گفتوگو با طیبه تیلور، سردبیر و مدیر نشر مجلهی عزیزه
توجه روزافزون به مسائل مربوط به اسلام و مسلمانان در سراسر جهان باعث شده است تا این موضوع بیشتر در رسانهها مورد توجه قرار گیرد. بسیاری از رسانهها، مسلمانان و بهویژه زنان مسلمان را به تصویر میکشند. یکی از موضوعات جدید، مجلهی عزیزه است که در رساندن صدای زنان مسلمان آمریکا منحصر به فرد است. «طیبه تیلور» در دانشگاه تورنتوی کانادا در رشتههای زیست شناسی و فلسفه تحصیل کرده است. او چندین سال در عربستان سعودی زندگی و در کلاسهای دانشگاهی شاه عبدالعزیز برای مطالعات عربی و اسلامی حضور داشته و به 36 کشور مختلف سفر کرده است.
طیبه تیلور، مؤسس، سردبیر و مدیر نشر مجلهی عزیزه و دریافت کنندهی جایزهیFolio Eddie 2010 و جایزهی ملی روزنامهنگاری قومی در سال 2009 از رسانههای آمریکاست. تیلور در طول زندگی حرفهای، به مجله Pink وAramco و نشریات دیگر، خدماتی نظیر مقالات توضیحی و تفسیری و بررسی مقالات ارائه داده است. او سخنرانیهایی با عنوان اسلام و زنان مسلمان در همایشهای متعدد ملی و بینالمللی داشته است. وی به عنوان یک متفکر و رئیس یک مجلهی برتر زنان مسلمان، قادر به ارائهی بینش منحصر به فرد در به تصویر کشیدن زنان مسلمان در رسانههای آمریکایی است.
*در مورد تجربهی خود که آشتی دادن اسلام و جنسیت است، برای ما بگویید.
قبل از اینکه اسلام بیاورم، در یک مسجد در کارائیب دیدم مردم برای مراسم جمع شدهاند و به خطبهی جمعه گوش میدهند. پسر عموی من و همسرش هم آنجا بودند. پس از اتمام مراسم، همهی مردان ایستادند و شروع به فریاد زدن کردند. فکر کردم زنان در مسجد چهکار میکنند؟ فقط میخواستم بدانم که آیا حضور اینچنینی باعث نقض حرمت مسجد و تخلف نمیشود. اما این نه تنها نقض حرمت نبود، بلکه نشانهی تقوا و حضور بود.
من هفت سال در عربستان سعودی زندگیکردم. در آنجا متوجه شدم که نباید همه جای بدن زن پیدا باشد. روزی به سمت در ورودی دانشگاه میرفتم که با ماشینهای مختلفی مواجه شدم که به دید زن بدکاره به من نزدیک میشدند. در غرب زن خود را برهنه میکند و برای فروش در دسترس میگذارد. اما در کشورهای مسلمان، زن خود را میپوشاند.
*لطفاً از داستان تأسیس مجلهی عزیزه برایمان بگویید.
تا به حال دو شروع داشتم یکی ناخودآگاه و یکی آگاهانه. در تورنتو هیچ تصویر مثبتی از مردم، از رنگ در رسانهها، کتابهای درسی و یا در هر نقطه در فضاهای عمومی قابل مشاهده نبود. وقتی که دوازده سالم بود، یک مجله آبنوس برداشتم. متوجه شدم که دیدن افراد و آشنایی با نژادها و موقعیتهای رهبری، کمک به جامعه است. این یک اتفاق کوچک بود از ظهور و تجلی عیسی در تأیید از نفس خویش، از بودن، از فرهنگ سیاه و سفید.
شروع آگاهانه زندگی من با یک مجله در سال 1992 بود؛ زمانی که شریفه الخطیب یک کنفرانس برای زنان مسلمان در شیکاگو برگزار کرد. از سراسر کشور، با پیشینههای قومی و از همهی مکاتب تفکر اسلامی، افرادی شرکت کرده بودند. وقتی وارد سالن کنفرانس شدم، انگار توسط انرژی، تخصص، زیبایی و معنویتی که در سالن بود، مسخ شدم. با خودم گفتم من باید همهی اینها را در محفظهای قرار بدهم و آنها را به صفحات یک مجله بکشم. وقتی به خانه برگشتم قاعدهها و مفهوم یک مجله را پایهریزی کردم و مجله برای اولین بار در سال 2000 راهاندازی شد.
*روش شما در مجلهی عزیزه، تجسم خودتان از زنان مسلمان است؛ کمی در این باره توضیح بدهید.
هدف مجله، انعکاس دهندهی همه چیز در بارهی زنان مسلمان آمریکاست؛ از مواد غذایی، مد و سفر گرفته تا مسائل قابل توجهی مثل از کارافتادگی، اختلالات خوردن و سالخوردگی در جامعهی اسلامی. مجله دربارهی کلیات وجودیامان است؛ زیرا ما باید خودمان را بهتر بشناسیم نه فقط در سطوح معنوی، حرفهای یا هنری. به منظور احترام به استعدادهای بالقوهی خود، شما باید همه ابعاد شخصیت خود را پرورش دهید. این بخش همان عبادت و ستایش خالق است.
*زنان مسلمان برای حضور پرمعنی در هر دو سطح فردی و سازمانی چه کارهایی باید انجام بدهند تا بازتاب آن در مجله منعکس شود؟
به اعتقاد من همهی استعدادها به زنان داده شده است؛ از استعداد عالی و بیمثال مادر شدن گرفته تا تبدیل شدن به یک دانشمند برجستهی ناسا. برای کسانی که میخواهند بنویسند مهم این است که ما داستان خودمان را بگوییم. زمانی که برای اولین بار مسلمان شدم دیدم هر کتابی که در مورد زنان نوشته شده است، نویسندهاش مرد است. در حال حاضر، ما چند زن مسلمان داریم که رشتهی الهیات اسلامی را به عنوان زمینهی بورس تحصیلی خود انتخاب کردهاند؛ بنابراین باید نوشتههای مربوط به زنان مسلمان را، زنان مسلمان تحصیلکرده بنویسند. ما میتوانیم گفتوگوهایی غنی داشته باشیم که البته اختلافنظرها و تفاوت سلیقههای جزیی باعث میشود قویتر و موثرتر باشد. در نهایت باید با نوشتن داستانهای خودمان، حس آگاهیهایمان را نسبت به خداوند بالا ببریم.
*شما یک مدافع پرشور در برابر خشونت مبتنی بر جنسیت هستید؛ پیام اصلی شما برای انتقال به مخاطبان چیست؟
به زنان میگویم شما نمایندهی خدا بر روی زمین هستید. این مقام نباید مورد سوءاستفاده قرار گیرد و شکسته شود. در بسیاری از کشورهای با اکثریت جمعیت مسلمان، متأسفانه زنستیزی با علم دین عجین شده است و با اسلام اصیل فاصله گرفته است. آنها میگویند مادر من مورد آزار قرار گرفته، خواهر من مورد آزار قرار گرفته و این سهم من است به عنوان یک زن مسلمان. بنابراین من نمیتوانم شکایتی از شوهرم که مرا آزار میدهد، داشته باشم. وجود انسان قادر است تزویر فرهنگی را از ذات اسلام جدا کند. حضور زن و مرد در اینجا و بر روی زمین به منظور عبادت است. ما باید این نکته را به مردان یادآور شویم اگر همهی ما خدا را پرستش میکنیم، چگونه میتوانیم روحمان را کاملاً به آرامش برسانیم. خداوند موجب مسرت است و ما باید به صفای الهی خشنود باشیم.
همچنین فکر میکنم بسیاری اوقات وقتی که گروههای زنان به کشورهای دارای اکثریت مسلمان یا جوامع مسلمان میروند، سعی میکنند با برخی زنستیزیها مخالفت کنند. آنها نظرات خود را بر پایهی منابع اسلامی بیان نمیکنند و به مسلمانان از دیدگاه سکولار، یا قاب فمینیستی غرب نگاه میکنند. من فکر میکنم برای ما مسلمانان مهم این است که زنان با اعتقاد به مقام عظیم و عزت فوقالعادهی حضرت محمد که درود بر او باد، درمان میشویم. این یک مدل است که از تاریخ بزرگ ما میآید. این تغییر چیزی نیست که شما بتوانید بر روی یک فرد، یک جامعه یا یک کشور ایجاد کنید. آنها از آن استقبال خواهند کرد، اگر احساس کنند که این از خودشان است.
*زن مسلمان چگونه باید به آنهایی که تلاش میکنند تا به اهداف خود برسند، پاسخ دهد و مقاومت کند؟
وقتی که من برای اولین بار مجلهی عزیزه را شروع کردم، تماسها، نامهها و ایمیلهایی را دریافت کردم که راضی کننده نبودند. آنها میگفتند این حرام است، شما در حال رفتن به جهنم هستید. از من میپرسیدند چرا عکس زنان را روی جلد گذاشتهاید. باید تصاویری از گل یا غذا به جای آن میگذاشتید و من پاسخ میدادم، اگر مجله در بارهی غذا بود، عکس غذا را روی جلد میگذاشتم.
الان بعد از دوازده سال جامعه یک راه طولانی را طی کرده است. آن موقع تعریف مردم از زن وارسته این بود که او ساکت است و زنانی که مشکل دارند نامرئیاند. پذیرش یک نشریه مانند مجلهی عزیزه که در آن صدای زن مسلمان فیلتر نشده بود، سخت بود. با این حال، فکر میکنم که عفت زنان مسلمان از لباس تا رفتار یک گذرنامه است برای حضور در فضاهای عمومی و بیشتر از این چیزی نیست. من به شدت بر این باورم که از آنجایی که هدف ما به عنوان انسان، پرستش خداوند است، نیت یک زن مسلمان از کار میتواند ستایش خداوند بزرگ باشد؛ برای بنا نهادن اتحاد بیشتر جوامع مسلمان و یا غیرمسلمانانی که با حقایق موافقند. آیا این کار، خود نوعی بندگی و عبادت نیست؟
منابع: