کارشناس دینی و مشاورهی خانواده
خانوادهام مخالفاند
خانم ف. الف از اصفهان
چند سالی است با پسر 32 سالهای آشنا شدهام تا حدی به همدیگر علاقهمندیم، اما متأسفانه پدر و مادرم با ازدواج ما به شدت مخالفاند. بدون رضایت آنها نمیخواهم به اینکار اقدام کنم. اما ازدواج با فرد دیگری نیز هرگز برایم قابل تصور نیست.
خواستگارهای زیادی دارم، ولی با وجود اصرار خانوادهام همه را رد کردهام. فوق دیپلم و 26 ساله هستم و مجید زیر دیپلم. حرفهاش صنعتی است. قبلاً خیلی درگیر کار بود، اما مدتی است که شاید هفتهای یک روز سراغ کار میرود و بقیه را در خانه پیش مادرش میماند. مرتب میگوید رفیق بیکلک، مادر. وقتی به او میگویم چرا به کار و شغلت اینقدر بیاعتنایی میکنی، میگوید اصلاً نگران نباش به محض اینکه ازدواج کنیم با جدیت کار خواهم کرد. نمیتوانم بگویم دروغ میگوید؛ اما در حرفهایش بزرگنمایی و خیالپردازی دیده میشود. تکیهاش بیشتر به درآمد حاصل از اجاره خانهای است که از طریق ارث پدری برایشان مانده است.
احساس میکنم به خانواده، خصوصاً مادرش خیلی وابسته است و امور زندگیشان را بیشتر مادر مدیریت میکند، علت اصلی مخالفت خانوادهام این است که یکی دو سال پیش، از محلهی زندگی آنها تحقیق کردند و همسایهها گفتهاند او سابقهی خوبی نداشته است. به خطاهایی از جمله اعتیاد اشاره کردهاند، ولی من الان اطمینان دارم که او پاک است. چهار سال است که حتی سیگار هم نمیکشد و شروع به خواندن نمازهایش کرده است. سخت گیج شدهام، از یک طرف مخالفت خانوادهام و نگرانیهایی که از آینده دارم، و از طرف دیگر علاقهمندی میان من و مجید. شما بگویید چه کنم؟
خواهر گرامی
بدون شک عاملی که بیشترین تأثیر را در موفقیت زندگی هر انسانی دارد، شرایط روحی و شخصیت خود اوست. در امر انتخاب همسر و ازدواج نیز طبعاً باید به افکار و رفتار فرد بیش از هر چیز دیگری توجه کنیم.
شما برای دستیابی به یک تصمیم درست لازم است وضعیت فعلی و شرایط موجود فرد مورد نظر را ملاک قرار دهید. اگر دیدگاهها، اخلاق و عملکرد او در حال حاضر واقعاً خوب و قابلقبول است؛ و منش و شخصیت او باطناً مثبت ارزیابی میشود، نباید به نقاط ضعف گذشتهاش چندان اصالت داد. اما اگر آنچه امروز از او دیده میشود آنطور که باید و شاید دلنشین و رضایتبخش نباشد و رگههایی از نگرانیهای گذشته همچنان پابرجا باشد، عاقلانه نیست که به وعدهها و امیدها دل ببندید و بر مبنای آن تصمیم بگیرید.
معمولاً علاقه و دلبستگی شدید، آدمی را به سمت کوچک دیدن مشکلات و بزرگ کردن امیدها میکشاند و ناخودآگاه به خوشبینی و مثبتانگاری انسان دامن میزند. از این رو غالباً فضای ذهنی و تحلیلهایمان تحت تأثیر عواطف و احساسات، بیشتر حالت ساختگی و غیرواقعبینانه مییابد، در حالی که ما میتوانیم با حاکمکردن هر چه بیشتر عقل، مانع خطای تحلیل و اشتباه در تصمیم شویم.
آنچه که اینک دربارهی فرد مورد نظر شما میتوان گفت این است که وی در حال حاضر همچنان از تمایلهای خود به شدت تأثیر میپذیرد و بر همین مبنا زندگی میکند. بد نیست بدانید که در تمایل فرد به برخی ناهنجاریها و سوء رفتارها مانند اعتیاد، ضعفهای درونی فرد بسیار مؤثرتر و زمینهسازترند تا عوامل محیطی و محرکهای خارجی. اگر فردی از استحکام درونی و از ثبات شخصیت برخوردار باشد و اعتماد به نفس و آیندهنگری و واقعبینی خوبی را در وی بتوان سراغ گرفت، چنین شخصی حتی در بحرانهای زندگی و در دعوتها و جاذبههای شدید هم به مواد مخدر پاسخ مثبت نمیدهد و به سوی آن نمیرود. اما آدمهای بلندپروازی که میخواهند ره صدساله را یکشبه طی کنند و کسانی که بیش از واقعیتها، روی رؤیاها، خیالها و آرزوها تکیه میکنند و یا آنانکه طاقت تحمل دشواریها را ندارند و به تمایلها و خواهشهای خود، نمیتوانند نه بگویند. آنان به جای اتکا به خود، بیشترین انتظار را از دیگران دارند، معمولاً در چنین افرادی زمینهی لغزش بیش از سایرین وجود دارد.
با این وضعیت میتوان گفت که در حل معضل اعتیاد، صرفاً ترک سوء مصرف مواد ملاک نیست، بلکه رفع وابستگی فکری و روانی به مواد گامی اساسیتر در این مسیر است و از این مهمتر اصلاح دیدگاهها و روحیات است که منشأ گرایش به اعتیاد میشود. تنها در صورت تحول شخصیتی است که میتوان نسبت به استمرار پاکی شخص اطمینان حاصل کرد.
از سوی دیگر، برای ازدواج نباید روی اصلاح و تغییرهای احتمالی آیندهی فرد حساب کرد. اگر شرایط فعلی و وضعیت کنونی او قابل قبول است، میتوان او را پذیرفت و گرنه خصوصاً برای یک دختر، امید بستن به ایجاد تحولهای اساسی در تربیت و شخصیت و شیوهی زندگی فرد، خیلی واقعبینانه و دستیافتنی نیست. جوانی که احیاناً با تلاش بزرگترها، خانواده و فامیل کنترل و اصلاح نشده است؛ چگونه انتظار میرود که یک دختر کمتجربه به تنهایی بتواند او را دگرگون سازد.
بنابراین بهتر است ابتدا ضعفها و ایرادات موجود او را بشناسید، و از وی بخواهید که آنها را به صورت جدی و ریشهای اصلاح کند. مسئولیتپذیری، پشتکار و خوداتکایی فرد شرایط اصلی برای تشکیل خانواده است. برای یک جوان 32 ساله شایسته نیست که تنها به خانوادهاش تکیه کند و تحت تأثیر مدیریت دیگران زندگی کند. از او بخواهید به استقلال فکری و مالی، به عنوان پایههای اصلی زندگی فکر کند. این امر را باید پیشاپیش به اثبات برساند. باید واقعبین باشد و برای ساختن آینده، سختیها و دشواریها را بر خود هموار کند و در مجموع شخصیتی مثبت و قابل اعتماد از خود به نمایش بگذارد. به نظر میآید اگر با شکل گرفتن این شاخصهها بتواند چهرهی جدیدی از خود نشان دهد، به تدریج میتوانید خانوادهتان را هم متقاعد کنید و قضاوت آنان را کمکم تغییر دهید. اما اگر در این آزمون عملاً سربلند بیرون نیاید، ریسک چنین وصلتی بسیار بالا و نگرانی خانوادهتان کاملاً به جا است.
موفق باشید.