دینگریزی جوانان و راههای مقابله با آن
دانشجوی کارشناسی ارشد تفسیر و علوم قرآن
جوانی فصل پاکدامنی، آزادی، پیشرفت و دوران تجربههای جدید برای آبادانی مادی و معنوی فرد و جامعه و فصل بروز خوبیها و استعدادها است. مهمتر از همه اینکه قلههای پیشرفت مادی و معنوی فرد در جوانی فتح میگردد. بدین سان یک جوان باید خود و فرصت جوانی را بشناسد تا بتواند راه پرفراز و نشیب زندگی را با موفقیت طی کند.
در رهبری نسل جوان، پیش از هر چیز دو کار باید انجام شود. اول باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد، بدون شناختن درد این نسل، هرگونه اقدامی بیمورد است. دوم اینکه نسل کهن باید ابتدا خود را اصلاح کند و سپس به اصلاح جامعهی خویش بپردازد، امام علی(ع) میفرماید: «افضل الادب ما بدأت به نفسک؛ بهترین ادب آن است که از خودت آغاز کنی.» (ریشهری، 1379، ج1، ص91)
این مقاله به دو پرسش اساسی در مورد دینگریزی جوانان پاسخ میدهد: اول آنکه چه عواملی موجبات دینگریزی این نسل ارزشمند جامعهی اسلامی را فراهم میآورد؟ و سپس چگونه میتوان این نهال مسموم را خشکانده و موجب جذب جوانان شد.
1 – روشهای نادرست تربیتی پیش از تولد و دوران کودکی:
تربیت از ارکان مهم و اساسی سعادت بشر است؛ تحقق خوشبختیها و بدبختیهای جسمی و روانی هر فرد، خانواده و ملتی بستگی مستقیم به نوع تربیت از هنگام طفولیت دارد. نمیتوان تعیین سرنوشت فرزندان را به دست قضا و قدر سپرد. بسیاری از والدین فکر میکنند خوشبختی یا بدبختی کودک مربوط به سرنوشت اوست؛ در حالی که حقیقت سعادت و شقاوت آیندهی هر فردی، به کیفیت پرورش او بستگی دارد و این کار بزرگ بر عهدهی پدر و مادر است. پدر و مادر انسانساز و کمالآفرینند. (امینی، 1381، 19)
تربیت انسان یک سرمایهگذاری ابدی است که باید از همان زمان تصمیم به تشکیل زندگی مشترک و برقراری پیوند ازدواج با انتخابی بهجا و شایسته مورد توجه کامل قرار گیرد. در مورد حقوق فرزندان بر والدین، احادیثی از سوی اولیای دین ذکر شده است؛ از جمله: «کسانی که زحمت تربیت فرزند صالح را بر خود هموار نماید، درهای رحمت حق را در دنیا و آخرت به روی خود باز کردهاند و همان فرزند صالح و شایسته، شفیع آنها در روز محشر خواهد شد.» (انصاریان، 1373، ج6، ص509) در مقابل آنان که توجهی به تربیت معنوی فرزند ندارند و از او تنها موجودی مادیگرا میسازند، منفور خدا و مستحق عذاب الیم و رنج روز قیامتاند: «فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَلَا ذَ?لِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ» (زمر، آیهی15)
2 – ضعف عقیدتی:
در قرآن کریم انسانها صدها بار با تعابیر مختلف «یعقلون و تعقلون» به تفکر و تأمل دعوت شدهاند. در عصر حاضر که مردم از رشد فکری مناسب برخوردارند، ممکن نیست مسیر زندگی را بدون پشتوانهی علمی و عقلی بپذیرند؛ خصوصاً جوانان که از سطح علمی بالایی نیز برخوردارند. در اسلام توصیه شده، قبل از اینکه دیگران راه بازگشت از مذهب را به جوانان بیاموزند، شما اذهان آنها را با حقایق مکتب آشنا کنید. به همین خاطر است که حضرت ابی عبدالله(ع) میفرمایند: «بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرحبه؛ احادیث اسلامی را به نوجوانان خود بیاموزید قبل از آنکه مخالفین گمراه به شما پیشی گیرند و سخنان نادرست خویش را در ضمیر پاک آنان جای دهند.» (پزشکیان، 1382 ،4)
جوانان چون با دنیا و پدیدههای آن آشنا میشوند، مجهولات بسیاری در ذهنشان به وجود میآید و باید آنها را با تفکر در آفرینش انسان و جهان، فلسفه و هدف زندگی آشنا کرد. جوانان مشتاقند پایهی فکری و اعتقادی چیزی را که نظام اجتماعی در جامعه بهوجود آورده، بهدست آورند و از قوانین فراوانی که نظام در انتظار املاکردن آن از ناحیهی دین است، آگاه شوند. باید با شبهات ذهنی جوانان، برخوردی متفکرانه و کارشناسانه شود، زیرا دشمن در صدد شبههپراکنی است. برای مجاهدت علیه دشمن لازم است کارشناسان دین و مبلغان اسلامی با بیان و منطق درست و محکم به تشریح افکار اسلامی و تبیین مواضع اسلامی بپردازند و این کار را بهعنوان وظیفهای بسیار مهم و خطیر در نظر بگیرند. (خامنهای، 1380، 39)
اصناف دینداری سه دستهاند: 1. دینداری مصلحتاندیش، که همان هدایت عامه و پیروی از امر و نهیهای دین است؛ 2. دینداری معرفتاندیش، که اطلاع و دینداری تفصیلی محققانه است؛ 3. دینداری عارفانهی معرفتاندیش، که همان هدایت خاصه، غرقشدن عاشق در معشوق؛ و در نتیجه چرخش شخصیتی و شرکت جستن در تجربههای پیامبرانه است.
جوانان هنگامی که دینداری از جنس نوع اول داشته باشند دچار تزلزل میگردند؛ زیرا ویژگی این نوع دینداری، اهل تقلید بودن است. لذا باید آنها را به سوی دینداری نوع دوم سوق داد که با محوریت عقل نظری و بر اساس تحقیق و شک عالمانه نه جزم جاهلانه شکل میگیرد و از سطح عامیانهی دین درگذشته و از درک تازهتری از دین برخوردار میشوند. (سجادی، 1387، 72)
3 – عدم بهرهگیری از الگوهای مناسب:
رفتار و برخورد مربیان و والدین بر افکار، رفتار و حتی روحیات و شخصیت جوانان بسیار تأثیر دارد. بنابر نظر روانشناسان، یکی از ویژگیهای حتمی انسان، الگوپذیری است که در غالب افراد شناسایی شده و نقش زیادی در شکلگیری شخصیت انسانها دارد. آنچه به عنوان آفت جدی برای جوانان مطرح است، تقلید از افراد نامناسب است. در صورتی که روشنگری اساسی صورت نگیرد، جوانان به جای اینکه استعدادهای خود را شکوفا کنند، دائماً به شبیهسازی خود با دیگران مشغول میشوند. شاید حضرت علی(ع) با این هدف میفرمایند: «بیخردی است که انسان از هر صدایی تبعیت کند و با هر نسیمی به سمتی حرکت نماید.» (تقوی، 1387، 31)
هرگاه در مقام ارشاد، گفتار با رفتار هماهنگ شود، کاربرد و تأثیر تبلیغ افزایش مییابد؛ زیرا زبان عمل به مراتب گویاتر از زبان گفتار است. دعوتکنندهای که قول و عملش هماهنگی لازم را ندارد، نه تنها شخصیت خویش را در ذهن مخاطبانش شکسته، بلکه نصایحش نیز تأثیری بر روان شنونده نخواهد گذاشت. جهت ارائهی الگوی صحیح به جوانان باید نکاتی را در نظر داشت:
الف) به همراه بردن نوجوانان به مجالسی که الگوهای موفق را دعوت کردهاند؛ و معرفی کتابهایی که علاوه بر جذابیت نوشتاری، شامل الگوهای مناسب هستند. البته این را هم باید در نظر داشت که برتریهای مورد توجه جوانان شامل؛ برتریهای جسمی مثل ورزشکاران؛ برتری تیپ و قیافه در مدهای مختلف؛ برتری علمی در علما و دانشمندان؛ برتری حماسی چون شهدا و قهرمانان جبههها؛ و برتریهای معنوی و عرفانی در عرفا و صلحا، میشود.
ب) تشویق به برقراری رابطه با علما و اندیشمندان، همانطور که لقمان حکیم این پند را به پسرش داد.
ج) شخصیتسازی برای ارائهی الگو؛ والدین و مربیان باید بکوشند با رفع کاستیها صلاحیت لازم برای الگو بودن را به دست آورند. والدین نباید تظاهر به دینداری غیرواقعی کنند. امام باقر(ع) در سخنی با این مضمون میفرمایند: «یحفظ الاطفال بصلاح آبائهم؛ فرزندان بشر با صلاحیت اخلاقی پدران خود از خطر انحراف مصون میمانند.» (موسوی خمینی، 1379، ج7، ص285)
4 – تعلیم مذهب آمیخته با خرافهها:
قرنهای متمادی است که سراسر کرهی زمین را شرک و عقاید باطل به نام مذهب، اشغال کرده است. برخی بر اثر نادانی، به آن عقاید باطل گرویده و تمایل فطری مذهبی خود را با همان اعتقادات غیرصحیح ارضا کردهاند. جمعی برای یافتن مذهب راه مجاهده و تحقیق را در پیش گرفته و سرانجام تغییر مذهب دادهاند. بعضی هم تمایل فطری ایمانی خود را سرکوب کرده و اساساً از زیر بار مذهب شانه خالی کردهاند.
5 – عدم تنظیم درست روابط اجتماعی و گرایش به دوستان نامناسب:
انسطلبی از گرایشهای ذاتی انسان است. همه انسانها با کسانی که در زمینهای مادی یا معنوی دارای نقاط مشترکاند، طرح دوستی میریزند. پیامبر(ص) میفرمایند: «المرء علی دین خلیله فلینظر احدکم من یخالل؛ هر انسانی در روشهای دینی از رفیق خود پیروی میکند، بنابراین هر یک از شما در انتخاب رفیق خود دقت کافی را مبذول بدارد.» (مظاهری، 1378، 27) امام علی(ع) نیز میفرمایند: «صحبهُ الولی اللبیب حیاه الروح؛ همنشینی با دوست خردمند، روح را زنده میکند.» (نهجالبلاغه، ح38) ایشان فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی(ع) را از دوستی با افراد نادان، بخیل، فاسق و دروغگو برحذر میداشت.
6 – برچسب خوردن و تحقیرشدن:
گاهی جوانان از مذهبی دست میکشند و یا علیه آن میایستند، بدان خاطر که از فرد یا گروهی و به نام مذهب برچسب خوردهاند. محبت به دیگران و رابطهی دوستانه با انسانهای مورد نظر، زمینهی هدایتپذیری را در طرف مقابل کاملاً به وجود میآورد، زیرا هنگامی که اصلاح و ارشاد، با پشتوانهی دوستی و محبت در ذهن مخاطب ایجاد شود، زمینهی روحی از هر جهت برای هدایت فراهم میگردد. باید از انتقاد غیرمنطقی، تحقیر و اهانت به شخصیت جوانان و نیز ملامت بیرویهی آنها خودداری کرد.
7–خامی عقل و فکر:
جوانان به علت ناپختگی فکر و اندیشه تحت تأثیر افکار دیگرانند و به سادگی از منطقی به منطق دیگر کشانده میشوند. افراد با تجربه باید با برخوردی خاکی، و خالی از تکلف موجبات جذب جوانان به سوی خود جهت ارائهی مشاوره به آنها را فراهم سازند.
8 – سختیهای دینداری در دنیای متجدد:
مسلمین جوان، اعم از اینکه در کشوری اسلامی یا غیراسلامی باشند، بیشترین تأثیر از دنیای متجدد را، از راه «شیوهی زندگی جدید» میپذیرند. شیوهی زندگی جدید، که در حد خود بیانگر فلسفهای خاص نیز هست، به مراتب بیشتر از ایدئولوژیهای جدید، بر جوانان مسلمان تأثیر میگذارد. مسألهی مهم دیگر زندگی صنعتی است. این امر نوظهور که صاحب اختیار تمام جریانات زندگی است؛ خواه ناخواه طرز تفکر جوانان را در اختیار میگیرد. آنان نیز اگر به سعادت خود علاقه دارند؛ در عین بهرهمندی از پیشرفت غرب، باید از گناهان و ناپاکیهایش برحذر باشند و خود را به عوارض شوم گناهان مبتلا نکنند. برای مقابله با این مسأله میتوان راههایی را به کار برد:
الف) معرفی افرادی که با وجود مشکلات و درگیری با مسائل مختلف، دین خود را حفظ، بلکه تعالی بخشیدهاند؛ مانند: پیامبر(ص) و امامان(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت یوسف(ع) و... .
ب) آشنایی کامل نسبت به وضع زمان: اگر کسی به وضع زمان خود آشنا باشد، امور مشتبه ناگهان بر سرش نمیریزد که یک مرتبه دست و پای خود را گم کند و نتواند قوای خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلی بیابد. (مطهری، 1369، 207) در روایات آمده است که بچههایتان را تربیت کنید به غیر آن طوری که خودتان هستید. امام علی(ع) فرمود: «لا تقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون بزمان غیر زمانکم؛ فرزندان خود را بر آداب خود مجبور مسازید که آنها برای زمانی غیر از عصر شما، آفریده شدهاند.» (موسوی خمینی، 1379، ج6 )
9 – اعمال سختگیری و تکلف در مسائل دینی و تحمیل عقاید:
والدینی که بدون در نظر گرفتن شرایط حساس جوانی و القای غیراصولی مفاهیم دینی سعی در تحمیل عقاید خود به جوانان دارند، قطعاً جوان خود را دچار تعارضاتی در انتخاب الگو در مبانی دینی کردهاند. پیامبر(ص) میفرمایند: «الهوا و العبوا فانی اکره ان یری فی دینکم غلظه؛ در برنامهی روزانهی خود به تفریح و بازی هم بپردازید که من خوش نمیدارم در دین شما خشونت و سختگیری دیده شود.» (نهجالفصاحه، 1384، ح531، ص11)
10 – عدم اعتماد به جوانان در مسئولیتهای اجتماعی:
بها ندادن به جوانان با فرض کم تجربگی آنها یکی از اسباب دینگریزی محسوب میشود. حضرت علی(ع) میفرمایند: «کسی را که نزدیکانش واگذارند، بیگانه او را پذیرا میگردد.» (نهجالبلاغه، حکمت14) لذا لازم است جهت بهرهگیری صحیح از استعدادهای جوانان میان فطرت و تربیت هماهنگی انجام گردد. پیامبر اکرم (ص) نیز حمایت خود از جوانان و استفاده از شایستگی و ظرفیت آنها را در موارد بسیاری نشان میدادند و مشاغل مهم اجتماعی را به آنها میسپردند.
11– عدم فضاسازی مناسب:
منظور از فضاسازی، ایجاد شرایط حسی و عاطفی در محیط است. پس باید دقت کرد که این فضاسازی به شکل مناسبی صورت گیرد که مایهی دلزدگی جوانان نسبت به دین نگردد. یکی از فضاهای فرهنگی و تربیتی بسیار کارآمد، مسجد است. پیامبر(ص) محیط مسجد را کاملاً یک محیط فرهنگی میدانستند، تا آنجا که در حضور آن حضرت و با اجازهی ایشان مسابقهی شعر و سخنرانی در مسجد برگزار میشد. پیامبر(ص) تازه مسلمانها را به صورت فردی در مسجد آموزش میداد. علاوه بر این، گفتوگوهای علمی و فرهنگی زیادی بین آن حضرت و هیأتهای اعزامی قبایل مختلف در مسجد برپا میشد.
کلام آخر
محیطهای اجتماعی همچون خانواده مسئولیت عمدهای در تعلیم و تربیت بر عهده دارند و این مسئولیتها با ورود یک نسل به دورهی نوجوانی و جوانی پررنگتر میگردد. جهت برخورداری از نسلی پاک و دیندار باید دو اصل شناسایی عوامل دینگریزی و روشهای جذب جوانان به دین را، در هدایت آنها مد نظر قرار داد. علل مختلفی موجب بروز دینگریزی در جوانان میگردد که باید با نگرشی دقیق و عمیق در آموزههای دینی و سیرهی پیشوایان الهی و نیز تعمق در نیازهای زمان، روشهای اجرایی برای پیشگیری و مقابله با این عوامل و جذب جوانان به دین یافت.
منابع
-انصاریان، حسین، دیار عاشقان، ج6، تهران، پیام آزادی، 1373.
-امینی، ابراهیم، تربیت، قم، بوستان کتاب، 1381.
-پزشکیان، شایسته، دین و جوان، اراک، علوم اسلامی، 1382.
-تقوی، رضا، سیرهی امام کاظم(ع) در هدایت و تربیت، تهران، نخیل، 1387.
-سجادی، محمدکاظم، صهیونیسم و تلاش برای نابودی جوامع بشری، همدان، دانشجو، 1387.
-خامنهای، علی، ترنم باران، تهران، سازمان بسیج دانشآموزی کشور،1380.
-موسوی خمینی، روحالله، صحیفهی امام(ره)، ج 6 و 7، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379.
-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج2، تهران، صدرا، 1369.
-مظاهری، حسین، تربیت فرزند از نظر اسلام، قم، روحانی، 1378.
-محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379.
-نهجالفصاحه، قم، حلم، 1384.