خدا از دختران متنفر است؟

نویسنده


کارشناس‌ارشد علوم ‌قرآنی

 

بررسی آیات و روایات نکوهش زنان (3)

بنا بر این است آیات و روایاتی که به ظاهر در نکوهش زن است و شأن وی را کم‌تر از مرد می‌شمارد، مورد بررسی قرار گیرد. ابتدا این سؤال مطرح می‌شود که: خدا در بعضی از آیات از این‌که فرشتگان را دختران او خوانده‌اند ابراز ناخشنودی می‌کند و بیان می‌دارد که چرا شما پسران را به خود و دختران را به من نسبت می‌دهید؛ آیا احساس خدا مانند عربی است که از دختران نفرت دارد و پسران را مایه‌ی افتخار خود می‌داند؟ در پاسخ باید گفت عمل مشرکان در فرزند تراشیدن برای خدا از چند جهت محکوم شده است.

جزء قرار دادن برای خدا: برخی برای خدا جزء قرار می‌دهند و خدا را مرکّب و دارای اجزا و نیازمند می‌شمارند که با وحدانیت قاهره‌ی خدا و با صمدیت و بی‌نیازی خدا منافات دارد و شرک است. خدا را صاحب فرزند شمردن، اعتقادی باطل و غلط است که با توحید و یکتایی خدا ناسازگار است و فرقی نمی‌کند که فرزند تصور شده برای خدا پسر باشد یا دختر. «برای خدا از بندگانش جزء قرار می‌دهند، انسان به روشنی ناسپاس است.» (زخرف، آیه‌ی15)

فرزند قرار دادن برای خدا: برای خدا قائل به فرزند می‌شوند؛ در حالی که خدا واحد قهار است؛ نه می‌زاید و نه زاییده شده است و همه‌ی جهان هستی و موجودات، بندگان مطیع و گوش به فرمان و خاضع اویند. «گفتند: خداى رحمان صاحب فرزندى است. هر آینه سخنى زشت آورده‌اید. نزدیک است که از این سخن آسمان‌ها بشکافند و زمین شکافته شود و کوه‌ها فرو افتند و در هم ریزند، زیرا براى خداى رحمان فرزندى قائل شده‌اند. خداى رحمان را سزاوار نیست که صاحب فرزندى باشد. هیچ چیز در آسمان‌ها و زمین نیست مگر آن‌که به بندگى سوى خداى رحمان بیاید.» (مریم، آیه‌ی 88-93)

تقسیم ظالمانه: از این جهت که در تقسیم دختر و پسر، آنچه را که خوب و دوست داشتنی می‌پندارند؛ پسر را برای خود فرض می‌کنند و آنچه را از داشتنش عار دارند، دختر را برای خدا قرار می‌دهند: «و چون به یکی‌شان مژده‌ی دختر دهند، سیه‌روى شود و خشمگین گردد. از شرم این مژده، از مردم پنهان مى‌شود. آیا با خوارى نگاهش دارد یا در خاک نهانش کند؟ آگاه باشید که بد داورى مى‌کنند. صفت بد از آن کسانى است که به قیامت ایمان نمى‌آورند و صفت برتر از آن خداوند است. و اوست پیروزمند و حکیم. ... آنچه را نمى‌پسندند به خدا نسبت کنند.» (نحل، آیه‌ی58-62) و یا «چون به یکى از آن‌ها مژده‌ی تولد همان چیزى را دهند که به خداى رحمان نسبت داده، رویش سیاه گردد و آکنده از خشم شود. آیا آن‌که به آرایش پرورش یافته و در هنگام جدال آشکار نمى‌گردد از آن خداست؟» (زخرف، آیه‌ی16-18)

در این آیات خداوند به بد و منفور بودن زنان تأیید نکرده و مانند مشرکان از زنان اعلام نفرت نکرده؛ بلکه زن و مرد هر دو مخلوق اویند و آن بنده‌ای که باتقواتر است، زن باشد یا مرد؛ محبوب‌تر است. آنچه این آیات آن را محکوم کرده، نحوه‌ی تقسیم ظالمانه‌ی مشرکان است؛ چیزی را که برای خود نمی‌پسندند برای خدا قرار می‌دهند و چیزی که خوب می‌پندارند، برای خود می‌گذارند. در حالی که مؤمن باید محبوب‌ترین را به خدا بدهد و چیزهای بد و بی‌ارزش را از ساحت خدا دور بدارد.

توصیف آیه از زنان توهین نیست؟

در همان آیه پیشین سوره زخرف، خداوند می‌فرماید آیا کسی را که در زیورآلات رشد می‌کند و در خصومت نمی‌تواند حجت بیاورد، برای خدا قرار می‌دهید. این آیه، بیان یک حقیقت و وضعیت عام و فراگیر است، نه این‌که در مقام تأیید باشد. معمولاً غالب زن‌ها همت‌شان زیورآلات است و روایتی هم به این بیان وارد شده است: «ان النساء همهن زینه الحیاه الدنیا و الفساد فیها؛  همت زنان زینت زندگی دنیا و فساد در آن است.» (مجلسی، 1404، ج2، ص495)

هم‌چنان که در اغلب جامعه‌ها، زنان امکان رشد عقلی و اجتماعی نمی‌یابند؛ لذا در حال و هوای کودکانه و بازی و تجمل مانده و زبان دفاع از خود پیدا نمی‌کنند. این وضعیت غالب زنان در غالب زمان‌هاست و متأسفانه حکومت‌ها هم این وضعیت را حفظ می‌کنند. از این رو زنان جرأت و قدرت سخن گفتن و دفاع منطقی از حقوق خود را نمی‌یابند.

این وضعیت فراگیر جامعه است، نه این‌که اراده‌ی خدا این‌گونه باشد؛ بلکه برعکس اراده‌ی خدا بر این است که انسان‌ها اعم از زن و مرد قدرت، جرأت و جسارت سخن گفتن داشته و بتوانند با استدلال قوی از حقوق خود دفاع کنند و پیامبر و امامان، زنان و دختران خود را این‌گونه تربیت می‌کردند.

نمونه‌ی تربیت الهی

این حضرت زهرا است که در خصومت، با بهترین بیان و مستدل‌ترین کلام به سخن برمی‌خیزد و از حقوق خود دفاع می‌کند و با این‌که مصیبت دیده است و هنوز کفن پدرش خشک نشده؛ در حالی که همه به او و شوهرش پشت کرده‌اند، در مسجد پیامبر در حضور خلیفه‌ای که با کودتا بر سر کار آمده، برمی‌خیزد و خطبه می‌خواند و با استناد به قرآن، کلام خود را برهانی می‌سازد و مخالفان را مبهوت می‌کند. دختر زهرای مرضیه، زینب کبرا نیز در مجلس ابن‌زیاد خون‌خوار و بعد در مجلس خلیفه‌ی ستمگر و قهاری چون یزید برمی‌خیزد و سخن می‌گوید و حقانیت خود و برادرش و باطل بودن یزید و یزیدیان را فریاد می‌زند. اینان زنان محبوب خدایند.

قرآن در آیات بالا در صدد تبیین ذاتیات زن نیست، بلکه وضعیت غالب زنان را بیان می‌کند، وضعیتی که مطلوب خدا و پیامبر نیست و در جامعه‌ی اسلامی نباید زنان این‌گونه باشند؛ بلکه باید همت‌شان والا شده و از زیور و زندگی مادی بالاتر رفته و اوج بگیرد و قدرت و جرأت سخن و دفاع از حقوق خود را پیدا کنند.

 

منابع

-قرآن کریم

- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، الوفا، 1404ق.