نویسنده



کارشناس ارشد ادبیات نمایشی

نمای نخست

   پوشش در دین اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است؛ و هنگامی که توسط رسانه باعث الگوسازی برای مخاطب شود؛ اهمیت آن بیش‌تر می‌گردد. زن مظهر جمال آفرینش است و زیبایی و ظرافت او باعث کشاندن نگاه‌ها به سوی خود می‌شود. با وجود رسانه‌های تصویری که موجب تأکیدگذاری بر عناصر و حالات می‌شود؛ این ظرایف، خواه ناخواه باعث خودنمایی و خودآرایی هنرپیشه می‌گردد و کوچک‌ترین حرکت و گفتار وی از پشت قاب تصویر، به سرعت در سطح جامعه منتشر می‌شود. هنرپیشه تنها فردی است که مخاطب وی را در میان خیل سازندگان فیلم می‌ببیند و با قدرت جادویی تصاویر، با او همراه می‌شود. لذا هنرپیشه‌ علاوه بر چگونگی شخصیت‌پردازی و نقش‌آفرینی، با نوع پوشش خود، در تغییر شیوه‌ی زندگی افراد خانواده سهیم است. وقتی ظاهر هنرپیشه در صحنه، پشت صحنه و زندگی عادی با هم در تضاد باشد؛ موجب وارونگی باورهای افراد خانواده در مورد پیامی که فیلم در صدد انتقال آن است، خواهد شد.

روشن است که هر داستانی در رسانه، بخواهد چهره‌ی زن را به تصویر بکشد؛ و روشن‌تر که حضور متعهدانه‌ی زنان هنرپیشه در عرصه‌‌ی هنرهای تصویری، خالی از اشکال است. اما وقتی کارگردانان و یا هنرپیشگان به اقتضای عدم تعهدشان اقدام به خلق سوژه‌ها و شخصیت‌هایی خاص می‌کنند؛ سبک زندگی مخاطب را به میل خود، و نه مطابق تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، تغییر می‌دهند. حال اگر قرار باشد هنرپیشه هم فقط در فکر نمایش خود باشد؛ نتیجه‌ی کار نه تنها به تعالی مخاطب نمی‌اندیشد؛ بلکه در پی گمراهی اوست.

هنرپیشه به صورت عام، و زن هنرپیشه به صورت خاص، دارای وجهه‌ای اسطوره‌ای است که به نظر غیرقابل دست‌رس به نظر می‌رسد؛ و مخاطب عام برای رسیدن به این موجود دست نیافتنی، سعی می‌کند خودش را شبیه آنان سازد. لذا مخاطب گاه حریم زبان، کلام، نگاه و رفتارش را فراموش کرده و به هنجارشکنی روی می‌آورد؛ هنجارشکنی پوششی و آرایشی که در اثر تقلید و تلقین به روز بودن، از سوی هنرپیشگان به وی اعمال می‌شود.

هنر پوشیدگی و هنرپیشگی

پوشش بهترین شاخص تمایز فرهنگی، ملی و دینی مسلمانان است. با پوشش جاذبه‌های ظاهری و جلوه‌های صوری زن پوشیده می‌ماند و در عوض خصوصیات انسانی او بارزتر می‌شود. بنا به روایتی از حضرت علی(ع)، حجاب، زن را شاداب‌تر و زیبایی‌اش را پای‌دارتر می‌کند. (غررالحکم، حدیث 5820) زن فرشته‌ای است که انسان را به آسمان عفت می‌کشاند؛ چرا که خلعتی که قامت وی را می‌پوشاند، او را به کرامت‌های معنوی می‌رساند. هر چند تصور بر این است که اگر هنرپیشه زن با ایمان باشد و با پوشش کامل نقش‌آفرینی کند و در گفتار و کردارش نکات شرعی را مراعات کند، نمی‌تواند هنرپیشه خوبی باشد؛ و برای ایجاد جذابیت بصری، باید آموزه‌های دینی عفاف را به فراموشی بسپارد.

جای تاسف است پس از پشت سر گذاشتن انقلاب و سال‌های سخت جنگ و تحریم، شکستن حریم عفاف از سوی هنرپیشگان در تئاتر، سینما و حتی تلویزیون امری عادی شده است. از آن جایی که تئاتر در مکانی ویژه و برای افرادی خاص، به دور از عدسی دوربین‌های خبری و تلویزیونی اجرا می‌شود؛ عموماً پوشش کامل، در آن‌ها نادیده گرفته ‌شده و هنرپیشه با لباس‌هایی نمادین، نقش بازی می‌کند. از آن‌جایی که تئاتر هنر خواص است و عموم مردم به آن دست‌رسی ندارند؛ لذا تأثیرپذیری از ظاهر هنرپیشه در تئاتر، چندان به چشم نمی‌آید. اما سینما نسبت به تئاتر عام‌تر است و به خاطر پرده‌ی عریض و طویل و بزرگ‌نمایی چهره‌ی هنرپیشه، در تأثیرگذاری بر مخاطب، نقش بسیار مهمی را بازی می‌کند.

تلویزیون نیز به دلیل فراگیر بودنش، بیش‌ترین تأثیر را بر عموم مخاطبان دارد. بینندگان تلویزیون برخلاف مخاطبان خاص سینما و تئاتر، در هر ساعتی از روز می‌توانند شاهد هنرپیشگان باشند و از نوع پوشش، گفتار و کردار آنان الگوبرداری کنند؛ غافل از این‌که، آن لباس و یا رفتار، چه مناسب و غیرمناسب، برای شخصیتی خاص طراحی شده و زیبنده‌ی هر فردی، در هر موقعیت اجتماعی نیست. هر چند نوع آرایش و پوششی که به‌طور مثال برای یک هنرپیشه در حریم خانه طراحی شده است؛ توسط همان هنرپیشه در خیابان و مکان‌های عمومی فیلم هم استفاده می‌شود؛ و گویا هیچ تفاوتی بین رعایت حجاب هنرپیشه در خانه و خیابان وجود ندارد و کارگردان و طراحان لباس و گریم فرقی در این امر نمی‌بینند. مخاطب نیز با دیدن آن پوشش، از همان لباس در جامعه استفاده می‌کند؛ و توجهی ندارد که به فرض آن لباس و گریم، برای شخصیت زن در فضای داخلی منزل و مثلاً حضور در نزد مَحارم، طراحی شده است.

از دگر سو تا زمانی که هنرپیشه‌ی زن در فضاهای خارجی و اجتماعات مختلف آمد و شد دارد؛ دوربین مانند یک ره‌گذر معمولی همراه اوست؛ اما وقتی دوربین وارد حریم خصوصی او می‌شود؛ این زن هنرپیشه است که باید نشان دهد با وجود رعایت موازین شرعی و محدودیت‌هایی، در خانه خود تنهاست و کسی شاهد او نیست. چرا که هم‌چنان با وجود تنها بودن در خانه، چشم حسرت زده میلیون‌ها بیننده‌ی خسته از کار روزانه همراه اوست؛ تا از دیدن وی و نقش‌آفرینی‌اش لذت ببرد. در همین مواقع است که امر محال و ممکن در کنار هم اتفاق می‌افتد و تماشاگر با توجه به فرهنگ ایران اسلامی و قرارهایی که تلویزیون با مخاطبش گذاشته است؛ می‌انگارد زن با وضعیت و لباس راحت‌تری در خانه حرکت می‌کند.

نکته‌ی دیگر نوع پوشش شخصیت‌های مثبت و منفی فیلم است. گاه شخصیت‌های منفی، مانتو‌های مد روز و رنگارنگ می‌پوشند؛ و در مقابل افراد باایمان با سر و وضعی ژولیده، و چادری چروک که روی زمین کشیده می‌شود، نشان داده می‌شوند. در چنین وضعیتی مخاطب با شخصیت بد داستان هم‌ذات‌پنداری می‎کند و جذب وی می‌شود؛ و به مرور زمان به طور ناخودآگاه از رفتار او تبعیت می‌کند و باعث بروز ناهنجاری در جامعه می‌شود. سینما و تلویزیونی که پس از انقلاب، چادر را پوشش رسمی و پسندیده معرفی می‌کند؛ به مرور تصویری نازیبا و حتی گاه منفی از آن ارائه می‌کند. چگونگی پوشش هنرپیشه مرد و زن در طول سال‌های گذشته باعث تغییر ارزش‌های مطلوب، و تثبیت ضد ارزش‌ها در میان جوانان شد و کم‌کم چادر به عنوان پوشش خاص زنان قدیمی، بی‌سواد و بدبخت در مراسم ختم و عزا، زندان، قبرستان و... معرفی شد.

هنر حفظ عفاف

علاوه بر نوع پوشش، عفت و حیایی که در نگاه و گفتار هنرپیشگان است، بسیار مهم می‌باشد. در حال حاضر رعایت حریم‌های اخلاقی و پوشش‌های شرعی و روابط سالم بین زن و مرد، کم‌کم به فراموشی سپرده شده؛ و با نظارت‌های گاه مقطعی مسئولین وزارت فرهنگ و ارشاد، صدا و سیما، و ناظران کیفی، خطوط قرمز تبدیل به مرزهای قانونی شده است. مخاطبان این رسانه‌ها مدام شاهد برخوردهای خودمانى دختران و پسرانى ‏هستند که خارج از عرف جامعه و خانواده، از عشق و دل‌دادگى حرف مى‏زنند و با هم به گردش و سفر می‌روند. عشق و دوستى که در رسانه‌ها نشان داده می‌شود، اغلب از هوس‌ها و مادیات سرچشمه گرفته و با رفتارهاى غیرشرعى همراه است. تماشای چنین صحنه‌هایی محرک جوانان بوده و آنان را به جای ترغیب به ازدواج، به طرف دوستی‌های خیابانی و مراودات غیر عرفی می‌کشاند؛ زیرا از نظر آن‌ها به دلیل مداومت پخش چنین رفتار و صحنه‌هایی از تلویزیون اسلامی، دیگر آن حرکات، زشت و مذموم به نظر نمی‌آیند؛ و رفتارهایی معمولی تلقی می‌شوند.

در سال‌های گذشته شخصیت‌های دختر فیلم‌های داستانی به‌راحتی مجموعه‌های تلویزیونی جدیدتر، با پسری دوست نشده و به سرعت در صندلی جلوی ماشین او سوار نمی‌شدند. هر چند چنین رفتارهایی به وفور در جامعه دیده می‌شود و فیلم‌سازان پایتخت‌نشین اثرشان را آینه‌ی تمام نمای جامعه می‌دانند. اما بسیاری از این رفتارهای غیرعرفی برای اولین بار توسط رسانه‌های تصویری در منظر عموم، عادی نشان داده شدند. مخاطبی که شاید هرگز پایتخت کشورش را ندیده؛ در شهر کوچک و روستای خود سعی می‌کند سبک زندگی‌اش را تغییر دهد و مانند یک هنرپیشه‌ی تهرانی لباس بپوشد، حرف بزند و از جنس مخالف دوستی برای خود بیابد. او حتی چیدمان خانه‌اش را چون خانه‌ها‌ی فیلم‌های تلویزیونی طراحی می‌کند و در حد خود، در پی رفاه و تجملات است.

اگر حریمی بین روابط مردان و زنان نباشد و تصاویر تبلیغ بی‌قید و بندی، و محاوره‌های نامناسب باشد؛ هیجانات و التهابات جنسی مخاطب، به‌ویژه در میان اهالی شهرهای کم امکانات، فزونی یافته و آنان را به بیراهه می‌کشاند. لذا باید همچنان منتظر آسیب‌های اجتماعی بیش‌تر و اعلان خطر در جامعه بود. رویاپردازی ایجاد شده از سوی سینما، تلویزیون و برنامه‌های ماهواره‌ای، برای مخاطبی که از تجهیزات رفاهی و آموزشی دور می‌باشد؛ در حکم یک مربی ناکار بلد است که ناخواسته راه و رسم بد زندگی کردن و شرور بودن را به وی می‌آموزد. مخاطب جوان برای رسیدن به چیزی که از آن محروم است، تلاش می‌کند و هنگامی که به آن دست پیدا نمی‌کند؛ متوسل به خشونت و جرم می‌شود. چیزی که خبرگزاری‌ها و رسانه‌های تصویری و مکتوب بارها به آن اشاره کرده و عامل بسیاری از جرایم را، الگوگیری از برنامه‌های نامناسب تصویری اعلام کرده‌اند.

مثبت یا منفی، مسأله این است

هنگامی که هنرپیشه‌ای با ظاهری به نسبت معقول، مقابل دوربین تلویزیونی حاضر شده و حتی گاه چادر به سر ‌کرده است؛ حتی‌الامکان نباید در فیلمی دیگر با شخصیتی بسیار پلید و پوششی نامناسب ظاهر شود. هنگامی که هنرپیشگان به ظاهر محجبه، در نقش‌های منفی ظاهر می‌شوند و با نقاب‌های مختلفی که بر چهره‌شان می‌زنند، فردی چند شخصیته معرفی می‌شوند؛ تصویرسازی منفی مخاطب از آنان، تأثیر نقش‌های مثبت‌شان هم از بین می‌برد. در نتیجه ذهنیت مخاطب نسبت به آن هنرپیشه و برنامه‌های آموزنده‌ی رسانه، از بین رفته و همه چیز در نظرش بازیچه‌ای بیش نخواهد بود. او در ناخودآگاه خویش خواهد پنداشت، اخلاق و نیکی امری نسبی است و وی می‌تواند به راحتی شخصیت‌های درون فیلم مدام رنگ عوض کند و به ناهنجاری‌های اجتماعی و خشونت و... روی بیاورد؛ چرا که در نهایت همه چیز مانند پایان خوش فیلم‌ها، به خوبی تمام خواهد شد.

 علاوه بر این نباید از یک سو تصویر معقول هنرپیشه زن یا مرد در صحنه‌های تلویزیونی نشان داده شود؛ و از سویی دیگر تصاویر آنان در پشت صحنه همان فیلم‌ها و یا در اتاق گریم، با وضعیتی نابه‌هنجار منتشر شود. تناقض وجود تصاویر متفاوت از چنین افرادی در دنیای فیلم و تلویزیون و خارج از آن، خطری جدی برای مخاطبان جوانی است که الگوی اسلامی پوشش و منش زیبا، در عمل برای آنان فراهم نشده است. وقتی هنرپیشه در پشت صحنه و در زندگی شخصی خویش، فردی با اخلاق نباشد؛ مخاطب دچار پارادوکس شده و اعتقادات او نسبت به قوانین اجتماعی، عرفی و دینی سست می‌شود. الگوسازی نادرست از عفاف در رسانه‌ی ملی، مخاطب را دچار دوگانگی در برداشت کرده و به جای آموزنده بودن، تأثیر عکس داشته و فقط باعث تقلید بیننده از ظاهر هنرپیشه می‌شود. جوانان با ظاهربینی و مشاهده‌ی تضاد بین پوشش هنرپیشه در جلوی دوربین و پشت آن، همه چیز را تنها یک بازی دانسته و با الگو قراردادن زندگی هنرپیشگان در پشت صحنه، به کج راهه می‌روند. گاه چهره‌هایی جدید که اعتقادات دینی و اخلاقی ندارند؛ در یک فیلم بازی می‌کنند و از فردای آن روز، انواع و اقسام عکس‌ها و تصاویر بی‌حجاب آنان در سایت‌های الکترونیکی، وبلاگ‌ها، و حتی نشریات یافت می‌شود. عکس‌هایی که صاحبانش با پوشش نامعقول، سعی در جذاب‌تر کردن ظاهر خویش دارند و غیرمستقیم مخاطب را وسوسه می‌کنند تا پای در راه آنان بگذارند.

هنرپیشه‌ای که قرار است هر شب به عنوان میهمان در قاب رسانه‌ی ملی به خانه‌های مردم سرک بکشد؛ جدای از هنر بازیگری، باید به عنوان یک پیام‌رسان، سرشار از هنر دینی و فرهنگی باشد تا بتواند الگوی مناسبی برای جوان مسلمان ایرانی باشد. بی‌شک رعایت حجاب در رسانه، هدایتی همگانی به سوی حجب و حیاست. پوشش درست هنرپیشه بر احساسات جامعه تأثیر گذاشته و به طور غیرمستقیم باعث راهی شدن آن‌ها به سوی حقیقت حجاب می‌شود. هنرپیشه باید کارش حفظ ارزش‌های اسلامی و رعایت عفت عمومی در کنار نقش‌آفرینی درست باشد؛ نه اینکه هنرش به بهانه‌ی هنرنمایی، با معیارهای اخلاقی تناقض داشته باشد.

پلان آخر

هر چند رسانه‌ی ملی برنامه‌های متعددی با حضور کارشناسان جامعه‌شناس، روان‌شناس و عالِم دینی تولید می‌کند تا در مورد معضلات اجتماعی گریبان‌گیر جامعه‌ی اسلامی هشدار دهند؛ اما باید اعتراف کرد که تأثیر برنامه‌های داستانی با حضور هنرپیشه‌های رنگارنگ و گفت‌وگوهای عاطفی، هرگز قابل مقایسه با چهره، گاه عبوس و عبارات خشک یک کارشناس نیست. اکثر جوانان با تکنولوژی‌های جدید آشنا هستند و با وجود رسانه‌های جمعی و ارتباطی، از سنت‌های عرضه شده توسط نسل قبل از خود، گریزانند و اغلب در پی آزادی و کسب نشاط هستند. پس هنگامی که مخاطب جوان از طریق هنرپیشه و هم‌ذات‌پنداری با وی، بیش از سخنان یک سخنران تحت تأثیر قرار می‌گیرد؛ باید با گزینش مناسب‌تری به انتخاب هنرپیشه، به‌ویژه در رسانه‌ی ملی، دست زد تا مخاطب به جای استفاده از پیام برنامه، جذب جذابیت‌های ظاهر هنرپیشه و حواشی پشت پرده‌ی او نشود.

مدیران ارشد رسانه‌ها نیز خواسته و ناخواسته با برگزاری جشن‌های تلویزیونی، مراسم جُنگ شادی، اعیاد ملی و دینی، هنرپیشگان به ظاهر محجبه فیلم‌ها را با پوششی نامناسب، به‌طور زنده و یا در قاب تلویزیون خانه‌‌ی او ظاهر می‌کنند؛ و بدحجابی را امری متداول و عمومی نشان می‌دهند. همین امر موجب دروغ پنداشتن تمامی برنامه‌ها، پیام‌ها و سخنان رسانه شده و از سوی مخاطب، متهم به شعار دادن می‌شود.

هنگامی که سازمان صدا و سیما برای گزینش کارمندان خود و حتی تمام کسانی که اندک ارتباط کاری با تلویزیون دارند، به انواع و اقسام گزینش‌های اخلاقی می‌اندیشد؛ چگونه به گزینش هنرپیشه‌هایی که در ویترین خود نشان می‌دهد، نمی‌اندیشد! این در حالی‌ست که مخاطبان هیچ‌کدام از کارمندان را به صورت مستقیم نمی‌بینند؛ اما به‌راحتی شاهد هنرپیشگان هستند. از دگر سو هنرپیشگانی که گاه در فیلم‌های خارج از کشور و یا در محافل بین‌المللی بدون حجاب ظاهر شده‌اند؛ بلافاصله پس از ورود به کشور، با چهره‌ای مظلوم و پوشیده در چادر در تلویزیون ظاهر می‌شوند؛ که خود به نوعی آشکار، تمسخر چادر از سوی رسانه ملی است. اکثر شخصیت‌های چادر به سر فیلم‌ها، زنانی عامی و بی‌فرهنگ متصور می‌شوند که به خاطر زندگی در مناطق و یا خانواده‌هایی خاص، به آن نوع پوشش روی آورده‌اند.

باید دید پس از این همه سال که از رخداد انقلاب می‌گذرد، چرا دستگاه‌های فرهنگی و هنری توان آن را نداشتند که هنرمندان متعهد و اسلامی تربیت کنند؛ و فرهنگ تصویری زیبا و سالمی از اسلام و زن مسلمان نشان دهند!