گفتگو با صدیقه سلمان، هنرمند نقاش
کارشناس علوم اجتماعی
صدیقه سلمان، متولد سال 1345 در قم، کارشناس ارشد گرافیک با گرایش تصویرسازی از دانشکدهی هنرهای زیبای و کارمند ادارهی کل برنامهریزی و توسعهی شهری معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران است. وی علاوه بر تدریس و تصویرسازی در نشریات، عضو مرکز تجسمی حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی است و در رشتههای نقاشی، گرافیک، طراحی، کارگردانی تصویر متحرک (پویانمایی) فعالیت میکند. این هنرمند تاکنون در بیش از 30 نمایشگاه گروهی و انفرادی شرکت داشته و حائز رتبهی در چند جشنوارهی نقاشی بوده است. تألیف دو رسالهی «ذهنیتگرایی در سوررئالیسم و نقاشی پس از انقلاب اسلامی» و «تصویر، بیان و عاشورا» از جمله آثار ایشان است. همین نکته موجب شد تا به سراغ این هنرمند برویم و داستان زنان و هنر انقلاب را از زبان وی بشنویم.
* نقش انقلاب بر هنر پس از انقلاب چگونه بوده است؟
طغیان برآمده از روحیهی انقلابی و عصیان در برابر احساس خفقان و ظلم دوران پهلوی، علاوه بر اقشار گوناگون، بر قشر دانشجو و روشنفکر نیز تأثیر داشت. در این میان هنرمندان جوان که سرشار از احساس و غلیان شور انقلاب و برآورد تصویری جامعهی انقلابی بودند؛ تحت تاثیر فضای ملتهب سالهای انقلاب در دانشگاه و جامعه، به خلق آثار تجسمی خصوصاً گرافیک و نقاشی پرداختند. اوج بروز این حس در مراحل انقلاب به ویژگیهای گرافیکی نزدیک بود و سپس در مراحل بعد نقاشی نیز، قوت بیشتری یافت. اکثر دانشآموختگان دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران و گاه دانشگاه هنر، تمامی تبلور انقلاب را در اوجگیری شرایط انقلاب به تصویر کشیده و به منصهی ظهور رساندند. همزمانی انقلاب و جنگ موجب شد تا هر کس که در عرصهی هنرهای تجسمی پا نهاده بود، در زمینههای مذکور نیز مشغول خلق اثر شود. جامعهی آن زمان تشنهی مضامین حماسی از این دست بود.
* به شخصیت زن در هنر پس از انقلاب، چهطور پرداخته شده است؟
در پی دریافت دیدگاههای بلند امام خمینی(ره)، آن زمان جامعهی ایران به زن نظری دیگری داشت و این بخش از جامعه با تعالی بخشیای که در نظرات دینی و انقلابی امام موج میزد؛ بالیدن گرفت. زنان همانگونه که در لحظات آفرینش انقلاب پیشتازی آغاز کردند؛ با توان و انرژی مضاعف در عرصه هنر نیز نقش تأثیرگذار خود را بیش از پیش به نمایش گذارند. رشد و نمو جایگاه زن در جامعهی ایران پس از انقلاب اسلامی؛ به مثابهی رشد بال دوم پرندهای بود که قدرت پرواز جامعه و ایران را کمال بخشید. از این رو نقش انقلاب اسلامی و طرح دیدگاههای حضرت امام در ایفای نقش و حضور زنان در تمامی عرصههای جامعهی آن زمان تسریع کننده و به مثابه کاتالیزور بود. حضور زن بهطور همه جانبه در عرصهی اجتماع مبتنی بر توانمندیهای وجودیاش؛ ماهیت شخصیتاش را شکلی برجسته و نوین یافت و سنگی تازه در فرهنگ رفتاری جامعه بنا نهاد.
* آیا به نظر شما تفاوتی بین آثار زنان هنرمند و مردان دربارهی سوژههای هنر انقلابی دیده میشود؟
از آنجا که در جامعه و فرهنگ ایرانی پیش و بیش از مباحث دیگر همواره نگاه جنسیتی مطرح بوده و هست؛ با چنین رویکردی از اساس مخالفم. از آنجا که جامعهی ایرانی عموماً و بانوان خصوصاً در این بستر فرهنگی عقب و متوقف نگاه داشته شدهاند؛ حتی اگر به طریق علمی و مستند بتوان تحلیل درست و واقعی از آمار و اطلاعات مربوط نیز ارائه داد؛ خودشناسی و خودباوری در انسان منشأ تمامی حرکتها و تعالیهاست. در گذشته مشارکت زنان در فعالیتهای جامعه؛ بنا به اقتضائات، صرفاً محدود به خانهداری، بچهداری و کارهایی از این دست بوده، حتی شاید تربیت بیشتر به مردان نسبت داده میشد!
همزمان با پیشرفت علوم؛ جهان تحولات زیادی را تجربه و جامعههای جهانی نیز به همان نسبت رشد کرد. نیازها شکل کامل و پیچیدهتری یافت. نقش و جایگاه آحاد جامعه وضعیت و شکل متکاملتری پیدا کرد. در این میان طبیعی است که این تغییرات نیز به تمامی لایههای اجتماعی برحسب نوع فرهنگ و تمدنها تسرّی یابد. پس انتظارات متقابل جامعه رشد یافته و شهروندان از یکدیگر مستمر سیر رشد و کمال را درنوردیدند. امروزه دیگر علوم و جوامع بشری فقط رشد و نمو نمیکنند؛ بلکه این زمان با عرصهی گسترده و ژرفی از توسعهی انسانی توأمان با مفاهیم غنی از اخلاق، اقتصاد، حکمت، مدیریت، تناسبات و نظاممندیهای خلقتی؛ زیباییها و نیازهای رشدیافتگی در نوع متعالیاش مواجهیم.
انسان امروز بیش از غذا، پوشاک و سرپناه به اندیشهی تازه، امنیت و اتمسفری اطمینانبخش در زیستگاه دنیایی خود نیاز دارد و در تدوام بخشیدن به معنایی به جستوجو وکاوش میپردازد که گاه او را به پرتگاههای مهیب هلاکت، قساوت، خشونت، درماندگی، تنهاییهای فلاکتبار در عرصهی هستی میکشاند. گاه او را به نیستی میکشاند و از خاکستر خود چونان ققنوس جوانه میزند و دوباره رهسپاری آغاز میکند و متولد میشود. بشر نگران همهی لحظههایی است که از دست داده؛ چگونه میتوان چنین انسانی را در جنسیت صرف محبوس کرد و به زنجیر کشید؛ جز با نگاه و ذهن متحجر. دارم از پرواز بشر فارغ از زن و مرد بودنش سخن میگویم، ذهن را در کادر بسته حبس نکنیم.
* چگونه میتوان با هنر، راهی برای هویتباختگی فرهنگی برخی جوانان و ارزشهای فراموش شدهی انقلاب، پیدا کرد؟
اول باید دید چه تعریفی از هویتباختگی در ذهن داریم و آیا این معنا در ذهن مخاطبان ما هم مشابه است؛ دیگر اینکه ارزشهای انقلاب را چه تعریف میکنیم و نشانههای فراموشی این ارزشهای انقلاب در جامعه چه بوده و چگونه آنها را شناسایی کردهایم؟ و اینکه تا چه حد برای سیاستگزاران کشور، هنر و اهداف مترتب بر آن و فرهنگ ارزش و اهمیت دارد. این موضوعیست که آنقدر دچار بالا و پایینها و نوسانات متناوب و مستمر شده است که حقیقتاً نمیتوان یک حکم مسجل از آن مستفاد کرد. اما میخواهم بگویم مدعیان همهی موارد بالا در عمل و نه حرف، چهقدر اعتمادسازی کرده؛ و چه میزان الگوسازی رفتاری و عملی داشتهاند. اگر پاسخ این سؤال را بهدرستی یافتیم، بدانیم نتیجهی آن همان راهی است که میشود هویت جامعه و ارزشهای به فراموشی سپرده را پس از آسیبشناسی دقیق و دلسوزانه، متعهدانه بازیابی و بازپروری کنیم. اگرچه هنوز نفهمیدم چه دلیلی برای اثبات این هویتباختگی و فراموشی ارزشها، ارائه میشود.
* هنرمندان خارج از کشور چه دیدگاهی به هنر زنان ایران دارند؟
تا جایی که اطلاع دارم فارغ از زن و مردی؛ هنرمندان ایرانی با شرایط امروز جهان خود را تطبیق داده و میدهند و این توانایی را هم دارند که پای به پای برترین هنرمندان، روح خلاقیت خود را به منصهی ظهور برسانند. هنر معناگرا و مفهومی در هنر جهانی جایگاه ویژه و خاصی یافته، چون نیاز بشر امروز است! حتی سایر عرصهی هنرهای تجسمی نیز امروزه مخاطبان بسیاری دارد و اتفاقاً مخاطبان خارج از کشور به مراتب بیشتر هستند؛ زیرا از آنجا که بهلحاظ فرهنگی ارزشگذاری بر هنر از شاخصههای جوامع پیشرفته بهحساب میآید، جامعههای توسعهیافته محلی برای ارائهی هنر است. من دلیل اصرار برای زنانه، مردانه کردن هنر را نفهمیدم؛ کار خوب و ارزنده خوب است؛ چه فرقی دارد خالقاش زن یا مرد باشد.
* در میان هنرهای ایرانی به نظرتان کدام هنر توانسته بهتر رخداد انقلاب را ثبت کند؟
به نظر من گرافیک، نقاشی و ادبیات در انتقال وقایع انقلاب بیشتر وفادار بودند. سینما هم تلاش کرده، گرچه طیف وسیعی را پوشش داده و مخاطب عام را در برگرفته؛ اما اگر تأثیرات ژرف داشت، این حال و روز جامعه و فرهنگ پس از انقلاب نبود! سیاستگزاران عرصهی فرهنگ و هنر هم در این زمینه نقصان و کوتاهیهایی داشتهاند.
* چه راهکارهایی برای عینی کردن هنر انقلاب در آثار هنری میتوان یافت؟
هنرمند اعتقادات خود را در اثر هنریاش بیان میکند؛ لذا هر هنرمندی که ریشه در انقلاب و نمادهای عینی و عملی آن داشته، یا در پی دریافت حقایق انقلاب اسلامی و نضج تفکر و نگرشاش در این زمینه بوده، اثر هنریاش نیز منبعث از افکار و احساسات او و از همین زاویه خواهد بود. هر هنرمندی احتمالاً با تأسی از دریافتهای شخصی مبتنی بر نحوهی تربیت، جهانبینیاش، و تأثرات اجتماعی پس از انقلاب و جهان امروزین؛ غلیان احساسی، روحی و فکری خود را کمابیش مطرح و در اثرش به نمایش میگذارد.
* نقش فرهنگ و هنر انقلابی و اسلامی در زندگی اجتماعی مردم ایران به چه میزان است؟
بهطور طبیعی که نسلها عوض میشود، بهتدریج فرهنگهای قدیمی نیز رنگ میبازند. ریشهی همهی تمدنها و فرهنگها در باور جوامع نهفته است. هر آنچه در باور جمعی ما نشسته باشد، از دست نمیرود. عشق و حرکت توأم با تلاش و سعی همدلانه ابزاری مستحکم در حفظ این فرهنگ خواهد بود. حال باید بیندیشیم چهقدر عشق داشتیم؟ به عشقمان وفادار بودهایم؟ تلاشمان در مسیر حرکتمان دلسوزانه، همدلانه و با غیرتمندی توأم بوده است؟ نمیتوان انتظار داشت بدون دلسوزی و آبیاری بوستان؛ بدون آنکه گیاهان خودرو و هرز باغ را هرس کرده باشیم، بتوانیم شاهد ثمرات پرباری باشیم.
در ایران اسلامی اگر کسی مسئول باشد و کمکاری کند، باید از کمکاریهایش دلش بلرزد، که خودکرده را تدبیر نیست. اگر به آنچه کاشتهاند، و خوب رسیدگی کردهاند، مطمئن باشند؛ هیچ ثمری هدر نخواهد رفت. قضاوت هر آنکه رسالتی داشته، با خودش است. البته همهی اقشار جامعه در جایگاه خود مسئولند، پس نمیتوان تقصیر نقص خویش بر گردن دیگری نهاد.
* نقاشی و هنر معاصر چه جایگاهی در جامعهی ایران داراست؟ چه تأثیری از آن متصورید و موانع راه را چه میبینید؟
بیتوجهی به ارزش تأثیرات هنر و خصوصاً هنرهای دیداری، امروزه چالشی مهم بهشمار میرود؛ زیرا هنوز در جامعهی اسلامی بحث بر سر اثبات بودن و نبودن همین مسأله است! تصورش را بکنید در حال حاضر هنوز جامعهی ما درگیر نان شب، سرپناه، شغل، درآمدزایی، درمان، آموزش، مایحتاج ضروری و اولیهی اقشار ملت است. در چنین شرایطی بسیاری از دلسوزان نظام، متخصصان و نخبگان در تلاش مضاعف و در پی توسعهبخشی به توانمندیهای کشور هستند تا راهی برای توسعهیافتگی ایران اسلامی باز کنند.
*از دلسوزی شما متشکریم، و امیدواریم هنرتان همیشه در خدمت اسلام و انقلاب باشد.