سرود فردا

نویسنده




احمد باقریان – جهرم

برادر ارجمند، سرود فردا پس از مدت‌ها شاهد شعرهای شماست. غزل «شب تار» با درون‌مایه یاد ایام جوانی و گله از گذشت ایام، از محورهایی پیروی می‌کند که در  بیشتر  آثار شما دیده شده است. قافیه‌سازی‌های مناسب و گاه کم کاربرد از نکات چشم‌گیر سروده‌های شما و از آن جمله «شب تار است.» این تبحر حتی وقتی در این غزل شش بیتی به تکرار «اضطراب» می‌انجامد، با توجه شاعرانه‌ی اصول قافیه، چیزی از زیبایی آن نمی‌کاهد.

«افسون معلم» پاسداشت مقام والای معلم است که با چاشنی طنز و نگاه نقادانه‌ی شما از تکرار رها شده است. وزن روان، قافیه‌های به‌جا و پرهیز از شعاری شدن شعر، از نکات مثبت این سروده است.

برای‌تان سلامت و موفقیت آرزو می‌کنیم

مرضیه لشگری

خواهر عزیز

با آن که نمی‌دانیم نقطه‌ی شروع شاعری‌تان از کجاست؛ اما به خود می‌بالیم که همسفر سروده‌ی فردا شده‌اید.

شعر «قفس» با رنگ و بوی شعر نو، ناخودآگاه خواننده را به یاد شعرهای سهراب سپهری می‌اندازد. شاید شما از این دست سروده‌ها، زیاد می‌خوانید که این به خودی خود پسندیده و خوب است.

شعر بوی کهنگی در مضمون نمی‌دهد. از صور خیال خالی نیست اما در انعکاس مفاهیم اندکی شتاب‌زده به نظر می‌رسد؛ یعنی در کالبد شکافی اندیشه به ژرفای بیشتری نیاز است که مطمئناً با درک درستی که از شعر دارید، با مطالعه و دقت و ممارست به زبان و بیان و اندیشه‌ی گیرا و محکم دست خواهید یافت.

می‌دانید که شعر نیمایی از وزن عروضی برخوردار است اما به سبک و طرز مخصوص خود «قفس» در پاره‌ای مصراع‌ها، وزن دارد و در بسیاری دیگر نیاز به بازنگری دارد.

مثنوی «بوی یاس» دل‌نشین‌تر از سروده‌ی قبلی است. هم ساخت و چینش واژه‌ها خوب است و هم از نظر تصویرسازی شاعرانه قابل تحسین است. نوعی حرکت رو به جلو در قافیه و وزن دیده می‌شود. تنها مصراع سوم باید ویرایش شود تا به وزن فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن برسد. «سال‌های خوبی و انسانی گذشت» از نظر شنیداری نیز، ضعف وزن را نشان می‌دهد. برای مقایسه‌ی این مصراع، با یکی از مصراع‌های بی‌عیب، به این بیت توجه کنید

«کوچه بوی یاس را از یاد برد         عشق را، احساس را از یاد برد.»

به نظر نگارنده، می‌توان مصراع یاد شده را به صورت زیر تغییر داد تا در قالب وزن شعر بگنجد:

«سال‌های خوب، انسانی گذشت»

پیروز باشید

نوید کاشف

برادر گرامی

شعرهای‌تان زیبا و خواندنی هستند. شعرهایی که مثل «موج» نو و کهنه را درهم می‌آویزد تا به سحر خیال و نقش آرایه، تأثیرگذار شوند. آن چه این دست سروده‌ها را در مقوله‌ی شعر جای می‌دهد: نه وزن و نه قافیه. بلکه خیال است خیالی که دست خواننده را می‌گیرد و آهسته و بی‌صدا از پس واژه‌های قدرتمند، به عمق روح سراینده می‌برد. در تفکیک انواع شعری نوظهور با نثر شاعرانه، معین رمز و راز خیال، موسیقی برخاسته از همنشینی واژه‌ها، واج‌آرایی و نغمه‌ی حروف، خودنمایی می‌کند. شعر صرف نظر از قالب و نام کلاسیک و نو، باید جوهر شعری داشته باشد. تا سخنی بوی نبوغ ندهد و از حد سخن عادی فراتر نرود، به دل نمی‌نشیند. پس به طور قطع، آثار شما شعرند و شما توانسته‌اید، این نوع خاص را در ذهن‌تان به خوبی بپرورانید و حرفی تازه برای گفتن داشته باشید. پشتوانه‌ی مطالعات فراوان‌تان، تضمین کننده‌ی شعرهای بهتری خواهد بود.

لطفاً از سروده‌های سنتی خود نیز «سرود فردا» را با خبر کنید.

شاعر بمانید