مقدمهای در فهم روایات نکوهش زنان
کارشناس ارشد علوم قرآنی
در مورد زنان در قرآن و روایات سخنان زیادی آمده است که ظاهر بعضی بر نکوهش جنس زن دلالت دارد؛ و با توجه به این آیات و روایات، افرادی دید اسلام را نسبت به زنان منفی شمردهاند. برای اینکه در این وادی دچار بدفهمی و داوری نادرست نشد، باید ابتدا با استناد به آیات محکم و ادلهی صریح نظر اسلام را در مورد زن دانست و بعد با توجه به آن نظر کلی که اصل و اساس کار میشود، این آیات و روایات را بررسی و معنا کرد. مبانی قرآنی و روایی معتبر عبارتند از:
1. بنا بر متن اصلی اسلام یعنی قرآن، زن از همان خمیرمایهای آفریده شده که خمیرمایه آفرینش مرد بوده است. (هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها) (اعراف، آیهی 189) پس زن و مرد از حیث ذات یکسان و هممرتبه میباشند و مرد بر زن برتری ذاتی ندارد.
2. مخاطب قرآن نه مرد، بلکه انسان اعم از زن و مرد است. (ناس، بنیآدم، انسان)
3. از نظر قرآن نه مرد برتر است و نه زن، بلکه برتر و مقربتر در نزد خدا (که حقیقت برتری است) مردان و زنانیاند که تقوای بیشتری دارند. (انا خلقناکم من ذکر و أنثی و... ان اکرمکم عندالله اتقاکم) (حجرات، آیهی13)
4. برخلاف توهم گذشتگان که عمل زن را ارزشمند و مقبول درگاه خدا نمیدانستند (طباطبایی، 1374، ج4، ص140) از نظر اسلام هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست و ملاک قبولی اعمال، صالح بودن آنها و ایمان عملکننده است. (من یعمل من الصالحات من ذکر او أنثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه و لا یظلمون نقیرا) (نساء، آیهی124) و (انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او أنثی) (آلعمران، آیهی195)
5. مسئولیت اجتماعی زن و مرد یکسان است. (المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر) (توبه، آیهی71)
6. چون زن و مرد دو جنس هستند و تفاوتهایی در استعداد و تواناییها دارند؛ از حیث حقوق و تکالیف هم تفاوتهایی دارند. اگرچه آنان در حقوق و تکالیف متفاوتند؛ اما این تفاوتها با ویژگیها و استعدادهای هر کدام تناسب دارد و عدالت کاملاً لحاظ شده است.
تفاوت حقوق و تکالیف اگر مبتنی بر تفاوتهای طبیعی و خلقتی و متناسب با آنها باشد، ظلم نیست؛ بلکه عین عدالت است. تساوی حقوق و تکالیف در شرایطی که از حیث خلقت و ویژگیهای خلقتی با هم تفاوت دارند، عین ظلم و بیعدالتی است.
7. عدالت اقتضا میکند که بین حقوق و تکالیف هم تناسب برقرار باشد و در برابر هر حقی، تکلیفی؛ و در ازای هر تکلیفی، حقی باشد. اگر زن یا مرد تکلیف خاصی بر عهده میگیرد، در قبال آن از حق خاصی هم بهرهمند گردد. اگر حقوق را به مردان بدهیم و تکالیف را بر گردن زنان بگذاریم؛ یا در قبال تکلیفی که بر زنان بار میکنیم، حقی برایشان قرار ندهیم؛ این عمل، ظلمی آشکار است. اما بهرهمندی حقوقی بیشتر برای کسی که تکلیف بیشتری هم بر عهده دارد، ظلم نیست و عین عدل است.
8. متأسفانه زن در طول تاریخ تحت ستم بوده و نتوانسته در جامعه، حتی در زمانی که حکومت اسلامی بوده (جز دورهی محدود رسول خدا و امام علی)، بهدرستی رشد کند و بسیاری از دستورالعملهایی که از معصومین صادر شده، ناظر به واقعیتهای موجود اجتماعی است.
برای آگاهی یافتن از نگاه واقعی پیامبران و امامان راجع به جنس زن، باید رفتار آنان با همسران و دختران خویش را ملاک قرار داد. آنان زنان و دختران خود را تربیت کرده و مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند و سیرهی عملی آنان با همسران، دختران و زنان مؤمن، نشان از دیدگاه واقعی آنها نسبت به زنان دارد.
آنان در برخورد با زنان تربیتشده نشان میدادند که از نگاه آنها زن و مرد مؤمن تفاوتی ندارد و اگر در معاشرت با زنان هشدارهایی داده شده، نسبت به زنان تربیت نشده است.
9. معمولاً زن به طور طبیعی به زیور، لباس، زیبایی، آرایش و... اهمیت زیاد میدهد و این اخلاق ذاتی اگر جهت صحیح داده شود، در جهت استحکام زندگی خانوادگی و اجتماعی است. اما در جوامعی که حکومت حق و عدل حاکم نیست، این اخلاق زنان به صورت افراطی رشد داده میشود. لذا این خُلق زنان که میتواند عاملی برای حفظ استحکام خانواده و قوام اجتماع باشد، به عاملی برای از هم گسستن قوام زندگی خانوادگی و در هم ریختن نظم اجتماعی بدل میگردد.
10. از طرف دیگر زنان و مردان نسبت به هم تعهد دارند و باید یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ ولی چون مسئولیت ادارهی خانواده به مرد سپرده شده، بدین جهت مسئولیت او بیشتر است. مرد علاوه بر حفظ خود، نسبت به سلامت فکری و اعتقادی خانوادهاش هم مسئولیت خاصی دارد و بعضی از دستورها از باب این مسئولیتی است که بر عهده دارد. لذا این مسولیت توهین به زن و فرزندان نیست، بلکه متعهدکردن مرد نسبت به آنان است.
11. اگر حدیثی مخالف نص قرآن و مبانی یقینی فوق باشد، قطعاً آن جعلی است و سخن پیامبر و امامان نیست و نباید بدان توجه کرد. اما به آسانی نمیتوان گفت این حدیث مخالف نص صریح قرآن است؛ زیرا چه بسا ما معنای صحیح حدیث را متوجه نشده باشیم؛ و اگر به معنای صحیح توجه پیدا کنیم، میبینیم که با قرآن منافات ندارد.
با توجه به این که فهم درست احادیث مهارت فوقالعاده میخواهد، عالمان در مقام بررسی حدیث و استنباط حکم بسیار سختگیرند و بهآسانی به یک حدیث اعتماد نمیکنند. آنان معنای ابتدایی و ظاهری را قبول نمیکنند و به استناد آن حکم صادر نمینمایند.
در مقام نقل حدیث هم نباید هر چه را عنوان حدیث دارد، بدون بررسی سندی و متنی نقل کرد و از طرف دیگر نباید هر حدیثی را که مخالف قرآن پنداشته میشود، فوری از کتب حدیث حذف کرد؛ چه بسا معنای صحیح حدیث را متوجه نشده باشیم و آیندگان معنای صحیح حدیث را متوجه شوند و ببینند که بین آن حدیث و قرآن، منافاتی نیست. باید برای نقل حدیث یک حداقلی در نظر گرفته و هر حدیثی که آن حداقل را دارد، نقل شود و بررسی بیشتر را به خود فتوادهندگان و استنباطکنندگان و اهل روایت و درایت سپرد.
اگر گذشتگان میخواستند با میراث حدیثی این گونه رفتار کنند و هر حدیثی را که همراستا با قرآن ندانسته یا منافی با قرآن میپنداشتند، حذف کنند؛ امروز میراث حدیثی بسیار ناچیز بود.
برای بررسی یک حدیث از لحاظ متن و محتوا، ابتدا باید اصول و چارچوبهای اسلام و قرآن را به دست آورد و آن حدیث را با دقت بر اصول و چارچوبها عرضه کرد و در مجموعهی احادیث دید تا به معنای آن راه یافت؛ و علاوه بر آن، صحیح یا جعلی بودنش را متوجه شد. دیگر این که اگر حدیثی از حداقل اعتبار سندی برخوردار است، باید سعی کرد معنایی همراستا با قرآن، اصول و مبانی دین برایش پیدا کرد؛ به گونهای که هم حدیث را رد نکرده و هم معنایی منافی با مبانی برایش نپذیرفت.
با توجه به این مقدمه؛ بسیاری از روایات که به ظاهر بر نکوهش جنس زن دلالت دارد، بیان حقیقت وجودی زن است و در مقام ارزشگذاری مثبت یا منفی نیست. اگر آن حقیقت وجودی در راستای صحیح قرار گیرد، زن را اوج میدهد و شایسته ستایش میگرداند و اگر در راستای غلط قرار گیرد، زن را تنزل میدهد و پست میگرداند. بسیاری از این روایات گر چه در نگاه اول تحقیرکنندهی زن هستند، ولی توجیه صحیح و معقول دارند. بسیاری از این روایات جعلی هستند و...
در شمارههای آینده به بعضی از این احادیث در ارتباط با زنان نظر کرده و توضیحاتی در راستای معنای صحیح و معقول آنها، ارایه خواهد شد.
منابع
-قرآن کریم.
-طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج 4، ترجمه: موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1374.