کارشناس ارشد مطالعات زنان، سطح دو حوزه
مهارتهای اجتماعی در یک زندگی دخترانه(5)
دوران نامزدی (قبل از عقد)
بسیاری گمان میکنند که با تماس تلفنی خانوادهی پسر و برگزاری جلسهی خواستگاری، کار به پایان رسید و حسن نیت پسر اثبات شده پس میتوان با خیال راحت جلو رفت. متأسفانه گاه پدران و مادران به اشتباه جوان خود دامن میزنند و راه را برای رابطهی بیضابطهی آنان باز میکنند. به خواستگاری که هنوز خود خانواده، شناخت کاملی از وی ندارند، اجازه میدهند تا تلفنی با دخترشان صحبت کند یا با هم در خارج از منزل ملاقات داشته باشند.
این گونه خانوادهها معتقدند که برای یک ازدواج موفق نمیتوان به شیوههای سنتی و قدیمی تکیه کرد چون در این شیوهها دختر و پسر بهخوبی همدیگر را نمیشناسند و همین نقاط مبهم در شناخت، زندگی آیندهی آنان را به خطر میاندازد. متأسفانه این افراد به طرف دیگر این ماجرا توجه ندارند که ازدواج مانند انتخاب شریک کاری نیست که با گذشت زمان، شناخت زیادتری حاصل میشود و میتوان با اعتماد بالا با وی کار کرد و اختیار بخشی از سرمایهی خود را به شریک سپرد. در مسألهی ازدواج علاوه بر عقل، احساس و غریزه هم درگیر است و گذشت زمان کنترل احساس و غریزه را سختتر میکند. در بین مراجعانم دختری بود که با نظر خانواده، شش ماه با پسری نامزد بودند تا در صورت توافق به عقد رسمی هم درآیند. طی این شش ماه دختر متوجه شده بود که پسر معتاد به الکل و تریاک است؛ اما مصرانه میگفت که میتواند با این عادات پسر سر کند و اصلاً از نظر وی اینکه کسی مشروب بخورد یا تریاک بکشد، اشکالی ندارد!
حکما میگویند که «شدت و ضعف محبت متناسب با میزان درک کمال مطلوب است.» هر چه معرفت و آگاهی آدمی نسبت به خوبیها و کمالات معشوق یا محبوب بیشتر شود، عشق و محبت نیز نسبت به او افزون میگردد. این اصل صرفاً بین اشخاص جاری نیست بلکه علاقهمندی نسبت به حیوانات و اشیاء نیز همین گونه است. افزایش اطلاع از وفاداری یک حیوان یا ارتقاء آگاهی از توانمندیها و نوع سرویسدهی یک دستگاه، رغبت و علاقهی ما را به آن حیوان یا دستگاه افزایش میدهد. در شناخت ناقص و به بیانی کاذب، طرفین خود را به مقصد رسیده تصور میکنند که این از عدم شناخت و آگاهی خطرناکتر است. چون شناخت کاذب با نوعی تعصب همراه میشود و فرد دیگر نیازی به تحقیق بیشتر و یا پذیرفتن نصایح و نظرات دیگران نمیبیند. اگر مدت زمان رابطه طولانی شود، حس کاذب صمیمیت و نزدیکی (و نه صمیمیت و نزدیکی اصیل و واقعی) در طرفین ایجاد میشود. رابطهی بین دختر و پسر از هر سو که شروع شود و به هر دلیل که ادامه یابد، به دلیل سن و نیازهای آنان منجر به عادت و وابستگی، محبت و علاقه بین طرفین میشود به طوری که هر یک با این معایب دیگری را به خوبی میدانند اما تصور میکنند که نیروی عشق بالاتر است و آنها میتوانند بهراحتی با این معایب و مشکلات کنار بیایند، اما چنین نیست:
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاده مشکلها
زمانی که زندگی طبیعی زن و مرد بهعنوان همسر در کنار هم آغاز میشود، هر یک به فراخور حال، انتظاراتی از همسر خود دارند: سلامت اخلاقی، راستگویی، رعایت اصول اولیهی بهداشت در زندگی، احترام به خانواده و... گذشت زمان و برآورده نشدن نیازها این احساس را در زن یا مرد ایجاد میکند که خود، بهخوبی وظایفش را در مقابل همسر انجام میدهد اما او کوتاهی میکند. این حس طلبکاری در نهایت روزی به صورت گلایه و مشاجره نمود پیدا میکند و سرآغاز یک جنگ پنهان بین زن و شوهر میشود. یکی از دلایل اینکه ازدواجهایی که براساس رابطهی قبل و دوستی بوده، به طلاق منجر میشود این است که مبتنی بر شناخت واقعی نیستد. اگر واقعاً شناخت جنس مخالف در پیش از ازدواج بتواند تضمینی برای سعادت باشد، پس چرا دختران و پسرانی که سوابق متعددی در آشنایی با جنس مخالف خود دارند، اغلب زندگی زناشویی نابهسامانی دارند؟ و چرا در غرب که حد و مرزهایی برای روابط وجود ندارد باز هم پدیدهی طلاق بیداد میکند؟
پس چه باید کرد؟ شاید راه حل تلفیقی از سنت گذشته و روشهای امروزی باشد. حضور خانوادهها در مراسم خواستگاری و انتخاب همسر نوعی ضمانت بر صداقت و تعهد طرفین بر انجام کار است. اما ضرورتی ندارد که چشم و گوش بسته و فقط طی یک یا دو جلسه خواستگاری، کار را تمام شده فرض کنید و بعد از ازدواج از نداشتن شناخت کافی گلایهمند باشید. پس:
1- در کنار جلسات خواستگاری و صحبت با دختر یا پسری که بنای ازدواج با او را دارید همزمان خانوادهی خود را در جریان صحبتهای خود با طرف مقابل قرار دهید و نظر آنان را جویا شوید.
2- علاوه بر صحبت در جلسات خواستگاری، از جلسهی سوم به بعد در مورد طرف مقابل در محیط زندگی، تحصیل و اشتغالش، تحقیق کنید. کسی که برای تحقیق میرود باید تجربه کافی داشته باشد تا به پاسخهای کوتاه و کلیشهای افراد قناعت نکند و با سؤالات ریز و دقیق، فرد مورد نظر و خانوادهاش را شناسایی کند. مثلاً اگر همسایه به او میگوید که خانوادهی خوبی هستند، از وی بخواهد که دو یا سه صفت خوب آنان را دقیقاً ذکر کند و به صورت مصداقی معلوم کند که خوب یعنی چه.
برای تشکیل زندگی و گزینش همسر، مهمتر و اساسیتر از علم به «بود» یا «نبود» یک سری از ویژگیها و خصایص مثبت یا منفی، آگاهی و شناخت نسبت به «میزان» خصایص مذکور میباشد که این مهم در ارتباطات قبل از ازدواج محقق نمیگردد. بهعنوان نمونه دو سؤال «آیا علی صداقت دارد؟» با «علی چهقدر صداقت دارد و در بزنگاههای زندگی چهقدر راستگویی را رعایت میکند؟» با هم تفاوت دارند و پاسخ سؤال دوم مهمتر از پاسخ سؤال اول است. پی بردن به پاسخ سؤال دوم به راحتی و با چند ماه رابطهی دوستانه ممکن نیست اما در تحقیق کامل از دوستان و همکاران فرد میتوان تا حدود زیادی به پاسخ این سؤال نزدیک شد. برای این منظور میتوانید از خود خواستگار نشانی یا شمارهی تلفن دوستان و کسانی را بخواهید که به خوبی وی را میشناسند. ممکن است تصور شود که دوستان و نزدیکان یک فرد هرگز بر علیه وی حرفی نمیزنند اما تجربه کسی که به دنبال تحقیق رفته و نیز تعدد کسانی که از آنان تحقیق میکنید تا حدود زیادی واقعیت امر را برای شما معلوم میکند.
3-از یکی از بستگان نزدیک خود که از نظر اخلاقی و عقلانی وی را قبول دارید بخواهید تا از دید یک همجنس با طرف مقابل شما صحبت کرده و او را ارزیابی کند. به عنوان مثال دخترخانم از پدر یا برادر خود بخواهد که با خواستگارش صحبت و گپی مردانه داشته و او را از دید یک مرد ارزیابی کند یا پسر از خواهر خود بخواهد که چنین کاری را برای وی انجام دهد و از دید یک زن دختر مورد نظرش را بررسی کند. در واقع اینجا پسر و دختر جوان فرصت مییابد که از دید یک فرد با تجربه که مورد قبول خود وی است، همسر آیندهاش را بررسی و ارزیابی کند و به نکاتی دست یابد که شاید خود وی پس از مدتهای طولانی یا بعد از عروسی به آن میرسید.
چهار مرحلهی گزینش: صحبتها و سؤال و جوابهای خودتان، مشاوره با خانواده، تحقیق و نظر کارشناسی یک نفر از بستگان به شما مجموعهای از اطلاعات را میدهد که شما میتوانید بر اساس آن انتخابی شایسته داشته باشید. مطمئن باشید که اگر کسی بتواند از این چهار فیلتر عبور کند و باز هم نکاتی را از شما پنهان کند، فرد بسیار زرنگی است و هر قدر رابطهی شما در حد همان روابطی دوران خواستگاری طولانی شود باز هم اثری نخواهد داشت و فقط عاطفه و احساس شما بیشتر درگیر خواهد شد. یکی دیگر از مراجعان من دختری بود که دو سال با پسردایی خود رابطهی دوستی داشت و شش ماه پس از عقد متوجه شده بود که وی معتاد به هروئین است. رابطهی خانوادگی نزدیک و دو سال دوستی و حتی شش ماه عقد، هیچکدام در شناخت واقعی پسردایی به وی کمک نکرده بود، چرا که کار از اساس خراب بود.
نکتهی مهم در این دوران این است که به شناخت خود و آنچه که از طریق خانواده و تحقیق و صحبت با طرف مقابل خود به دست میآورید، توجه لازم را داشته باشید و سرسری از آنها نگذرید. لجاجت، دروغگویی، عدم سلامت در رابطه با نامحرم، عصبیت و پرخاشگری و دیگر صفات ناپسند اغلب در جلسهی دوم به بعد به نوعی خود را نشان میدهند و این شما هستید که باید با توجه به نکات ظریف، کلیات دقیق را شناسایی کنید.