ارتباط سبک زندگی در کنترل جمعیت
طبق یافتههای مرکز آمار ایران در سال 1390، نرخ رشد جمعیت در ایران کاهش یافته است و این زنگ خطری برای آیندهی کشور در زمینهی رشد و توسعهی اقتصادی بهشمار میرود. آمار سازمان ملل نشان میدهد که پیری جمعیت در دهههای آینده، یک تهدید و ضعف بزرگ برای ایران است. برخی مسائل اقتصادی را دلیل کاهش نرخ باروری در ایران میدانند؛ اما شواهد نشان میدهد که این موضوع دلیل اصلی این کاهش نیست؛ چرا که فرهنگ تک فرزندی بیشتر در بین خانوادههای مرفه دیده میشود تا خانوادههای فقیر. افرادی که تمایل به بچهدار شدن ندارند کسانی هستند که شغل و درآمد مناسبی دارند؛ لذا بدون شک مسائل فرهنگی نیز تأثیرگذار خواهند بود. در گذشته تعداد بیشتر فرزندان باعث افتخار بود؛ اما امروزه کاملاً برعکس شده تا جایی که بسیاری از فرزندان نسل حاضر طعم شیرین خواهر و برادر داشتن را درک نخواهند کرد و نسل بعد آنها از داشتن محفلهای گرم خانوادگی محروم خواهند بود.
مسائل اقتصادی در سیاستهای مربوط به افزایش و کاهش جمعیت، تأثیر تعیینکنندهای دارند؛ اما حل این مسائل بدون در نظر گرفتن مسائل فرهنگی، راه به جایی نخواهند برد. این مقاله پس از اشاره به جایگاه و اهمیت ازدیاد نسل و فرزندآوری در اسلام، به مهمترین مسائل فرهنگی تأثیرگذار در کاهش نرخ رشد جمعیت در ایران اشاره خواهد کرد.
اسلام و مسألهی کنترل جمعیت
از نظر اسلام فرزند داشتن و باقی گذاردن نسل برای هر مسلمانی امری مطلوب است. البته اقدام برای کنترل و یا افزایش جمعیت به عنوان یک حکم ثانوی و در شرایط ضروری، از نظر شریعت اسلام امری لازم است؛ اما پرسش اصلی این است که آیا پرفرزند بودن خانوادهی فرد مسلمان با اصول و مبانی اسلامی سازگارتر است، یا کاهش جمعیت و کمفرزند بودن خانواده؟
از دیدگاه اسلام طلب فرزند و کثرت نسل «مطلوبیت ذاتی» دارد؛ یعنی مطلوبیتی که الزاماً با شرایط دنیایی و مادی زندگی اجتماعی و فردی پیوند ندارد و در مقابل، ریشه در جنبهی معنوی و فرامادی حیات انسان دارد. همچنین «مطلوبیت معنوی» دارد؛ یعنی کثرت نسل تنها به علت افزایش تعداد مسلمانان به عنوان ابزاری برای تأمین شوکت و قدرت جامعهی اسلامی و منافع دنیایی والدین، پسندیده نیست؛ بلکه مطلوبیت آن ریشه در ارج و ارزشی دارد که اسلام برای یک فرد موحد بهعنوان هدف آفرینش او قائل است و بهخاطر تأثیری است که این امر در سعادتمندی معنوی پدر و مادر به عنوان مخاطبان اصلی این دستور الهی دارد.
این همان چیزی است که علامه طباطبایی q آن را نقش نسل مسلمان در ساختن جامعهای توحیدی و عاری از شرک و فساد معرفی کرده و تحقق آن را مهمترین مقصد شریعت دانسته است. از آنجا که این حکمت برای تکثیر نسل در همهی شرایط زمانی و مکانی و برای همهی مسلمانان عمومیت دارد، حکم مطلوبیت شرعی آن نیز عام است و فقط در صورت مواجهه با مفسدهای، قابل صرف نظر کردن است؛ به عبارتی، اگر بهخاطر عواملی و موانعی، کثرت جمعیت موجب تضعیف مسلمانان در مقابل دولتهای بیگانه و جوامع ضداسلامی و یا باعث نابهسامانی امور داخلی جامعه شود و راه حلی به جز تحدید نسل وجود نداشته باشد، این امر تا برطرف شدن موانع به عنوان راهی اضطراری پذیرفته خواهد بود؛ لذا حتی اگر کثرت جمعیت مسلمانان هیچ تأثیری در افزایش قدرت آنان نداشته باشد، همان عامل معنوی ذاتی نقشی تعیینکنندهاش را برای رجحان تکثیر جمعیت مسلمانان ایفا میکند؛ و اگر این کثرت به افزایش عزت و قدرت جامعهی اسلامی بینجامد، به حکم عقل و شرع بر مطلوبیت آن افزوده خواهد شد.
در آیات و روایات اسلامی نمونههای بسیاری مبنی بر توصیه به ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد. برای تعیین کمیت جمعیت نیز آیات و روایات بسیاری ذکر شده است؛ از جمله: «سعادت مرد داشتن فرزندانی است که از آنها یاری جوید.» (کلینی، 1362، ج6، ص2)، «بهترین زنان شما کسی است که زیاد بچه به دنیا بیاورد و زیاد همسرش را دوست داشته و باعفت باشد.» (عاملی، 1409، ج6، ص14)
رسول اکرم h میفرمایند: «ازدواج کنید و زاد و ولد نمایید تا جمعیت شما زیاد گردد؛ زیرا که من در روز قیامت در برابر امتها، به تعداد شما میبالم.» (عاملی، 1409، ج20، ص54) و میفرمایند: «چه چیز انسان مؤمن را از این بازمیدارد که همسری برگیرد، تا شاید خداوند فرزندی برای او روزی کند که زمین را با «لاالهالاالله» آکنده سازد.» (عاملی، 1409، ج14، ص3) اسلام همواره به کشوری پرجمعیت همراه با آبادانی و پیشرفت همهجانبه توصیه کرده؛ و اگر برخی افزایش جمعیت را عامل معضلاتی مثل: گسترش بیعدالتی، فقر، جرم و جنایت و.. میدانند، به علت این است که امکانات و ثروتها به طور نامناسب و ناعادلانه بین افراد جامعه سرشکن شده و احکام و دستورهای الهی بهطور صحیح اجرا نشده است.
دین اسلام در کنار رشد «کمی نسل» همواره به «بعد کیفی» آن، چه از نظر جسمانی و چه از نظر معنوی توجه داشته است و در واقع آنچه مطلوب اسلام در تکثیر نسل است، تکثیر نسل «سالم» و «صالح» است که نیازمند رعایت اصول و قواعد مورد تأکید دین مبین اسلام میباشد؛ ولی هنگامی که انگیزههای معقول و ضرورتهای معتبری در مورد «تنظیم نسل» وجود داشته باشد، اسلام اجازهی چنین کاری را برای مسلمانان صادر کرده است. اسلام به گونهای کلی به فرزندآوری سفارش میکند؛ اما آیهای هم نازل نشده که جلوگیری از باروری را منع کرده باشد. در نگاه اسلام «تنظیم خانواده» باید با توجه به شرایط و مقتضیات زمانه انجام بگیرد، و منظور از تنظیم خانواده، به نظم درآوردن و سامان دادن اعضای خانواده با توجه به امکانات جامعه و خانواده است و منظور از آن ساماندهی تکثر است، نه فقط کنترل.
در بینش اسلام میتوان با برنامهریزی مناسب و نظم محوری در ادارهی امور مختلف اجتماعی – خانوادگی و فردی شرایطی را ایجاد کرد که خانوادهها در حد تعادل از فرزندآوری بهرهمند شوند و اصل تعادل و عدم افراط و تفریط هم رعایت شود؛ بهویژه آنکه هر مولودی از موهبات الهی برای بهرهمند ساختن خود و دیگران برخوردار است یعنی اگر او یک دهان برای خوردن دارد، دو دست و بازوی نیرومند هم برای کار، تولید و آبادانی کشور خود دارد؛ لذا مفهوم کنترل موالید، هرگز قرار گرفتن در حصار تک فرزندی نیست و این شیوه با تعادل طبیعی و روند مناسب رشد جمعیت مطابقت نخواهد داشت.
سیاستهای کنترل جمعیت و عوامل مؤثر بر آن
مطالعهی تاریخ جهشهای اقتصادی جهان نشان میدهد که سیاستهای کنترل جمعیت همواره تابعی از خواست نظام سرمایهداری بودهاند. این طرحها شامل تغییرات فرهنگی است که منجر به حاکمیت فرهنگ غربی بر جوامع اسلامی شده تا جایی که رفتار مسلمانان مطابق این فرهنگ و یا انعکاسی از آن میشود. در طرحهای استعماری کاهش جمعیت کشورهای اسلامی، این واقعیت نادیده انگاشته میشود که عواملی از قبیل سیطرهی کشورهای غربی بر سرنوشت این کشورها و غارت منابع آنها و وجود نظامهای دیکتاتوری و فساد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایجاد مشکلات اقتصادی نقش اساسی دارند. در این طرحها، نیروی فکر، عقل و قوهی ابتکار بشر برای غلبه بر مشکلات و دستیابی به تعادل در چرخهی امکانات زیست محیطی، عمداً نادیده گرفته شده و در عوض او را به تحدید نسل مجبور میکنند!
افزایش جمعیت جوان کشورهای اسلامی مسألهی عمدهای است که از سوی قدرتهای استعماری به عنوان یک خطر تلقی شده؛ چرا که بدون شک منبع نیروی انسانی، یک منبع ثروت تمام نشدنی خواهد بود و این نکتهای است که غربیان به خوبی آن را دریافتهاند. «ساموئل هانتینگتون» متخصص علوم سیاسی آمریکا که به خاطر نظریهی برخورد تمدنها، دربارهی تمدن اسلام و چالشهای آن با تمدن غرب گفته است، جمعیت جوان و آگاه خطر بزرگی بر سر راه اهداف آنهاست. بدون شک، جمعیت یک فاکتور مهم در اقتدار سیاسی است و با کمک عوامل دیگری مثل: پویایی اقتصاد، اصرار بر حفظ ارزشهای ملی، دینی و سنتی تأثیر تعیینکنندهای در پیشرفت و توسعهی کشور خواهد داشت و این چیزی نیست که مورد قبول و پذیرش قدرتهای استعماری و اندیشههای استکباری قرار گیرد.
امروزه همان دولتها و کشورهایی که نسخهی کاهش و تنظیم جمعیت را برای دیگران پیچیدهاند، خودشان سیاستهای افزایش موالید را مصرانه دنبال میکنند و انواع بستههای تشویقی، رفاهی و حقوقی را برای این منظور در نظر گرفتهاند؛ با وجود این نتوانستهاند با انواع تبلیغات مردم را به فرزندآوری بیشتر ترغیب کنند و ناچارند این کمبود را با پذیرفتن مهاجرین و پناهندگان بیشتر جبران کنند؛ چرا که دیدگاه آنها براساس فلسفهی لذتگرایی بوده و فرهنگ بیبندوباری، مفهوم خانواده را از ریشه خشکانده است و همین مسأله مرز اساسی بین تفکر ما و غرب است.
در دههی هفتاد، برنامهریزان ایران به دنبال کاهش نرخ رشد جمعیت بودند و رسانههای مختلف سعی در ربودن گوی سبقت تبلیغ کافی بودن «دو بچه» را برای خانوادههای ایرانی داشتند. نتیجهی این سیاست اختلاف بیش از بیست پلهای ایران از آمریکا و عقب بودن بیش از هفتاد پلهای ایران از اسرائیل در جدول جهانی زادآوری است! براساس گزارشی که اخیراً سازمان جاسوسی آمریکا منتشرکرده؛ تعداد فرزندان در یک خانوادهی ایرانی، کمتر از تعداد فرزندان در یک خانوادهی اسرائیلی است. این رقم حتی کمتر از خانوادههای انگلیسی، امریکایی و فرانسوی است و زنان ایرانی در مکان 144جدول جهانی قرار دارند؛ در حالی که حتی اسرائیل با رتبهی 76، فرانسه 118 ،آمریکا 122 و انگلستان 137، در مکانهای بالاتری نسبت به ایران قرار میگیرند!
زنان و سیاستهای کنترل جمعیت
واضح است که طرح مسألهی رشد فکری زن، و بالا بردن سطح آگاهی وی در کشورهای اسلامی بهخاطر توجه کافی به آنها نبوده، بلکه از آن تنها به عنوان وسیلهای برای کاهش جمعیت استفاده میشود. در تفکر غرب، منظور از رشد زن تغییر موقعیت زن و نقش آن در جامعه است که به معنای جدایی از هرگونه ارزشهای اخلاقی و اجتماعی است که ریشه در مذهب دارند. سبک زندگی غرب براساس گسترش فردگرایی و حاکمیت ارزشهای ثانوی و منافع شخصی است. آنها به خوبی میدانستند که فلسفهی آنها مخالف فلسفه و دیدگاههای دینی در این زمینه است؛ لذا برای تغییرات فرهنگی در کشورهای اسلامی، این الگوها را رواج دادند. متأسفانه این فرهنگ در شیوهی تفکر و سبک زندگی جوامع اسلامی رسوخ کرد؛ به گونهای که برخی کشورها گوی سبقت را در این روش زندگی از خود غربیان ربودند و دین، سنت و اصالت خودشان را زیر پا گذاشتند!
آزادی، از نوع غربی که زنان مسلمان به دست آوردند باعث شد که رشد جمعیت در کشورهای مسلمان سیر نزولی داشته باشد؛ زیرا این آزادی زنان را به تساوی حقوق با مردان و حضور در بازارهای کار کشاند و همزمان این تفکر که بچهدار شدن و زایمان با تحقق آزادی فردی و تحقق حقوق زنان در تضاد است، رواج یافت. تفکر مدیریت بدن که یکی از شاخصههای سبک زندگی غربی است اهمیتی بسیار دارد که شامل انواع رژیمهای غذایی، تناسب اندام، انواع جراحیهای زیبایی و هزینههای مربوط به آرایش و... میشود؛ تفکری که زایمان را عامل از بین بردن زیبایی و سلامتی زن میداند؛ درحالی که علم پزشکی ثابت کرده که زنان هر چه دیرتر بچهدار شوند، خطر ابتلا به سرطان سینه در آنها بیشتر خواهد شد. روشهای جلوگیری از بارداری به علت اینکه عملکرد طبیعی بدن را دچار اشکال میکند، عوارض و نتایج غیرقابل بازگشتی دارد و سلامت و بهداشت زنان را به طور جدی در خاطره قرار میدهد.
مدرنیته و تأثیرات آن
مدرنیته با تمام جنبشهایی که از دل آن جوشید، شیوههای زندگی انسانها را به طرز عجیبی دگرگون کرد. تغییر الگوی خانوادگی، فردگرایی، آزادی جنسی، اشتغال تمام وقت برای بانوان، افزایش هزینههای نگهداری از فرزندان به دلیل سیاستهای مصرفگرایی اقتصاد بازار و پیدایش تکنولوژیهای کنترل بارداری و... عواملی بودند که به خودی خود باعث کاهش جمعیت در کشورهای غربی شد. بدیهی است که هرچه اقبال داخلی، نسبت به سیاستهای جهانی بیشتر باشد، از آن سو دلیل کافی برای ترویج فرهنگ کنترل جمعیت بر مبنای الگوی غربی وجود دارد.
صنعتی شدن و تراکم جمعیت در شهرها، در معماری و خانهسازیها نیز اثر گذاشت و منجر به آپارتماننشینی و کوچک شدن ابعاد خانوار شد. سبک زندگی مادی، نوعی نیاز روانی را به وجود آورده که در آن ارضای نیازهای مادی و اقتصادی به نوعی ولع تبدیل شده و در نتیجه انسان، تنها خود و نیازهایش را میبیند؛ حتی اگر این سبک زندگی اقتضای کم فرزندی، یا بیفرزندی را داشته باشد، باز هم در قبول آن ابایی نخواهد داشت.
تغییر سبک زندگی و راحتطلبی در بین مردم عاملی مهم در کنترل جمعیت شد. بسیاری از مردم امروزه فرزند را مزاحم زندگی و خوشی خود میدانند. مصرفگرایی و تجملخواهی که الفبای الگوی زندگی غربی را تشکیل میدهد، اینک الفبای زندگی بسیاری از ایرانیان شده است. سن ازدواج بالا رفته است؛ چرا که در سبک زندگی امروز تحصیلات عالیه یک ضرورت تلقی میشود که یکی از پیامدهای آن اشتغال بانوان و تمایل آنان به نداشتن فرزند یا کاهش فرزندآوری است. تفکر لذتگرایی و خودمحوری و رسیدن به لذایذ دنیوی اساس اندیشهی مدرنیته است. این طرز تفکر، به علاوه تفاخر افراد در جهات مادی و حرص جمع کردن مال و تبدیل برخی از تجملات به صورت یک ضرورت در زندگی، اقتضای کاهش فرزندآوری را دارد؛ چرا که هزینهای که میتواند صرف فرزندپروری شود، در امور ضروریتر در این نوع تفکر هزینه میشود.
رواج سبک زندگی مجردی و افزایش تمایل جوانان به فرار از ازدواج، فرهنگی است که ابتدا در سبک زندگی جوامع غربی راه پیدا کرد و پس از آن با گسترش راههای ارتباطی و نفوذ فرهنگی در کشورهای شرقی، در کشورهای مسلمان بسیار شایع شده است. طلاق که یکی دیگر از پیامدهای تفکرات مدرنیته است، افزایش یافته و نرخ ازدواج بالا رفته است. قناعت و فرهنگ آن در زندگی کمرنگ شده و بالا رفتن سطح توقعات در زندگی و تمایل به داشتن زندگیهای مرفه، باعث شده والدین به بهانهی تربیت بهتر، فرزند کمتر به دنیا بیاورند؛ در حالی که تجربه ثابت کرده دانشمندان و اندیشمندان ما از خانوادههای پرجمعیت بیرون آمدهاند. شرایط نشان داده است که کمتر بودن فرزندان، تأثیر قابل توجهی در بهبود تربیت فرزندان نداشته است. براساس تحقیقات دانشمندان، مشکلات روحی، روانی و حتی جسمی افراد تک فرزند و خانوادههای آنان را تهدید میکند. پس بهتر است خانوادهها به جای داشتن یک فرزند به سمت دو یا سه فرزندی روی بیاورند.
ترویج زندگی غربی، سختی روزافزون ازدواج در جوامع مسلمان، از جمله ایران که با مهریهها، هزینههای سرسامآور ازدواج، چشم و همچشمی و توقعات بیش از اندازه همراه است؛ هجوم بیسابقهی شبکههای ماهوارهای به شیوهی زندگی ایرانی– اسلامی، بیعلاقگی به ازدواج، روابط خارج از عرف و شرع و... بحران جمعیت و خانواده را به گونهای دامن زده است که اگر شرایط به همین منوال پیش برود و چاره و اقدامی اساسی برای آن در نظر نگرفته نشود، در آینده با پدیدههایی همچون: پیری جمعیت، کاهش نیروی کار جوان و کارآمد، روبهرو خواهیم بود.
بدون شک تنها چاره در حل این مشکل اساسی، حاکم شدن سبک زندگی اسلامی ،توجه به حفظ بنیان خانواده، و برنامهریزی دقیق و مشارکت همگان خواهد بود. مقایسهی سبک زندگی ما با شیوهی زندگی اسلامی در شرایط فعلی نشان میدهد که بیشتر زندگیها اسلامی نبوده و فرهنگ غربی در تار و پود زندگی ما، از نوع خوراک و پوشاک گرفته تا رفتارهای اجتماعی و طرز تفکر نسبت به زندگی و ایدهآلهای آن، رسوخ کرده است. با وجود هشدار جمعیتشناسان از سال 1371 مبنی بر کاهش رشد جمعیت، ما همچنان شاهد این کاهش هستیم؛ و اگر این روند ادامه یابد، در هشتاد سال آینده با جمعیت 31 میلیونی که 47 درصد آن پیر و سالمند است مواجه میشویم و این به معنای انقراض نسل شیعهی مسلمان و انقلابی خواهد بود.
منابع :
- حر عاملی، محمد بن الحسن، وسایلالشیعه، مؤسسهی آل بیت قم، 1409.
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ترجمه: جواد مصطفوی، نشر حوزهی علمیه قم، 1362.