فوت و فن فناوری(3)
«ریحانه... ریحانه...» صدای سارینا بود. تعجب کردم. خودش را به من رساند.
- چی شد پس؟ تو که قرار بود کلاس اول رو نیایی. لااقل منو زودتر خبر میکردی که منتظرت بشم تا این همه ندویی.
- به مامانم گفتم که کلاسم مهمه و از گیر مامان در رفتم. اصلاً هم حوصله نداشتم برا خرید باهاش برم. با کلی التماس و خواهش، برادرمو راضی کردم که با مامان بره و بهش کمک کنه؛ ولی از اون مهمتر اینه که میخواستم حتماً موقع کنفرانس جنابعالی حاضر باشم. بالاخره یکی باید باشه سوتیهات رو بگیره.
- آخ، داغم رو دوباره تازه کردی. همش هم تقصیر تو شد دیگه. اونقدر سر کلاس مهندس مهندس به اسم من بستی که باعث شد استاد این پروژه رو گردن من بندازه. آخه دختر بیکار بودی. اونقدر اینور و اونور کردم که مطالب درست جمع کنم، خسته شدم. تازه آخرش هم معلوم نیست بتونم از پس ارائهاش بربیام.
- مهم نیست عزیز من، میری یه چند دقیقه، چند تا حرف بی سر و ته میزنی و باعث انبساط خاطر دانشجویان محترم میشی و تموم میشه دیگه. چرا غصه میخوری؟
حالا تا به دانشگاه برسیم، سارینا همینطور یهریز حرف میزد. من هم که همهی حواسم به کلاس و کنفرانس بود فقط جوابهای کوتاه اوهوم، اِ، باشه، نه و ... را میدادم. به حیاط دانشگاه که رسیدیم، کمی خلوتتر از همیشه بود. مثل اینکه بعضی از رشتهها ترم تابستانی نداشتند. چند تا از همکلاسیها با دیدن من و سارینا به طرفمان آمدند. بعد از کلی سر و صدا که همان سلام و علیک خودمان است، یکی از همکلاسیها از موضوع کنفرانس پرسید.
- اتفاقاً ریحانه جان، منم قصد خریدن لپتاپ دارم، میخوام ببینم چه راهنماییهایی رو برای خرید لپتاپ داری تا من هم موقع خرید از اونا استفاده کنم. من اصلاً نمیدونم چی باید بخرم. حالا از قیمتش که بگذریم مدلهای توی بازار خیلی زیاد شدن.
یکی دیگر از بچهها که خواست سؤال کند، سارینا وسط حرفش دوید: «خانوم مهندس رو این همه سؤالپیچش نکنین. الآن که رفت برای کنفرانس، هر کی هر سؤالی داره بکنه. بفرمایید خانوم مهندس! بفرمایید کنفرانستون داره دیر میشه.» سارینا دوباره رفته بود تو فاز سربهسر گذاشتن من. هر موقع هم میدید من دستپاچه شدم، شدت این کارهایش بیشتر میشد. استاد ساعت اول را با درس جدید شروع کرد و من تقریباً خیلی چیز زیادی نفهمیدم و همهی حواسم به کار خودم بود. بالاخره بعد از استراحتی که استاد داده بود، نوبت من شد که کنفرانسم را شروع کنم.
حسابی مضطرب بودم؛ چون تقریباً اولین باری که بود میخواستم جلوی بچهها و مخصوصاً استادمان صحبت کنم. همهی حواسم به این بود، هرکسی را که نگاه میکنم، فقط به سارینا نگاه نکنم. میدانستم حتماً با ایما و اشاره و یک کاری حواسم را پرت میکند.
«سلام، با کسب اجازه از استاد، موضوعی که قرار بود راجع به اون صحبت کنم، این بود: چطور میتونیم یه لپتاپ خوب بخریم؟ موضوعی که تقریباً همهی کسایی که میخوان لپتاپ بخرن از او صحبت میکنن و خیلی سؤال دارن. پاسخ همهی این سؤالها یکیه. من به اونها میگم هنوز از نظر فنی هیچ لپتاپ بدی ساخته نشده. از نظر تکنیکی لپتاپ بد یعنی شما پولتان رو برای خرید چیزی هدر بدید که به کارِتون نمیآد؛ یعنی پول بیزبان رو برای خرید لپتاپ صورتیرنگ هدر بدید؛ یعنی خرید لپتاپ قسطی از یک فروشندهی بیانصاف. پس بیخود وقت عزیزتون رو صرف اسم و برند لپتاپ نکنید. وقتی میخواهید این همه پول خرج کنید، قبل از هر چیز باید تکلیفتون رو با خودتان مشخص کنید. از لپتاپتون چه انتظاری دارید و قصد دارید با اون چه کاری انجام بدید؟ کلید حل معما فقط پیش خودتونه.
اگه همین حالا به بازار برید و کمی مغازهها را بالا و پایین کنید، خیلی زود متوجه میشید تعداد برندهایی که لپتاپ تولید میکنن بسیار محدودن. این نشون میده که کیفیت چهقدر میتونه روی تولید و فروش محصول تأثیر مثبت داشته باشه. همهی تولیدکنندهها میدونن که تنها یه اشتباه، میتونه برای همیشه، تصویری بد از اونا در ذهن مصرفکنندهها باقی بذاره.
سونی، اسم بزرگیه؛ ولی در بازار فقط یکی از معروفترینها بهحساب میآد. دِل دوشادوش سونی پیش میره و کمکم یاد گرفته برای فروش بیشتر باید به تولیداتش تنوع بده. اچ پی، کامپک، فوجیتسو، زیمنس، توشیبا و اِیسر تولیدکنندههای دیگهای هستند که کموبیش اسمی برای خودشون دستوپا کردن. لنوو رو همه نمیشناسن، ولی تا به حال هیچکی از اون بدی ندیده. ایسوز و اماسآی هم کمکم با نگاه اقتصادی، خودشون رو به گود رقابت نزدیکی میکنن. الجی، سامسونگ و اَپل رو هم اگه اضافه کنیم، تقریباً دایرهی انتخابمون مشخص میشه. یک اشتباه اینه که خریدار بخواد مثل خرید گوشی تلفن همراه به اسم تولیدکننده توجه کنه. حقیقت اینه که هرکدوم از تولیدکنندهها مدلهای مختلفی میسازن. پس امکان داره فلان مدل اِیسر خیلی بهتر از بهمان مدل سونی یا دِل کارکرد داشته باشه. حتی بعضی از مدلهای یک شرکت، نسخههای مختلفی دارن که با نشونههای A و B و C معرفی میشن. این علامت نشوندهندهی یه سری اختلافای جزئی در مشخصات لپتاپه. مثلاً ممکنه مدل اول با یه دیسکسخت بزرگ تولید شده باشه یا روی اون، سختافزار بلوتوث نصب کرده باشن. تا همین حالا شش شرکت ادعا کردن، باریکترین و سبکترین لپتاپ دنیا رو اونا ساختن. بالا و پایین رفتن سهام شرکتهاشون هم در بورس جهانی خیلی به من و شما ربطی نداره. خریدار باهوش کسیه که گول تبلیغات کاذب رو نخوره.»
بچهها تقریباً همگی مشغول گوش کردن به سخنرانی بنده بودند و این مبتلابه بودن بحث را نشان میداد. وگرنه مطمئن باشید اگر بحثی بود که به دردشان نمیخورد، فقط ساکت کردنشان کلی انرژی میسوزاند. جالبتر این بود که سارینا هم برخلاف وَرجهوُرجه کردنش در کافینت، ساکت نشسته بود و گوش میکرد.
«خیلیها مردم رو نسبت به گارانتی بیاعتماد کردن؛ ولی اگه از من بپرسید، میگم بیاید و به خودتون لطف کنین و لپتاپ بیگارانتی نخرین. اینقدر نگید گارانتی تو ایران مفهومی نداره. فقط کافیه که شرکتهای معتبر رو انتخاب کنین. شرکتهای گارانتی، کارکرد سالم همهچیز لپتاپ شما رو ضمانت میکنن؛ حتی بعضی از اونا باتری، شارژر و نرمافزار رو هم در برگهی گارانتیشون لحاظ میکنن. تازه درصورت بروز مشکل در لپتاپتون، امنیت اطلاعاتتون در شرکتهای معتبر، بیشتره. از اون گذشته، لازم نیست موقع خرابی، لپتاپتون رو زیر بغل بزنین و از این مغازه به اون مغازه برید تا شاید محض رضای خدا یکی دلش براتون بسوزه و با قیمتی نجومی اون رو تعمیر کنه.
به هرحال، قبل از خرید، خوب تحقیق کنین. از یه نفر که به کار آشناست، بپرسین و به او بگین قصد دارین لپتاپتون رو برای چه کاری استفاده کنین. این کار به اون کمک میکنه لپتاپ مناسب با شرایطتون رو معرفی کنه. به حرف دوستانتون هم خیلی گوش ندین. متأسفانه همهی ما عادت کردیم هرچی رو که خودمون داریم به عنوان بهترین معرفی کنیم. از سایتهای اینترنتی برای کسب اطلاعات و مقایسهی عملکرد فنی و دیدن ظاهر لپتاپها استفاده کنین. مثل بقیهی لوازم کامپیوتری باید به خودتون سختی بدین. قیمتها رو با هم مقایسه کنین. فقط گول هدیههایی رو که بعضی فروشگاهها تبلیغ میکنن، نخورین. این هدیهها رو میشه با ده تا بیست هزار تومان ناقابل بخرین.»
استاد هم که مثل بقیهی دانشجوها داشت به صحبتهای من گوش میداد، حرکتی کرد و فهمیدم میخواهد سؤالی بپرسد. گفتم: «بفرمایین استاد!»
- نمیخواستم صحبت رو قطع کنم. با وقت کمی که داریم یه مقدار از نظر فنی هم یک خرید موفق رو توضیح بده.
«چشم، حتماً. در ادامه میخواستم بگم؛ ولی حالا چون وقت زیادی نیست، خلاصه میگم. مهمترین فاکتور در خرید موفق، توجه به پردازندهی لپتاپه. پولتون رو بابت خرید لپتاپهایی با پردازندهی Duo 2 Core هدر ندین. مدلهای Corei3 ، Corei5 و Corei7 در حال حاضر انتخابهای منطقیای هستن. بعد از پردازنده، مهمترین مسأله، وزن لپتاپه. خیلی از ما لپتاپ میخریم تا کارای سبکمون رو بیرون از خونه یا محل کار انجام بدیم. پس لازمه اون رو هر روز با خودمون این طرف و اون طرف ببریم. لپتاپهای معمولی با صفحهی نمایش پانزده اینچی به طور میانگین وزنی حدود 8/2 کیلوگرم دارن. اگه وزن شارژر و بقیهی لوازم جانبی رو هم به این اضافه کنین، حتماً به سختی کار پی میبرین. لپتاپهای با وزن کمتر، صفحه نمایش کوچکتری دارن و گرونترن. بعضیها روی کارت گرافیک لپتاپ حساسن، چون قصد دارن گاهی در زمانهای بیکاریشون بازی هم بکنن. ظرفیت هارددیسک، مدت زمان عمر باتری و بلوتوث معیارهای دیگهای هستند که باید به اونا توجه داشت. تعداد پورتها هم اهمیت داره. هرقدر تعداد پورتهای USB بیشتر باشه، امکانمون برای ارتباط با وسایل جانبی فراهمتره. در ضمن، دو درگاه تصویری هم برای اتصال به نمایشگرها مانند مانیتور، تلویزیون و پروژکشن کاربرد دارن. نوع صفحه کلید و اندازه تاچپد هم میتونه در انتخاب مؤثر باشه. تایپ کردن با کیبوردهایی که بین کلیدهاش فاصله داره، با دقت بیشتری همراهه؛ با این حال برای تایپ سریع مناسب نیستن، چون اندازهی کلیدها حدود پانزده درصد از کلیدهای معمولی کوچکتره. ظاهر لپتاپ هم در درجهی آخر اهمیت قرار داره.»
استاد در آخر نوع ارائه و کیفیت مطلب را تأیید کرد. من هم از توجه دانشجویان و استاد تشکر کردم و کلاس تمام شد. سارینا خیلی خوشحال به طرفم آمد؛ حسابی ذوقزده شده بود.
- بابا خانوم مهندس! اصلاً فکر نمیکردم بتونی به این خوبی حرف بزنی. دیدی من اشتباه نکردم. گفتم تو میتونی کنفرانس خوبی ارائه بدی. خیلی مطلب خوبی بود. همه داشتن گوش میکردن. حتی اون عقب کلاسیها.
خودم هم از ارائهی مطلبم راضی بودم. حداقل برای اولین بار بد نبود.
- راستی ریحانه! یه ثبت سفارش برات دارم. مهرنوش گفت بهت بگم یه وقت براش بذاری و با هم برا خرید لپتاپ برین؛ و صد البته که منم باشم و یه بستنی مهمونم کنه.