کارشناس روان‌شناسی

 

امروزه بنا به دلایل زیادی، مثل: مشکلات اقتصادی و نگرانی از تأمین هزینه‌ها، مشکلات چندفرزندی، ازدواج در سنین بالا، جدایی زوجین قبل از به دنیا آمدن فرزند دوم، کافی دانستن یک فرزند و دلایل بسیار دیگر، تعداد والدین تک‌فرزند رو به افزایش است. در عین حال، آن‌ها با دیدن فرزند تنهای‌شان، مدام خاطرات کودکی خود را به یاد می‌آورند و هروقت که با خواهران و برادران‌شان دور هم جمع می‌شوند، برای تک‌فرزندهای‌شان دل می‌سوزانند. پدر و مادرهای امروزی با وجود تمام نگرانی‌های‌شان برای آینده‌ی تک فرزند‌شان، حاضر نیستند به فکر بچه‌ای دیگر بیفتند. «بررسی‌ها نشان داده‌اند که میان منزلت اجتماعی فرد و نرخ باروری رابطه‌ای برقرار است. افرادی که به طبقات پایین‌تر وابسته‌اند، از افراد طبقات متوسط و بالاتر فرزندان بیش‌تری دارند. آن‌هایی که ریشه‌های روستایی دارند و از سطح تحصیلات بالایی برخوردار نیستند، نرخ زاد و ولد بالاتری دارند. نرخ زاد و ولد در میان شهرنشینان و تحصیل‌کردگان پایین است.» (کوهن، 1384، 235)

والدین و تک‌فرزندی

توجه افراطی والدین به تک فرزندشان، حس خودبینی را در او به وجود می‌آورد و علاقه‌ی افراطی آن‌ها فرزندشان را از خودراضی بار می‌آورد. یکی از مهم‌ترین آثار تعریف و تمجید زیاد والدین از تنها فرزندشان، القای این تصور به کودک است که او واجد خصوصیاتی منحصر به فرد است. والدینی که دارای بیش از یک فرزند هستند، معمولاً اعتراف می‌کنند قادر نیستند تمامی احتیاجات فرزندان خود را تأمین کنند؛ ولی والدین تک فرزند می‌کوشند تمام نیازهای فرزند خود را برآورده سازند.

وجود رابطه‌ای عمیق و عاطفی میان والدین و تنها فرزندی که دارند، بسیار طبیعی است؛ زیرا خواهر یا برادری وجود ندارد که این رابطه را تضعیف کند. این حس به جهت این‌که کودک درمی‌یابد مورد توجه است و احساس تنهایی نمی‌کند، ارزش‌مند است؛ اما جنبه‌ی منفی آن زمانی است که وی خود را در محاصره می‌بیند و درمی‌یابد کوچک‌ترین خطای وی از نظر والدینش پنهان نمی‌ماند.

برخلاف تصور عمومی که تک‌فرزندی را عمل تأثیرگذار در کاهش کیفیت رشد و تربیت کودک می‌دانند، با به‌کارگیری شیوه‌های صحیح تربیتی، پیش‌گیری از آسیب‌های احتمالی و جبران کاستی‌های ناشی از حضور خواهر یا برادر در محیط خانواده به راحتی امکان‌پذیر است. سلامت روانی و سازگاری اجتماعی کودکان، حاصل تربیت صحیح و نوع نگرش والدین به فرزندپروری است. درصورتی‌که دیدگاه پدر و مادر بر این مبنا باشد که تک‌فرزندی با گوشه‌گیری کودک رابطه دارد و نداشتن خواهر یا برادر عاملی تأثیرگذار در محدود شدن روابط اجتماعی و ارتباط متقابل آن‌هاست؛ این دیدگاه غلط به کودکان منتقل شده و نتیجه‌ی آن گوشه‌گیری فرزندشان می‌شود که این موضوع تبعاتی مانند کاهش اعتمادبه‌نفس، خودشیفتگی، خیال‌پردازی و محدود شدن دایره‌ی ارتباطات و تعاملات اجتماعی را به دنبال دارد .

کودکی که تک‌فرزند خانواده است، کم‌تر در معرض مشکلات قرار می‌گیرد و شکست، ناکامی، رانده شدن و شرایطی را که لازمه‌ی بلوغ روحی و روانی است، تجربه نمی‌کند. اگر والدین، مراقبت افراطی از تک فرزند خود به عمل آورند و او را به فردی کم‌تحمل تبدیل کنند، فرزندشان از دیگران نیز انتظار خواهد داشت با او مدارا کنند. یکی دیگر از معایب تک‌فرزندی، تجربه‌ی تکرارناپذیر فرزندپروری است. این مسأله موجب می‌شود والدین وسواس زیادی در رفتارهای‌شان با کودک به خرج دهند و گاهی حساسیت‌های زیادشان مانع از وصول به نتیجه‌ی دل‌خواه در تربیت کودک شود.

گرچه اغلب آدم‌ها سعی می‌کنند ترس‌های مالی را در زمان بچه‌دار شدن فراموش کنند، حقیقت این است که بزرگ‌ کردن بچه‌ها خیلی خرج بر می‌دارد؛ و در نظر داشتن توان مالی خانواده‌ها پیش از گزینش زندگی با تک یا چندین فرزند می‌تواند آرامش خاطر بیش‌تری برای والدین و فرزندان در آینده فراهم کند.

تیره و روشن تک‌فرزندی

تعداد والدین تک‌فرزند روزبه‌روز در حال افزایش است؛ اما نباید از یاد برد که داشتن یک فرزند، بهتر یا بدتر از داشتن چند فرزند نیست و تک‌فرزندی نیز چون چندفرزندی مزایا و معایبی دارد. خانواده‌های تک‌فرزندی بر مسائلی خاص تأکید دارند که ممکن است در خانواده‌های چندفرزندی وجود نداشته باشد. تک‌فرزندها نمی‌توانند ناامیدی‌ها و فشارهای روحی را تحمل کنند. چنان‌چه توهینی به آن‌ها شود، بی‌آن‌که قصد و غرضی در کار باشد، این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه‌ی نیتی خاص تفسیر می‌کنند. چنان‌چه از مسأله‌ای رنجیده‌خاطر شوند، این حالت را تا مدت‌های مدید در درون خود زنده نگاه می‌دارند. آن‌ها فقط به برقراری روابطی علاقه‌مندند که دربرگیرنده‌ی منافع آنان باشد و احساسات‌شان را نیز جریحه‌دار نکند. آن‌ها ممکن است ناراحتی‌های خود را برای دیگران بیان نکنند و فردی درون‌گرا شوند.

فراوانی اختلال‌های رفتاری سلوک، کم‌بود توجه، بیش‌فعالی و سایر اختلال‌های رفتاری در کودکان تک‌فرزند در مقایسه با چندفرزند به مراتب کم‌تر است. «پژوهش‌های انجام شده درباره‌ی رابطه‌ی بین متوسط هوش کودکان و تعداد فرزندان خانواده‌ها حاکی از آن است که بین افزایش تعداد فرزندان خانواده و کاهش متوسط هوش فرزندان رابطه وجود دارد. متوسط هوش در بین خانواده‌های پرجمعیت پایین‌تر از متوسط هوش در خانواده‌های کم‌جمعیت است. هم‌بستگی منفی بین هوش و جمعیت خانواده‌ها تنها به تفاوت سطح اجتماعی اقتصادی این دو نوع خانواده مربوط نیست؛ زیرا پاره‌ای از پژوهش‌ها نشان داده‌اند که حتی با ثابت نگاه داشتن سطح اقتصادی اجتماعی خانواده‌ها باز هم متوسط هوش افراد متعلق به خانواده‌های پرجمعیت پایین‌تر از متوسط هوش افراد متعلق به خانواده‌های کم جمعیت است.» (پاشاشریفی، 1388، 28)

بعضی از دانشمندان هم عقیده دارند که تربیت تک‌فرزند به مراتب دشوارتر از تربیت چند‌فرزند است. تک‌فرزند خیلی زود مرکز توجه خانواده می‌شود. توجهی که پدر و مادر به این فرزند نشان می‌دهند معمولاً از حد لازم تجاوز می‌کند. بیماری یا مرگ چنین فرزندی خانواده را به شدت پریشان می‌کند و وحشت این بدبختی همواره در مقابل پدر و مادر مجسم می‌شود و آرامش لازم را از آنان سلب می‌کند. «اغلب اوقات، تک‌فرزند به وضع استثنایی خود خو می‌گیرد و به‌صورت یک مستبد واقعی در خانواده درمی‌آید. برای پدر و مادر بسیار دشوار است که از ابراز علاقه و بذل توجه به وی خودداری کنند و خواه‌ناخواه آن‌ها فردی خودپسند پرورش خواهند داد. تنها در خانواده‌ای که چند فرزند هست، توجّه پدر و مادر می‌تواند جنبه‌ی عادی داشته باشد و به طور متساوی میان همه تقسیم شود. در خانواده‌ی بزرگ، فرزند از همان کودکی به جمع عادت می‌کند و از مناسبات متقابل تجربه می‌اندوزد. هر گاه خانواده صاحب فرزندان بزرگ و کوچک باشد، بین آن‌ها تجربیات عشق و دوستی به شکل‌های گوناگون شکل خواهد گرفت.» (ارگانی بهبهانی، 1382، 205)

حرفه‌ی مادری

حتی در میان فیلسوفان غربی، کریستوا که یکی از فمنیست‌ها و با تفکر و نظریاتی متفاوت‌تر از نسل اول فمنیست‌هاست، در نظریه‌اش به این نکته اشاره می‌کند که هنوز هم «بخش اعظم زنان احساس می‌کنند که مأموریت دارند که فرزندی به دنیا بیاورند. این نکته پرسشی را برای نسل جدید مطرح می‌کند که نسل پیشین از آن روگردان بود: در پس این میل به مادر شدن چه چیزی نهفته است؟» (نوئل، 1385، 157)

کریستوا در مورد نسل سوم فمنیست‌ها؛ معتقد است که نسل آینده به دنبال شیوه‌هایی خواهد گشت تا امیال چندگانه‌ی زنان را با هم آشتی دهد. نسل سوم میل زنان برای داشتن فرزند و وارد شدن به دنیای مردانه‌ی زمان خطی یعنی هم بچه‌داشتن و هم حرفه‌داشتن را جدی می‌گیرد. هیچ یک از نسل‌های پیشین زنان راهی پیش روی زنان نگذاشتند تا آن‌ها خودشان را هم مولدان نوع بشر و هم خالقان فرهنگ ببینند؛ یعنی، هم مولد تن و هم خالق اجتماع. به نظر می‌رسد که این انتخاب، همواره انتخابی میان فعالیتِ از خودگذشتگیِ مادرانه در برابر فعالیت خودبینانه‌ی فرهنگ باشد. اکنون «اگر مادر شدن جرم نباشد، این مسیر باید بدون خودآزاری و بدون نابودی شخصیتِ عاطفی، عقلانی و حرفه‌ای طی شود؛ به‌این‌ترتیب، مادر شدن یک کار به‌راستی خلاق می‌شود، چیزی که هنوز نمی‌توانیم آن را تصور کنیم. پیشگامانِ عصر روشنگری، طرفدارانِ حق رأی زن در قرن نوزدهم و مدافعانِ قرن بیستمیِ برابری حقوق و آزادی زنان بودند. و برای حدودِ حقوق خود، از حق رأی گرفته تا حق اختیارداری برای تن خود که به آزادی در تولید مثل ترجمه می‌شود دست به مبارزه می‌زدند.» (نوئل، 1385، 220)

دلایل اجتناب پدر و مادرها از داشتن بیش از یک فرزند را می‌توان در این موارد خلاصه کرد:

 کنترل جمعیت: کره‌ی زمین از جمعیت لبریز شده و آمار جهانی نشان‌دهنده‌ی این است که بیش از یک میلیارد نفر از مردم جهان از گرسنگی رنج می‌برند .

 اشتغال زنان: بیش از نیمی از زنان در بازار کار فعالند و زمان کم‌تری برای تربیت کودک دارند .

 مشکلات اقتصادی: تأمین هزینه‌های خوراک، پوشاک، تحصیل، بهداشت و... برای بیش‌تر خانواده‌ها مشکل‌ساز است .

 بالارفتن وضعیت بهداشت: این وضعیت باعث شده احتمال زنده ماندن کودک، افزایش یابد .

 بالارفتن سطح تحصیلات والدین: تحصیلات باعث می‌شود بسیاری معتقد شوند تربیت صحیح یک فرزند بهتر از داشتن فرزندان زیاد بدون تربیت صحیح است .

 بالارفتن سن ازدواج و محدود بودن سن بارداری: با افزایش سن ازدواج، فرصتی برای تولد بیش از یک کودک نیست.

برخی بر ایده‌ی تک‌فرزندی پافشاری می‌کنند؛ چون باور دارند که زندگی با کودکی یک‌دانه راحت‌تر و جذاب‌تر است؛ و گروهی نیز خانواده‌ای شلوغ را می‌پسندند که در آن بچه‌ها از سر و کول هم بالا بروند. البته نه این‌ها درست می‌گویند و نه آن‌ها؛ حرف هیچ کدام‌شان نیز غلط نیست و با توجه به شرایط متعدد تبیین می‌شود؛ اما نوع انتخاب هر کدام از این دو گروه پیامدهایی دارد که همواره خانواده را با آن درگیر می‌کند . درصورتی‌که کمیت فرزندپروری و فرزندآوری بر کیفیت آن چیره شود، باید منتظر مشکلات متعددی در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، زیستی و ... بود.

منابع:

- ارگانی بهبهانی حائری، تربیت فرزند در اسلام، محمود، چاپ سوم، 1382.

- پاشاشریفی، حسن، روان‌شناسی هوش و سنجش آن، انتشارات دانشگاه پیام نور، چاپ دهم، 1388.

- کوهن، بروس، درآمدی به جامعه‌شناسی، ترجمه: ثلاثی محسن، تهران، نشر توتیا، چاپ دوازدهم، 1384.

- نوئل، مک آفی، ژولیا کریستوا، ترجمه: پارسا مهرداد، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، 1385.