صبح بیخورشید، آیا ممکن است آنچه این دل دید، آیا ممکن است
در دلم صور قیامت میزنند «وامصیبت، وامصیبت» میزنند
از جگرهایی که دارد بوی خون میزنند «إنّا إلیه راجعون»
عاشقان! از پیکر ما روح رفت ای دل توفان نوردان! نوح رفت
جمع ما شد اشک و فوج آه جمع ما شد سیل اشک و موج آه
ای دل پاک تو اقیانوس عشق! نام توفان خیز تو فانوس عشق!
ای خمینی! جان ما، زینجا مرو! ور گزیری نیست، خود بی ما مرو!
ما مریدان اشارات توییم بیدل هند عبارات توییم
ای خلیل مؤمنان عصر کفر کز تو ویران شد حصار قصر کفر
ای سلیمان ریاضت پیشگان! خضر حیرتهای حکمتپیشگان!
ای شبِ موسایِ چشمت ذوقبس! ای محمد صولتِ عیسی نفس!
کشتگان هجر تو عیسی دمیم مرهمی! ما دردمندان محرمیم
ما همان نوزاد خرداد توییم نوجوان عاشقآباد توییم
پس دعا کن ما نماز شب کنیم در هوای سرخ مردن تب کنیم
آینهی ما را جلی کن، ای عزیز! روح ما را صیقلی کن، ای عزیز!
ای امام نسل «منهم من قضی»! وارث شبگریههای مرتضی!
غیر اهل دل که داند درد دوست؟ دردهای هر کسی مخصوص اوست
عاقبت در جسمت، ای روح یله کارگر شد دردهای نافله ای عبادت در قیام و در قنوت ای نجابت در خروش و در سکوت ای مسافر! سوی منزل میروی همره صد کاروان دل میروی ما به سوی بینهایت میرویم ما به آیین قیامت میرویم جامه نیلی کرده صبح و شام ما سینه کوبان میرود ایّام ما باغها چشمیم و از شبنم پُریم دشت جانیم از نسیم غم پُریم ای مزارت خانهی دلهای ما! ای کلید حلّ مشکلهای ما! ای مسافر! کی تو با ما نیستی؟! حق کجا باشد که آنجا نیستی؟! در فلسطین میخروشد نای تو بتشکن شد در حجاز آوای تو فطرت بیدار ما، مدیون توست رتبهی افکار ما، مدیون توست ما برون از راه تو کی میرویم؟! پیشوا را دائم از پی میرویم ای دل پُر سوز ما! آگاه باش با خبر از راز روحالله باش هر که روح از باغ رویش چیده است این سفر، سیمای روحش دیده است چهره پنهان در نقاب ناز کرد چشم ما دلبستگان را باز کرد کشتی ما راهوار نوح اوست روح مَردُم، عاریت از روح اوست اصلاً او خود عین روحِ مردم است او حیات پرفتوح مردم است چشم ما او بود و جز با ما نزیست داغ او دیدیم و او با ما گریست