شانس، سرنوشت و زندگی (قسمت اول)

نویسنده



نگاهی به پدیده شانس و بخت و اقبال

دکترای معارف و تبلیغ

«شانس» موضوعی فرامذهبی و فراملی است که جلوه‌ای بین‌المللی دارد و همه‌ی خانواده‌ها به گونه‌ای با این پدیده‌ی هیجان‌آفرین و غافل‌گیرکننده در ارتباط هستند. خاطرات هر یک از ما درباره‌ی شانس از دوران کودکی، با واژه‌ی «شانسی» شکل گرفته و در بزرگ‌سالی با «بلیت‌های بخت‌آزمایی» و در حال حاضر با امتحان‌کردن شانس خود در برنده شدن انبوه جوایز خیره‌کننده و فریب‌دهنده‌ای که رسانه‌ها تبلیغ می‌کنند.

بخت و اقبال، شانس و سرنوشت، بسته‌شدن بخت، طلسم افراد، چشم‌زخم و راه‌های خوش‌شانسی در زندگی و ... موضوعاتی بحث برانگیز است که پس از سال‌های فراوان برای بسیاری هنوز بی‌پاسخ مانده است. گرچه برخی با اظهارنظرهای خود سعی در برطرف‌کردن این شبهات داشته‌اند؛ اما انگیزه‌ی نگارش این نوشتار پاسخ‌گویی به این پرسش‌ها و اظهارنظرهاست.

شانس چیست؟

«شانس» واژه‌ای فرانسوی به معنای «بخت»، «طالع» و «اقبال» است و حادثه یا پیشامدی بدون علت ظاهری، به صورت «اتفاق» یا «تصادف» است که هرگاه به نفع کسی باشد، او را به «اوج خوش‌بختی» می‌رساند و اگر به زیان فردی باشد، وی را به «خاک سیاه» می‌نشاند. شانس چنان جاذبه‌ای دارد که از کودکان کم سن و سال تا افراد باسواد و بزرگ‌سال را در برمی‌گیرد و برای دست‌یابی به آن وادار به کارهایی خاص می‌کند، همانند پناه بردن به نعل اسب، پیداکردن خرده آینه، رد نشدن از زیر نردبان و یا پرهیز از عدد سیزده و گربه‌ی سیاه!

آنان که باوری عمیق نسبت به شانس و اقبال دارند، تدبیر و حتی عقل و خرد خداداد را دوم قرار می‌دهند و «شانس و طالع» را مقدم می‌دانند! آنان در ناکامی‌ها همیشه با «سرشت و سرنوشت» خود درگیری دارند و «قسمت و تقدیر» و اراده‌ای برتر از تدبیر انسان را دلیل کام‌یابی‌ها و ناکامی‌های خود می‌دانند. آنان خود را از تمامی تنبلی‌ها و تقصیرها تبرئه کرده، بخت بد و یا نبودن شانس را علت اصلی همه چیز می‌دانند. از این رو نیچه معتقد است: هزار تلاش انسان به اندازه‌ی یک تقدیر کارساز نیست.

شانس، موضوعی غیرقابل انکار در زندگی انسان

  هر کس در زندگی شاهد روی‌دادهایی است که به آن شانس می‌گوید. راز ماندگاری این اتفاق‌ها آن است که بدون تصور و یا دور از انتظار رخ می‌دهد و حیرت همه را برمی‌انگیزد. اما نام روی‌دادهایی از این دست را غیر از «شانس و اقبال» چیز دیگری می‌توان گذاشت؟ آیا اراده‌ای وجود داشته که فردی در اثر اتفاق یا شانس در رفاه و راحتی به‌سر برد و یا نسلی در عمق سختی‌ها و ناکامی‌ها دست و پا بزنند؟

با دیدن و شنیدن ‌چنین اتفاقاتی بسیاری از مردم لب به سخن می‌گشایند و می‌گویند: «خوش‌شانس بوده‌اند! چه می‌شود کرد؟»، «خدا خواسته به آن‌ها داده، نخواسته به ما نداده!» یا «امان از وقتی که بخواهد بیاید و وای بر وقتی که نخواهد بیاید!»

شانس و اقبال از نظر آموزه‌های دینی

واژه‌ی شانس علاوه بر معنای بخت و اقبال یا طالع دارای دو تعریف است:

تعریف غلط و غیرمنطقی: رخ‌دادی که بدون هر گونه علتی ایجاد می‌شود، بیرون از اراده و اختیار ماست و به دور از هر گونه معیاری منطقی یا عقلانی، به یکی خیر و خوبی و شادی می‌بخشد و به دیگری بدی و تنگ‌دستی و بدبختی!

تعریف صحیح و منطقی: پیشامدی که در ظاهر بدون هر گونه علتی رخ می‌دهد، اما در دایره‌ی خواست و اراده‌ی الهی است. بنابر علت و معلول انجام می‌شود. گرچه در ظاهر علتی درک نشود. راز درستی یک تعریف و نادرستی تعریف دیگر آن است که:

* نظام هستی و آفرینش، نظام علت و معلول است. روی‌دادی بدون سبب رخ نمی‌دهد. علت‌ها هم دو گونه‌اند: پیدا و پنهان. اگر ما علتی را با چشمان خود نمی‌بینیم، باید با دیده‌ی دل بنگریم؛ زیرا بدون سبب نیست. علت همه‌ی علت‌ها هم پروردگار متعال است که «قادر» است؛ یعنی توانایی کامل دارد. «عالم» است؛ یعنی دانایی کامل دارد. «حکیم» است و بنابر حکمت و مصلحت کامل، خیر و صلاح آفریده‌های خود را می‌داند.

انسان هماره در برابر حوادث به‌دنبال علت آن‌ها برمی‌آید، اگر علتی ظاهری یافت، می‌پذیرد و آرام می‌شود؛ اما اگر نیافت به شانس و طالع نسبت می‌دهد.

در حالی که انسان‌های خداباور مجموعه‌ی هستی را در دست آفریدگاری می‌بینند که علت علت‌هاست. بدین خاطر در گفت‌وگوهای روزمره‌ی خویش برای کارهایی که می‌خواهند انجام دهند، پیوسته می‌گویند:«ان‌شاءالله». در پرتو این بینش توحیدی است که خداوند خطاب به پیامبرش می‌فرماید: «وَ لا تَقولَنَّ لِشیءٍ انّی فاعلٌ ذلکَ غَداً الا أن یشاءَ اللهُ وَاذکُر رَبَّکَ اذا نَسِیتَ وَ قُل عَسَی أَن یَهدِیَنِ ربّی لِاَقرَبَ مِن هذا رَشَداً؛ هرگز در مورد کاری نگو: من فردا آن را انجام می‌دهم، مگر این‌که خدا بخواهد و هر گاه فراموش کردی (جبران کن و) به خاطر بیاور و بگو: امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشن‌تر از این هدایت کند.» (کهف، آیه‌ 23 و 24)

*انسان آفریده‌ای برتر در هستی است که دارای چندین نشانه است: عقل، اختیار، اراده و انتخاب. بنابر این بینش، محال است عملی خلاف این صفات رخ دهد و مبنای سعادت یا شقاوت فردی قرار گیرد. چنان‌که قرآن کریم درباره‌ی اختیار و انتخاب انسان می‌فرماید: «انّا هَدَیناهُ السَبیل امّا شاکِراً و امّا کَفُوراً؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و بپذیرد) یا ناسپاس (و رد کند).» (انسان، آیه‌ی3)

شک و تردید در انجام کاری، پشیمانی پس از عملی، عذرخواهی از گفتار و رفتاری و حتی توبه و بازگشت به سوی خداوند پس از خطایی دلیل اختیار و انتخاب انسان در کارهای روزمره‌ی اوست.

*عمل انسان‌ساز است و انسان عمل‌ساز. جبری در عرصه‌ی هستی وجود ندارد که در فرجام و سرنوشت انسان تأثیرگذار باشد. هر چه هست عکس‌العمل افکار و افعال آدمی است حتی خراشی بر دست. قرآن می‌فرماید: «وَ ما أَصابَکَ مِن سَیِّئه فَمِن نَفسِکَ؛ هر بدی و ناراحتی که به تو می‌رسد از ناحیه‌ی خود توست.» (انسان، آیه‌ی 179)

امور جبری و غیرارادی در زندگی

در نگاه برخی اموری در زندگی به‌چشم می‌خورد که اراده‌ی ما هیچ نقشی در ایجاد آن‌ها نداشته است و به‌طور جبری یا بنابر شانس و اقبال رخ داده است؛ همانند آن‌که: هیچ‌یک از ما اراده‌ای در انتخاب پدر و مادر خود نداشتیم. نقشی در گزینش منطقه‌ی زندگی یا موقعیت جغرافیایی خویش نداشتیم؛ و در انتخاب طبقه‌ی اجتماعی از نظر فقر و غنا یا فرهنگ پایین یا بالا دخالتی نداشتیم. صاحبان این بینش تمامی شکست‌ها را بر گردن سرنوشت و قسمت گذاشته، شِکوه و شکایت می‌گشایند و می‌گویند: خلقت من از ازل یک وصله‌ی ناجور بود.

اما پاسخ به این تصورات ساده است:

1) برخی کارها در ذات خود امکان وجود ندارد و به اصطلاح «محال» است؛ نه این‌که خداوند توانایی انجام آن را نداشته یا نخواسته انجام دهد. یکی از این موارد انتخاب پدر و مادر، محیط و طبقه‌ی اجتماعی است که عملی محال است؛ زیرا در ازل موجودی نبوده تا از او نظرخواهی شود.

2) در عالم خلقت و ماده، چنین استثناهایی اجتناب‌ناپذیر است و چاره‌ای نیست جز این‌که از این طریق آفرینش موجودات آغاز شود.

3) تعداد این امور نسبت به امور ارادی و انتخابی بسیار اندک و ناچیز است. در هر ساعت چندین مورد وجود دارد که با اراده و انتخاب ما عملی می‌شود، که قابل مقایسه با چند استثنای یاد شده نیست. به بیان دیگر اکثریت بی‌شماری از کارها با انتخاب ما انجام می‌شود که در سرنوشت‌مان دخیل است.

4) برخی از بیماری‌ها و ناتوانایی‌های وراثتی و نقص عضوها با پیش‌گیری هنگام بارداری یا مراقبت‌های خاص بهداشتی در تغذیه یا امور معنوی و عبادی قابل اصلاح است.

5) جبران‌کننده‌هایی در این امور پیش‌نهاد شده است، همانند: انتخاب دوست ممتاز، همراهی با استادی فرهیخته و والا، بهره‌گیری از جلوه‌های معنوی دعا، قرائت قرآن، ذکر و راز و نیاز با خداوند مهربان، مطالعه‌ی آثار فاخر و بالا بردن بهره‌های علمی برای انجام بهتر مسئولیت‌های انسانی و عبادی.

6) تلاش‌ها و تکاپوهایی که گاه طاقت‌فرساست و برای رسیدن به شرایط مطلوب زندگی تحمل می‌شود و انسان‌هایی برای رسیدن به آرمان‌های الهی این زحمات را به جان می‌خرند. پروردگار حکیم در کارنامه‌ی آنان اندوخته‌ی ارزش‌مندی برای آخرت چنین افرادی ثبت می‌کند.

7) نمونه‌هایی وجود دارد که بهترین دلیل بر این مدعاست که انسان می‌تواند شرایط نامساعد را به نفع خود رقم زند و یا در آن سو از شرایط عالی بی‌بهره مانده و باعث سقوط خود شود. به دیگر سخن، محیط و منطقه یا پدر و مادر و نوع طبقه‌ی اجتماعی «مؤثر» هستند؛ اما «مکمل» نیستند آنچه حرف اول و آخر را می‌زند، «اراده» آدمی است که بر تمامی تلخی‌ها و ناکامی‌ها فائق می‌آید.

نمونه‌ی فروزان این سخن، وجود نازنین رسول خاتم، حضرت محمد(ص) است که از نعمت پدر بی‌بهره بود و در خردسالی سایه‌ی محبت مادری را نیز از دست داد؛ اما به مقام بی‌مانند رسالت، نبوت و امامت رسید و «فرستاده‌ی خداوند» گردید.

از آن سو افرادی بودند که از دودمانی پاک و تابناک بهره‌مند بودند حتی پیامبرزاده و امام‌زاده بودند؛ اما به گمراهی کشیده شدند و سقوط کردند. فرزند حضرت نوح یا جعفر کذّاب پسر امام حسن عسگری(ع) نمونه‌هایی در این عرصه‌اند.

پس هر تفاوتی تبعیض نیست و هر مساواتی عدالت نخواهد بود، آنچه در این باره بسیار مهم است، اراده و تلاش در عبور از سختی‌ها و سنگلاخ‌هاست که شانس و اقبال حقیقی در زندگی دست‌یابی به این درک و دریافت است. پس خوش‌شانسی، یعنی شناسایی فرصت‌های پیش آمده و به‌کارگیری آن‌ها. به دیگر سخن، شانس به سراغ کسی می‌رود که به کار عقیده دارد، نه شانس. سرنوشت و بخت یک انسان در دستان خود اوست. اما مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می‌ریزند و از آن‌ها غولی به‌وجود می‌آورند که نامش تقدیر است.

علل گرایش چشم‌گیر افراد به شانس

پرسشی که برای بسیاری از افراد مطرح است آن است که اگر واقعیتی به نام شانس و اقبال و بخت وجود ندارد و این همه درباره‌ی غیرواقعی و تخیلی بودن آن سخن گفته شده است، پس راز گرایش چشم‌گیر مردم به این پدیده چیست؟ با نگاهی موشکافانه علل متعددی را می‌توان یافت که عبارتند از:

جهل و ناآگاهی افراد از واقعیت‌ها

«جهالت» و «غفلت» دو عامل ایستایی و رکود هر ملتی است که پویایی و روشن‌نگری را از آن می‌رباید و باور به کژی و خرافه‌ها را به جای آن می‌نشاند. «جهالت» ندانستن و «غفلت» دانستن و فراموش کردن است. علت سوء ‌استفاده‌های اعتقادی و اقتصادی شیادان در هر عصری، بهره بردن از این عامل است. شانس، تصادف، اتفاق و یا بخت و اقبال اموری از این دست است که فریب‌کاران فراوانی تاکنون سودهای سرشاری از آن برده‌اند.

گریز از قبول مسئولیت

جامعه‌شناسان اعتقاد به بخت و اقبال را مربوط به کسانی می‌دانند که با دیدگاهی احساسی به زندگی می‌نگرند. آستانه‌ی تحمل پایین در مشکلات دارند و یا اعتماد به ‌نفس شایانی ندارند.

در این‌گونه موارد، این افراد به جای روبه‌رو شدن با حقایق زندگی و بررسی ریشه‌های ناکامی، همه چیز را به گردن شانس می‌اندازند و خود را تبرئه می‌کنند؛ در حالی که خودشان می‌دانند که واقعیت چیست و مشکلات‌شان از کجا ناشی شده است.

مشاهده‌ی تفاوت و تبعیض در جامعه

در جوامعی که افراد از موقعیت‌های برابر در رقابت‌ها برخوردار نیستند و نوعی تفاوت یا تبعیض دیده می‌شود، گرایش فراوان‌تری به شانس، بخت و اقبال وجود دارد.

تبلیغات رسانه‌ها

آگهی‌هایی با وعده‌های عجیب و گاه آرزوهایی دست نیافتنی، همگی رواج اعتقاد به شانس را در پی خواهد داشت. به طور مثال، دست‌یابی ناگهانی به ماشین پر از پول و فقط بر اساس «شانس». امروزه حتی برای این‌که شانس و اقبال در ذهن کودکان تثبیت شود، اسباب‌بازی‌ها و کارتون‌های جذاب فراوانی تولید و عرضه می‌شود که اول و آخر آن چیزی جز القای واژه‌ی شانس بر فکر و ذهن کودک و نوجوان نیست.

ضعف ایمان

انسانِ باایمان، به جای به‌کارگیری ادبیاتی که نشان‌دهنده‌ی ضعف فکر و اراده‌ و یا خوش‌بینی بیش از حد و غوطه‌ورشدن در دنیای اوهام و تخیلات است، با عباراتی چون: به مصلحت نبودن، قسمت و روزی نبودن، یا خواست خدا نبودن و ... به خود آرامش می‌بخشد و از زندگی ناامید نمی‌شود «لَیسَ لِلانسانِ الا ما سَعَی؛ به حرکت و تلاش برای کسب موفقیت‌ها و کام‌یابی‌ها اقدام می‌کند.» (نجم، آیه‌ی39) امام باقر(ع) هم می‌فرمایند: «ما من نکبهٍ تصیب الا بذنبٍ؛ هر بدبختی و بلایی که بر سر انسان می‌آید، به‌خاطر گناهان اوست.» (حر عاملی، 1409 ، ج15، ص301)

با این بینش و برداشت مشخص می‌شود:

*در نظام متقن و مستحکم هستی هر حادثه یا روی‌دادی بر اساس «علت و معلول» و «سبب و مسبب» رخ می‌دهد.

*اگر عملی به شانس و اقبال نسبت داده شد، بدین معنا که بدون هر گونه علتی ایجاد شده است، نشان‌گر جهل و نادانی به عوامل پیدا یا پنهان است؛ گر چه این عوامل در نگاه صاحبان بصیرت و بینایی همیشه پیدا و آشکارست.

*باور حادثه یا شانس یعنی روی‌دادی بدون سبب، نخست حکمت الهی را زیر سؤال می‌برد، که رخ‌دادی به دور از منطق انجام شده است! دیگر آن‌که قدرت خداوند مخدوش می‌شود؛ زیرا منظور مثلاً این است که حوادثی در هستی رخ می‌دهد که از دایره‌ی مدیریت و درایت الهی خارج است!

در سخن صادق آل محمد(ص) می‌یابیم که چه زیبا و دل‌ربا فرموده است: «ما من طیر یُصاد الا بِتَرکِه التسبیح و ما من مال یُصاب الا بِتَرک الزّکاه؛ هیچ پرنده‌ای نیست که صید شود، مگر با ترک کردن تسبیح خداوند؛ و هیچ مالی نیست زیان و مصیبت بیند، مگر با ترک زکات.» (الکلینی، 1365 ، ج13، ص505)

منابع:

- قرآن کریم.

- شیخ حر عاملی، وسایل‌الشیعه، آل‌البیت لاحیاء‌التراث‌، قم، اول، 1409ه.

- الکلینی، ثقه‌الاسلام، الکافی، دارالکتب‌الاسلامیه، تهران، 1365ه.