ارتباط زن و مرد در آموزه‌های دینی


دکترای جامعه‌شناسی

 

روابط زن و مرد در قالب ارتباط به‌عنوان امری طبیعی، همیشه در هر فرهنگی و در میان همه‌ی اقوام وجود داشته است. در دهه‌های اخیر، با رشد سریع تکنولوژی و تغییر سبک زندگی، ارتباط نامحرمان، به‌ویژه در خانواده‌های سنتی و اسلامی، دچار تحولاتی شده که لازم است ریشه‌ی آن مطالعه و بررسی شود؛ چرا که خانواده‌های مسلمان و متدین در این جریان بیش از هر قشر و گروه دیگر آسیب‌پذیر و سرگردان شده‌اند.

ساختار خانواده و ارتباط زن و مرد با توجه به شرایط کشورهای اسلامی، به‌ویژه جامعه‌ی ایران، در برابر تحولات سیاسی و فرهنگی جهان، از جمله ضرورت حضور زنان در صحنه‌ی فعالیت‌های اجتماعی ـ اقتصادی، موضوع اصلی تحولات و ارتباطات این دو قشر است. حفظ کیان خانواده و اهمیت ازدواج، با توجه به ممنوعیت ارتباط خارج از ازدواج برای زن و مرد در کشورهای اسلامی، افزایش سن ازدواج و تعداد زنان مجرد، از جمله موضوعاتی است که بحث درباره‌ی آن‌ها ضروری است.

باید به این حقیقت گردن نهاد که آدمی در دو جنس زن و مرد آفریده شده است و خداوند گرایش این دو جنس به یک‌دیگر را در نهاد آن‌ها سرشته است. طبعیت انسان، عرف جامعه و شریعت اسلام هم بر این گرایش صحه گذاشته و آن را به‌عنوان بدیهی‌ترین اصل فطرت پذیرفته است؛ اما ارتباط زنان و مردان پیش از ازدواج چگونه و حد و حدود آن کدام است؟ مبنای این ارتباط چیست و چگونه می‌توان حد و مرز آن را تعیین کرد؟ بی‌شک ارتباط دختر و پسر، و زن و مرد نامحرم بدون رعایت حدود شرعی بر خلاف فرهنگ دینی و اعتقادی ماست و پشت پا زدن به پیمان‌هایی است که با خدا بسته و متعهد شده‌ایم که فقط او را بپرستیم، عملی بر خلاف قانون او انجام ندهیم و در برابر امر و نهی خدا تسلیم باشیم؛ پس «أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ؛ به عهدی که با خدا بستید، وفا کنید.» (نحل، 91) «اِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولاً؛ همانا از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.» (اسراء، 34)

روابط زنان و مردان نامحرم بدون رعایت ضوابط شرعی، زمینه‌ای برای انجام اعمال منافی عفت است. ایّام جوانی دوره‌ی شور و احساسات جنسی و نشاط جسمی است که با بیدار شدن قوای مختلف جسمی، توجه به مسائل عاطفی و جذابیت‌های ظاهری و فریفتگی جنس مخالف زیادتر می‌شود. با آن میل و کشش شدید جنسی که مقتضای طبیعت سنّ جوانی است، چنین روابطی از نگاه‌های آلوده و صحبت‌های هوس‌انگیز و... طبیعتاً خالی نخواهد بود! این ارتباط هیچ جای توجیه ندارد، جز این‌که عامل گسترش فساد اخلاقی است که عواقب خطرناکی برای جامعه‌ی انسانی به همراه دارد. مسأله‌ی اختلاط و انفکاک محیط‌های زنانه و مردانه نیز از مسائل اجتماعی مهمی است که مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است. در این میان ارزش‌ها و هنجارها در بناها، نمادها و نمودهای مسأله‌ی اختلاط و انفکاک، به بنیادهای فلسفی، خاستگاه‌ها و زیربناها مرتبط است.

امروزه به دلیل دوری از آموزه‌های دینی در بسیاری از مسائل خانوادگی و ارتباطات فردی و اجتماعی، به اندیشه‌های عاری از حقیقت مستحکمی مبتلا شده‌ایم؛ و اگر چاره‌ای نیندیشیم ما را به پرتگاه نیستی سوق خواهد داد. آیا به راستی می‌توان انکار کرد که فمنیست‌های جدید معتقدند باید دیواری نفوذناپذیر بین جهان زنانه و مردانه ایجاد کرد. اینان می‌پندارند اگر زن در مجموعه‌ای رشد کند که مدیریت علمی و اجرایی و تمام عناصر آن مجموعه از مجرای فکر زنانه تنظیم شده باشد، موفق‌تر خواهد بود و در رقابت با مردان پیروزی بیش‌تری به دست خواهد آورد.

فمنیست‌های فرامدرن می‌پندارند انفکاک محیط‌ زنان از مردان سبب خواهد شد تا زنان به پیش‌رفت‏های بهتری نایل آیند. این حرکت از بدو پیدایش تا به حال دائم مفاهیم جدیدی را به منظور تحلیل وضعیت زنان مطرح می‌کنند؛ اما در همه‌ی فعالیت‌ها و مباحث خود، داعیه‌ی طرف‌داری از گسترش حقوق و نقش زن در جامعه را دارد. آنان معتقدند چه در قلمرو فلسفی و در حوزه‌ی اجتماعی و چه در مسائل ایدئولوژی و علمی، نوعی نگرش مردانه و پدرسالارانه سبب تضعیف زن و تحقیر شخصیت و تضییع حقوق او می‌شود. این تفکر معتقد است نوع طبقه‌بندی، تقسیم کار و استفاده از منافع قدرت به صورتی طراحی شده که زنان را در جایگاه فرودست‌تری قرار داده است. طبیعی است بر طبق این پیش‌فرض‌ها، این احتمال وجود دارد که اینان در محیط‌هایی با شرایط سخت‌تر و امکانات و منابع کم‌تر بخواهند به حضور اجتماعی خود ادامه دهند. آنان در ارائه‌ی این پیش‌نهاد، هرگز احکام شرعی و ظرایف اخلاقی برخوردها و روابط زن و مرد را مورد ملاحظه قرار نمی‌دهند، بلکه بر ویژگی‌های خاص دنیای زنان در حد مبالغه‌آمیزی تأکید می‏‌کنند؛ تا آن‌جا که معتقدان این نظریه بر این باورند که حتی مبارزات زنانه نیز باید در کانون زنانه انجام گیرد تا تصمیم و اراده‌ای مبتنی بر عمل، تفکر و جهان زنانه آن را نظام دهد. (ریایی‌نسب، 1383، 28)

دیدگاه‌ها، جهان‌بینی، اهداف، قالب‌ها و شکل‌های اجرایی نظریه‌ی انفکاک محیط‌های زنانه از مردانه، با نظریات و آرای دین اسلام تفاوت بسیاری دارد. قبل از بیان محدوده و احکام اختلاط و ارائه‌ی راه‌کارهای عملی برای آن، باید به این نکته توجه کرد که در جامعه ارتباط زن و مرد به شکل عام، مواردی چون روابط شغلی، خانوادگی، تحصیلی را در بر می‌گیرد و حدود و ثغور عرفی و قانونی برای آن تدوین شده است. تحلیل ارتباطات نامحرمان در خانواده و خارج از آن در اشکال مختلف و متأثر از ساختارهای اجتماعی و متغیری مؤثر برای برقراری ارتباط بین زن و مرد است. ارتباط جنسیتی زن و مرد، از دو بعد کلی قابل توجه است: «تولید نسل» و «تأمین نیازهای جنسی»؛ که «تولید نسل» بیش‌تر در ازدواج‌های سنتی مدّنظر است. در جهان امروز موضوع کنترل تولید نسل و کاهش جمعیت برای برخی کشورها و تشویق برای افزایش جمعیت در کشورهای به اصطلاح «توسعه یافته» به عنوان شاخص توسعه پایدار به حساب می‌آید. «تأمین نیازهای جدید جنسیتی» بیش‌تر برای کشورهای صنعتی مطرح است؛ به این معنا که با توسعه‌ی «صنعت جنسی»، افزایش در گردش سرمایه و تولید فرهنگ و مفاهیم جدید و تنوع در روابط جنسی و طراحی سیستم‌های پرورشی متناسب با نظام سرمایه‌داری روی می‌دهد.

دو محور تولید نسل و تأمین نیازهای جنسی، از بسیاری جهات متناقض یک‌دیگر بوده و باعث شده است که سرمایه‌ی انسانی و اقتصادی زیادی برای رفع این تناقض و نزدیک ساختن این دو بعد به یک‌دیگر، به‌ویژه در کشورهای اسلامی که دین در زندگی فردی و اجتماعی نقش عمده‌ای دارد، هزینه شود. بُعد اول یعنی «تولید نسل» در دهه‌های اخیر نوساناتی داشته که مهم‌ترین آن به‌کارگیری شیوه‌های کنترل و پیش‌گیری از ازدیاد جمعیت در سطوح بین‌المللی است.

پیش از طرح و بررسی دیدگاه‌ها، باید پیشاپیش به صورت کلی این حقیقت را متذکر شد که اسلام ضمن محترم شمردن حقوق انسانی، طبیعی و حتی حقوق خاص مربوط به ویژگی‌های جنسی، به عناصر اخلاقی، امنیت فکری، روح، عفاف، تقوا و مشارکت مرد و زن در میدان مسابقه‌ی معنویات توجه کامل کرده است. اولویت تفکیک محیط‌های زنانه از مردانه در شرایط خاص و توصیه به کاهش اختلاط زن و مرد در اماکن عمومی، از مسائلی است که روح معارف اسلام و سیره‌ی عملی پیامبر(ص) آن را تأکید و تقریر می‌کند. اسلام نمی‌خواهد تقابل جنس زن با جنس مرد را بزرگ جلوه دهد تا آن‌جا که این دو جنس، در مقابل و رویاروی هم قرار گیرند؛ بلکه هدف اسلام، احترام به حقایقی تکوینی است که موجبات تکامل زن و مرد را فراهم می‌آورد. روح پوشش، حجاب، کنترل رفتار و رعایت وقار و متانت، تنها به پوشش ظاهری خلاصه نمی‌شود، بلکه حتی در نوع معاشرت و برخوردهای ظاهری، حیا اقتضا می‌کند که تا حد امکان این انفکاک مراعات شود. این انفکاک از نظر اسلام حرمت بخشیدن به زن، حفظ حریم شخصیت و دور نگاه داشتن او از نگاه بیماردلانی است که در او طمع می‌کنند؛ چنان‏که خداوند در بیان حکمت حکم حجاب می‌فرماید: «ذلک ادنی أن یعرفن و لا یؤذین» (احزاب، 59) تأکید اسلام بر حضور اجتماعی زن همراه با توصیه به او درباره‌ی حفظ مراتب ورع و تقواست. «و اذا سئلتموهن متاعا فأسئلوهن من وراء حجاب....؛ هرگاه از ایشان ـ زنان پیامبر(ص) ـ چیزی خواستید از پشت پرده و حایل طلب نمایید.» (همان، 53) این آیه و آیات دیگر نظیر «ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن و ان یستعففن خیر لهن» (نور، 61) دلالت می‌کنند که هر اندازه مرد و زن جانب ستر و پوشش و ترک برخوردهای غیرضروری در محیط‌های اجتماعی را رعایت کنند، به تقوا و پاکی نزدیک‌تر است.

احترام به شخصیت زن و حفظ حریم محیط‌های زنانه از نظر اسلام، تا حدی است که رسول خدا(ص) از داخل شدن مردان بر جمع زنان را بدون اجازه‌ی آن‌ها نهی فرموده‌اند: «نهی رسول‏الله(ص) أن یدخل الرجال علی النساء الا باذنهن» (کلینی، 1367، ج5، ص538) اسلام برای هر نوع حضور اجتماعی زن و اختلاط و معاشرت او با مردان، بایدها و نبایدهای اخلاقی را توصیه می‌کند. درباره‌ی حضور اجتماعی زن این قید بیان شده است که باید از هر آنچه که منجر به فتنه و فساد می‏شود، اجتناب کرد.

 

منابع:

- قرآن کریم

- ریایی نسب، فاطمه، زن در مکتب فمینیسم، تهران، نشر آبی، 1383.

-کلینی، اصول کافی، قم، انتشارات مصطفوی، قم، 1367.