سبک زندگی بدون خورشید
«تاشا» دختر جوان بلندقامت بریتانیایی فکر میکند، حیوان است. او بدون قلّاده هیچ کجا نمیرود و در خانه نیز نظافت و نظم را به هیچوجه رعایت نمیکند. «تاشا» با نامزد خود مدتهاست که زندگی میکند و در کنار تحصیل در رشتهی «فنآوری موسیقی»، زیست حیوانی را بر زندگی انسانی ترجیح میدهد. روانکاوان هیچگونه از علائم بیماریهای روانی را در او مشاهده نمیکنند و بر این باورند که وی با سلامت جسمی و ذهنی کامل به این انتخاب رسیده است. دولت بریتانیا نیز به او و نامزدش که هنوز ازدواج نکردهاند، کمک مالی اعطا کرده و خانهای را در یکی از بهترین نقاط لندن در اختیار این دو جوان قرار داده است!
خبر زندگی حیوانی و مسخ دختر جوان تحصیلکردهی انگلیسی، در کنار هزاران خبر عجیب و غریب دیگر همچون اصرار کودکان بر زندگی و سخن گفتن با حیوانات و تقلید از آنان، اوج سقوط ساختار اجتماعی تمدنی است؛ که در همهی زوایای زندگی بشر، حقیقت نورانی وحی و نبوت را به کناری نهاده و ولایت تجربه و حس را جایگزین آن کرده است. تمدنی که اثبات فرضیهها و نظریهها را تنها با مشاهده در زیر چشم شیشهای میکروسکوپهای الکترونیکی پذیرفته و منکر همهی قواعد متافیزیکی میشود. حال آنکه اگر زندگی خاکی بشر در طی ده هزار سال هبوط بشر روی زمین، همراه با تعلیم و تزکیهی انبیاءالله f و مبتنی بر اعتقاد به ماوراء طبیعت و احکام الهی نبود، بدون شک فرجامی جز زندگی بدوی و فراتر نرفتن از عصر سنگی و غارنشینی برای انسان در پی نمیداشت.
نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت h میفرمایند: «ما پیامبران الهی آموزگاران همهی مردمان هستیم.» تعالیم و آموزههای وحی و نبوت همان خورشید درخشانی است که در تابش آن، همهی تمدنهای عظیم، بشری شکفت و در گرمابخشی آن، ساقهها و شاخههای زندگی، ثمرههای شیرینی را به بار آورد.
حذف خدا و اخلاق الهی و جایگزینی علم و عقل محض تجربی و آزمایشگاهی و هم چنین اخلاق تجربی با نگاه مادیگرایانه، سودانگارانه و لذتجویانه بشری همراه شد. این رویکرد افراطی تا آنجا رسید که از بشر دور مانده از محضر خورشید نبوت و نسیم وحی و روییده در گلخانهی شیشهای نظریات آزمایشگاهی، انساننماهای متحرکی ساخت که از تعریف منطقی انسان یعنی حیوان ناطق، به همان بند نخست آن اکتفا کرده و خود را به منتهی الیه پستی، دونی و رذالت رسانید.
جستوجویی اندک در میان صفحات پژوهشی دینشناسی و مردمشناسی غرب، بهخصوص در حوزهی زیست و معیشت فردی و گروهی انسان غربی میتواند نشان دهد که در طی پانصد سال گذشته تاکنون تمدن بیآفتاب غرب، با مکاتب و تفکرات تولیدی خود، چگونه بشریت را به عمیقترین و فاجعهبارترین چالشها و حوادث خونین کشانده است.
در پنج قرن گذشته تاکنون غرب با همین خصیصهی حیوانی و ظاهری آراسته به قانون تلاش کرده است تا در همهی ابعاد و زوایای زندگی، استیلایی همه جانبه بر بشریت و ملتهای عالم داشته باشد. این هدف تا حدود بسیار زیادی علاوه بر ضعف ارادی ملتها و همچنین قدرت نظامی و رسانهای استعمار و نظم و تدبیر و برنامهریزی غرب در امور دنیایی حاصل شده است. بدون شک دستیابی به هیچ هدفی، بدون اراده، انگیزه، نظم، تدبیر و برنامهریزی محقق نخواهد شد. تمدن غرب در برنامهریزهای کوتاهمدت و بلندمدت، با نگاه تولید نرمافزاری علم و گفتمانسازی و فرهنگسازی، بیبهاترین و کمارزشترین اندیشهها را به آراستهترین شکل، ارایه مینمایند؛ آن هم در همهی زوایای زندگی انسانها و در همهی قارهها و متناسب با همهی اقوام.
نگاهی گذرا به ویترین یک مغازه میتواند گواه این مدعا باشد. اسباببازی، پوشاک کودک، کادو، لوازمالتحریر، بازی رایانهای، کتابها، کارتون و حتی لباس زیر یک کودک از تیررس این فرهنگسازی دور نمانده است. رمز سیطرهی غرب بر این همه زوایای جزیی و خُرد زیست و معیشت جهان بشری در چیست؟ این نکتهای است که مقتدای عظیمالقدر جهان اسلام مقام معظم رهبری بارها و بارها به نخبگان دنیای اسلام و بهویژه دستاندرکاران سیاسی و اجرایی و نخبگان حوزه و دانشگاه، به ویژه نسل جوان حوزه و دانشگاه گوشزد کردهاند. «تونی بلر» نخست وزیر پیشین انگلیس مدعی است: «میتوانم بگویم، هر روز قرآن میخوانم، آن هم به صورت مرتب.»
به راستی سیاستمدار مسیحی چون «تونی بلر» چه نیازی به خواندن کتاب آسمانی مسلمانان دارد؛ جز آنکه به اسرار و زوایای پنهان آموزههای تنها رقیب دنیای غرب یعنی دنیای اسلام، واقف گشته و در برابر آن تدبیر و برنامهای بهتر را برای جایگزینی سبک زیست غربی با زیست آسمانی اسلامی برگزیند؟
دقت عمل و پیگیری دنیای غرب را فقط با یک نگاه گذرا به کتابخانهها و مراکز تحقیقاتی و از حجم عظیم تحقیقات، تصحیح، تبویب و تدوین آثار ارزشمند دنیای اسلام توسط محققان غربی، میتوان دریافت. این تدبیر و برنامهریزی دقیق فرهنگی هنگامی که با خودباختگی و از دست دادن همه هویتهای فرهنگی همراه میشود درست همین فاجعهی بیسر و صدا و بدون خونریزی در حال اتفاق را رقم میزند.
آنچه در غرب در حال رخ دادن است فاجعهای است که دیر یا زود عوارض و نشانههای منفی و سیاه آن به جوامع و ملتها و دیگر فرهنگها نیز خواهد رسید. چند خبر پیش رو را بادقت بخوانید:
«دو خانوادهی همجنسباز (دو زن و دو مرد) با یکدیگر در قالب ازدواج گروهی و مشترک، در یکی از ایالتهای آمریکا زندگی خود را آغاز کردند. این نوع زندگی بیشتر در قبایل وحشی و بَدوی پیش از قرون وسطی مرسوم بوده و در دنیای جدید نمونه نداشته است.»
«مدیر کمپانی دختران وحشی آمریکا «لری فلینت»، برای رهایی صنعت پورنوگرافی از بحران اقتصادی، از دولت آمریکا درخواست پنج میلیارد دلار کرده است. او تأکید کرده است: مردم آمریکا ممکن است بدون ماشین به زندگی خود ادامه دهند؛ اما بدون سکس، هرگز!»
این خبرها، در کنار آمار و ارقام رسمی دولتهای غربی در فروپاشی نظام خانواده و افزایش کودکان سر راهی و بیسرپرست، و قتل و تجاوز، گویاتر از هر چیزی است و جای هیچ انکار و تردیدی را، در نابودی اخلاقی زندگی غرب و معیشت هالیوودی، باقی نمیگذارد. وقتی فواحش به صورت رسمی در سیستمهای حکومتی و سیاسی دنیای غرب بالاترین جایگاه و منصب را با تبلیغات غیراخلاقی خود به دست میآورند، دیگر چه جایی برای حُسن و قبح اعمال و تعالیم اخلاقی بشر باقی خواهد ماند؟
هنگامی که حدود بیست سال پیش یکی از معروفترین سوپر استارهای فیلمهای پورن، در ایتالیا با استفاده از انتشار بیلبوردها و پوسترهای بزرگ از صحنههای کاملاً غیراخلاقی به تبلیغ انتخاباتی پرداخت، هیچ کسی باور نمیکرد که با گذشت دو دهه این شیوهی تبلیغ برای عرصهی سیاست تبدیل به یک افتخار شود. از آن زمان تاکنون برخی از سیاستمداران زن غربی با ارائهی سابقهی غیراخلاقی و مبتذل خود به جامعه، وارد مناصب حکومتی میشوند؛ بدون هیچ شرم و احساس خجالت! نکتهای که در طول تاریخ بشریت اصلاً سابقهای را نمیتوان برای آن یافت.
اکنون سیاستمداران غربی همسران بعدی یا معشوقههای رسمی خود را از میان مانکنها و سوپر استارهای پورن برمیگزینند. «سارکوزی» و «پوتین» فقط دو نمونهی فاش شده از این فاجعهی اخلاقی در غرب هستند. رابطهی غیراخلاقی همجنسگرایانه «کاندولیزا رایس» وزیر خارجهی پیشین آمریکا و «تیسپی لیونی» وزیر خارجهی پیشین اسرائیل در همهی رسانهها آشکار شده است. وزیر دادگستری پیشین فرانسه «راشدا داتی» زن 45 ساله و مجرد است. او فرزند نامشروع خود را در نگاه خیرهی رسانهها به دنیا آورد. معلوم نیست پدر این فرزند چه کسی است و خانم «راشدا» نیز با اعتراف به این مسأله تأیید کرده که «زندگی پیچیدهای داشته و دارد!»
همهی این صحنهها فقط گوشهای از عمق انحطاط اخلاقی دنیای آزاد و مدرن و زیست آمریکایی و سبک معیشت غربی است که همهی مبتلایان به این نوع از زندگی را به افسردگی، تنهایی، پژمردگی و پوچگرایی فرا میخواند. پایانی که جز بیماری، سادیسم و خودکشی در انتظار آن نیست. این همان تمدن آلوده و مردهای است که رسانهها و شبکههای ماهوارهای و بهویژه هالیوود، دنیا را به آن دعوت و در همهی محصولات رسانهای و دیداری و شنیداری، زیست آمریکایی و معیشت غربی را ترویج میکند.
«پل ویتز» دانشمند آمریکایی میگوید: «اگر خدا برای ما مُرده است، خانواده و جامعهی ما نیز بدون شک مُرده است!» آیا در این افسردگی، پژمردگی و روزمُردگی بشر، زمانِ حیات و شکوفایی نرسیده است؟ «و یحیی الارض بعد موتها».