«شریک ابنعبدالله» روزی وارد بر «مهدی» خلیفهی عباسی شد، مهدی به او گفت: «باید حتماً یکی از سه کار را انجام دهی.» شریک پرسید: «کدام سه کار؟» گفت: «یا قضاوت را از سوی من بپذیری و یا تعلیم فرزندم را برعهده بگیری و یا غذایی با ما بخوری!» شریک فکری کرد و گفت: «سومی از همه آسانتر است.» مهدی او را نگه داشت و به آشپز دستور داد که انواعی از خوراک مغز آمیخته با شکر و عسل برای او فراهم سازد.
هنگامی که «شریک» از آن غذای بسیار لذیذ (و طبعاً حرام) فارغ شد، آشپز رو به خلیفه کرد و گفت: «این پیرمرد بعد از خوردن این غذا هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!» فضل بنربیع میگوید: «مطلب همینگونه شد، و شریک بعد از این ماجرا هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت.»
قصهی شریک بنعبدالله داستانی است که ممکن است روزی برای ما نیز تکرار شود و دینمان را به خاطر لقمهای نان از کف بدهیم. خطر پیروی از سبکهای نادرست در امر تغذیه آنچنان جدی است که از امام صادق a نقل شده است که فرمودند: «امیرمؤمنان a پیوسته میفرمود: امور این امت همواره به خیر و صلاح خواهد بود، مادامی که بهسان [بیگانگان] غذا نخورند و لباس نپوشند، پس هرگاه چنین کردند خدا خوارشان میکند.» (برقی، 1371، ص410)
این هشدار امیرالمؤمنین a ما را به این فکر وا میدارد که به دنبال سبکی مناسب و اسلامی در تغذیه باشیم. در اینجا به برخی از امور دخیل در سبک اسلامی تغذیه اشاره میکنیم:
حلالخوری: خداوند برای کسب و کار، سلسله اصول و قوانینی را وضع کرده است که رعایت دقیق آنها ما را در کسب مال حلال یاری میرساند. انجام درست کار، پرهیز از کمفروشی و گرانفروشی، پرهیز از احتکار و رشوه و ربا و ... از جملهی این مقررات است. البته گاه شیطان از راههای گوناگون میکوشد غذای حرام را به جای لقمهای نان حلال به خورد ما دهد. داستان خادم امامصادق در این زمینه بسیار عبرتآموز است.
امام صادق a خدمتکاری به نام «مصادف» دارد؛ به او میفرماید: افراد تحت تکفّل من زیاد هستند؛ آماده باش به مصر بروی. امام به او هزار دینار داد تا با آن کالایی تهیه کند و با کاروان تجاری که از مدینه به مصر عازم بود به آنجا برود و سود حلال ناشی از فروش آن کالا را خدمت ایشان بیاورد. وقتی کاروان تجاری مدینه به نزدیکیهای مصر رسید، آنها از کاروانی دیگر که از مصر خارج میشد، از وضعیت عرضه و تقاضای مردم مصر در مورد کالایی که با خود به همراه داشتند سؤال کردند؛ در جواب شنیدند که متاع آنها در مصر موجود نیست و به شدت مورد تقاضای مردم است. مصادف و همراهان خود به طمع سود بیشتر با یکدیگر همقسم شدند متاع خود را جز به دو برابر قیمت نفروشند!
کاروان تجاری مدینه که سود دوبرابر کرده بود به شهر پیامبر بازگشت. مصادف دو کیسه پول، هر کدام هزار دینار مقابل امام گذاشت و به حضرت عرض کرد: جانم به فدایتان یکی سرمایهی شماست و دیگری سود آن. حضرت فرمود: این سود بیش از حدّ معمول است! جریان چیست؟ مصادف کل جریان را به حضرت گفت. امام با تعجب بسیار فرمود: همقسم شدید که به مسلمین چنین اجحافی کنید! امام هزار دینار سرمایهی خود را برداشتند و فرمودند: به این سود که از راه ظالمانه بهدست آمده نیازی ندارم. ای مصادف! شمشیر زدن در جنگ بسیار آسانتر از بهدست آوردن روزی حلال است. (طوسی، 1365، ج7، ص13)
این همه تأکید بر لقمهی حلال بهخاطر این است که لقمه بر روح و جان آدمی نیز اثر میگذارد. در عالم اسراری است که ما از بسیاری از آنها بیاطلاعیم. یکی از این اسرار، نحوهی ارتباط غذای حلال با روحیات معنوی فرد است. اینکه پیامبر h میفرماید: هر کس حرام بخورد قلبش سیاه، دینش فاسد، نفسش ضعیف و دعایش رد و عبادتش کم میشود و یا امام صادق a میفرماید: اثر درآمد حرام به صورت فقر و پریشان حالی در فرزندان آشکار میشود. امام کاظم a هم میفرماید: همانا مال حرام زیاد نمیشود و اگر هم زیاد شود خیر و برکتی برای آن شخص ندارد و... همه حاکی از این است که لقمهی حرام چنین آثار وحشتناکی را در کلیه جنبههای زندگی انسان بر جای میگذارد. بنابراین، عاقلانه این است که برای فرار از چنین نتایج دردناکی، به لقمه نان حلالی راضی باشیم و برای یک خوشی چند لحظهای دین و دنیایمان را به آتش نکشیم.
گفتن بسمالله: خوب است که خوردن غذا با بردن نام خدا آغاز شود. آغاز کردن کار با نام خدا و ابتدای به اسم «الله» اشارتی لطیف و رمزگونه به لزوم حق بودن فعل و پاک بودن فاعل دارد. بنابراین، کاری را میتوان با نام خدا آغاز کرد که هم حق باشد و هم از قلب پاک و نیّت خالص فاعل برخاسته باشد و اگر عملی فاقد هر دو حسن یا یکی از آن دو باشد، قابل شروع با نام خدا نیست و به مقصد نیز نمیرسد؛ زیرا کار باطل به باطل ختم میشود. پس برای منتهی شدن کار به مقصد اصیل خود که حق است و مصونیّت از نافرجامی که آفت فعل است، باید کار را با نام خدا و به حق آغاز کرد. (جوادی آملی، ج1، ص297) بنابراین، وقتی فرد غذایش را با نام خدا شروع میکند، به این نکته نیز التفات دارد که هدفش از غذاخوردن باید برآورده کردن خواست خداوند باشد.
خوردن متعادل غذا: بسیاری از امراض در اثر پرخوری یا کمخوری بهوجود میآید. بیماریهایی مانند پرفشاری خون، دیابت، سرطان، اختلال در چربیهای خون، سکتههای مغزی، سایش مفاصل و بیماری کیسهی صفرا بخشی از عوارض پرخوری و در نتیجه چاقی است. بنابراین مناسب است به توصیهی امام رضا a گوش دهیم که فرمودند: «به اندازهای غذا بخور که متناسب بدنت باشد و بیشتر از آن ارزش غذایی ندارد و هر کس به اندازه بخورد او را سود ببخشد و همچنین است آشامیدن آب.» (محدث نوری، 1408، ج16، ص220) خوردن معتدل، گذشته از این فواید جسمانی دارای فواید روحی نیز هست و در مقابل پرخوری آثار و تبعات منفی نیز برای روح دارد. رسولخدا h میفرمایند: «دلهایتان را با پرخوری و پرنوشی نمیرانید، زیرا دلها مانند زراعتند که آب بسیار آنها را نابود میکند.» (طبرسی، 1412، 149) همچنین فرمود: «کسی که هر چه بخواهد میخورد، خدا بدو نظر لطف نکند تا آن روش را ترک گوید.» (حرانی، 1363، 38) از امام صادق a نیز نقل شده است که حضرت فرمودند: «خدا، پرخوری را دشمن میدارد. آدمیزاد برای ادامهی حیات خود بهناچار باید غذا بخورد. پس وقتی غذا میخورید یکسوم شکم را برای غذا و یکسوم را برای نوشیدنی و یکسوم را برای [راحت] نفس کشیدن قرار دهید و بسان خوکان خود را فربه نسازید.» (کلینی، 1365، ج6، ص269)
گروهی غذاخوردن: رویکرد اسلام به دستورات دینی، رویکردی اجتماعی است و بر این اساس است که اسلام دستور داده است که مسلمانان فعالیتهای حتی عبادی خود را به صورت گروهی انجام دهند. مثلاً اسلام به خواندن نماز به صورت جماعت نگاه و تأکید ویژهای دارد و ثوابی بسیار بیشتر از نماز فردی به آن اختصاص داده است. در امور غیرعبادی نیز اسلام، از کارهای انفرادی چندان استقبال نمیکند بهعنوان مثال، از خوابیدن به تنهایی در خانه نهی شده است و این کار مکروه است. غذاخوردن نیز از این رویکرد مستثنی نیست و در دستورات دینی سفارش بسیار شده است که افراد بهصورت دسته جمعی غذای خود را میل کنند. رسولخدا h میفرمایند: «محبوبترین غذا نزد خدا آن است که دستها بر آن بسیار باشد. جمعی غذا بخورید و پراکنده نباشید چرا که برکت در اجتماع است.» (مستغفری، 1362، 21) همچنین میفرمایند: «بدترین مردان شما کسانیاند که تنها غذا میخورند.» (کلینی، 1365، ج2، ص292) و امام کاظم(ع) میفرمایند: «رسولخدا(ص) سه گروه را نفرین کرد که یکی از آن کسی است که در سفر توشهاش را تنها بخورد.» (صدوق، 1413، ج2، ص277) در روایت دیگری آمده است که هرگاه امام رضا a سفرهاش را میگسترد، بردگان، غلامان، دربانان و تیمارگران حیوانات را نیز کنار سفره با خود مینشاند. (صدوق، 1378، ج2، ص184)
بیتردید، این همه تأکید برای این است که مثلاً اعضای خانواده بیشتر همدیگر را ببینند و از حال یکدیگر بیشتر آگاهی یابند و الفتها و محبتها که مایهی پیوند اعضای خانواده با یکدیگر است محکمتر گردد.
پرهیز از اسراف: از جمله آفاتی که گاه ما در هنگام غذاخوردن بدان مبتلا میشویم، آفت اسراف است. اسراف باعث هدررفت سرمایهها میشود؛ زیرا در برابر سرمایهی مصرف شده، هیچگونه نتیجهای حاصل نمیشود و از این روست که در برخی روایات، از اسراف بهعنوان یکی از عوامل فقر نام برده شده است. در روایات است که فردی امام رضا a را به همراه جمعی دیگر به منزلش دعوت کرد. امام در گوشهی حیاط منزل آن مرد نگاهشان به چیزی افتاد. کمی ایستادند و با تعجب به آن خیره شدند. بعد جلوتر رفتند و آن را برداشتند. خیلی ناراحت شدند. سرشان را چند بار با افسوس تکان دادند و از ناراحتی روی پلهی ایوان نشستند. میهمانها که منتظر برگشتن امام بودند از دیرکردن او نگران شدند. یکی از دوستان جوان امام که از لای در متوجه امام شده بود، بیرون آمد و از امام پرسید: «چرا داخل نمیشوید؟ چیزی شما را ناراحت کرده است؟»
امام سیب نیمخوردهی توی دستش را نشان دادند و گفتند: «این میوه را چه کسی اینگونه خورده؟» مرد جوان صدایش را بلند کرد: «این میوهی نیمخورده را چه کسی خورده؟» میهمانان از اتاق بیرون آمدند. مرد جوان سیب نیمخورده را از امام گرفت و باز حرفش را تکرار کرد: «این سیب را کی خورده؟» یکی از آنها دست بر سینه گذاشت و گفت : «مولایم از شما عذر میخواهم. این سیب را من خوردهام . » امام از جا بلند شد. رو به او کردند و گفتند: «چرا اسراف میکنی؟ چرا قدر نعمتهای خداوند را نمیدانی و به آن بیاعتنایی. مگر نمیدانی خدا اسرافکاران را به سختی عذاب میدهد؟» مرد باز دست به سینه ایستاد و از امام عذر خواست . امام با میهمانان به اتاق برگشت. وقتی همه در جای خود نشستند، امام رو به آنها کردند و گفتند : «دوستان من! وقتی که به چیزی نیاز ندارید، بیهوده آن را تلف نکنید و اگر خودتان به آن احتیاج ندارید به کسانی بدهید که به آن نیازمندند . » (کلینی، 1365، ج6، ص297) همچنین از پیامبر خدا h نیز نقل شده است که فرمودند: «هر کس ریزههای سفره را بخورد خدا او را بیامرزد.»
این همه تأکید بر این امور جزئی از سوی ائمه f نشان از این دارد که اسراف چه اندازه در نظر آنان زشت و ناپسند است و ما اگر بخواهیم به شیوهی آنان رفتار کنیم، باید در رفتار غذایی خود از اسراف بپرهیزیم و به جای صرف هزینهی بسیار برای تهیهی غذاهایی که بیش از نیاز است؛ و تنها برای هوسی چند لحظهای آماده میشود، به این نکته توجه داشته باشیم که اسرافکنندگان برادران شیطانند و جایگاهشان دوزخ است.
البته در مورد غذاخوردن، نکات دیگری نیز هست که در روایات بدانها اشاره شده است؛ مانند اینکه بدون دعوت بر سر سفرهای حاضر نشویم، از نزد خود غذا برداریم و بخوریم؛ در رژیم غذایی خود از سبزیجات استفاده کنیم؛ از غذای داغ اجتناب کنیم؛ پس از غذا نخوابیم؛ میوه و غذای هر فصل را متناسب با همان فصل مصرف کنیم؛ پیش از غذا دستها را بشوییم؛ هنگام خوردن غذا راه نرویم؛ غذا را فوت نکنیم؛ هر چند مختصر، شام بخوریم؛ به دو وعدهی غذایی اکتفا کنیم؛ به آرامی غذا بخوریم و...
امید اینکه با رعایت این موارد، شیوهی تغذیهی ما شیوهای مورد پسند خداوند باشد. بیتردید رعایت این شیوهی غذایی هم برای جسممان مفید خواهد بود و هم برای روحمان و میتوانیم امیدوار باشیم که به سرنوشت «شریک» مبتلا نمیشویم.
منابع:
- برقی، احمدبن خالد، محاسن، چاپ چهارم، قم، دارالکتبالاسلامیه، 1371.
- حرانی، ابن شعبه، تحفالعقول، چاپ دوم، قم، مؤسسهی انتشارات اسلامی، 1363.
- جوادی آملی، تسنیم، قم، مرکز نشر اسرا.
- کلینی، اصول کافی، تهران، چاپ چهارم، دارالکتبالاسلامیه، 1365.
- صدوق، عیون اخبارالرضا، تهران جهان، 1378.
- صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسهی انتشارات اسلامی،1413.
- طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ چهارم، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1365.
- طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، چاپ چهارم، قم، شریف رضی، 1412.
- محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسهی آلالبیت، 1408.