نویسنده

دانشجوی دکترای علوم‌تربیتی

 

میان‌سالی همراه با ثبات نسبی در ایفای نقش‌های جدید خانوادگی، شغلی، اجتماعی و فرهنگی و دست‌یابی به سطح بالاتری از رشدیافتگی مداوم است . هر دوره از رشد سرآغاز رشد بعدی است و کمال رشد، در طول عمر همیشه نسبی است. وجه اصلی رشد در دوره‌ی بزرگ‌سالی بیش‌تر جنبه‌ی اجتماعی و فرهنگی آن است. در این دوره پدیده‌های روانی مانند روابط عاطفی، احساسی، خودشناسی و مرور مسائل از آغاز پرورش فرزند و مسائل بازنشستگی رخ می‌دهد و تأثیرات خود را بر جریان رشد فرد به جای می‌گذارد.

مشکلات میان‌سالی از نظر صاحب‌نظران مختلف تحلیل شده است. به‌عنوان مثال تأکید یونگ بر جست‌وجوی معنای زندگی و فرآیند رشد مادام‌العمر شخصیت است؛ و انتقال به میان‌سالی را تا چهلمین سال زندگی یک پدیده‌ی مهم روان‌شناسی می‌داند که محور اصلی آن مسائل زندگی، خانوادگی و اجتماعی است. بزرگ‌سالان در جریان سازگاری با زندگی، خود و محیط اطراف خویش را تغییر می‌دهند و چگونگی سازگاری‌های فرد با محیط، کیفیت زندگی او را معین می‌کند. افرادی که مکانیسم‌های سازگاری رشدیافتگی را به‌کار می‌گیرند از جهات گوناگون موفق‌ترند، سلامت جسمی و روانی بیش‌تری دارند، رضایت از کار خود دارند و قدرت سازگاری بیش‌تری دارند.

الگوهای زمینه‌ساز و طرح‌های بااهمیت در زمان معین در این مرحله اهمیت خاص پیدا می‌کنند. نمونه الگوها عبارتند از مردم، مکان‌ها، وقایع ارزش‌ها و آرزوهاست. ساختار زندگی بیش‌تر افراد متأثر از محیط کار محیط مذهبی، سیاسی، اقتصادی و حتی نحوه‌ی مطالعه‌ی کتاب در آن‌ها می‌باشد. در دوره‌ی انتقال میان‌سالی، یعنی فاصله‌ی سنی چهل تا پنجاه سالگی، ممکن است فرد به تنهایی آرزوهای خود را دنبال کند و یا این‌که با راهنمایی از افراد متخصص به این آرزوها دست یابد.

دوره‌ی میان‌سالی پرفشارترین دوره‌ی زندگی است. در این دوره مسائل زندگی خانوادگی، پرورش فرزندان، به دست آوردن و نگه‌داری و ارتقای شغل، مشکلات تهیه‌ی مسکن، فشارهای گوناگونی را بر فرد وارد می‌کند. سنین میان‌سالی همراه با تغییرات مهم رشدی در زمینه‌های فکری، عاطفی، اجتماعی و حتی زیستی است. از سن 45 سالگی به بعد قد آدمی به‌تدریج کوتاه‌تر می‌شود. قدرت عضلانی به‌خصوص در ناحیه‌ی پشت و عضلات پا کاهش می‌یابد؛ از چابکی انگشتان و مهارت‌های حرکتی دست به‌سرعت کاسته می‌شود؛ قدرت حواس و بینایی چشم کم می‌شود.

سلامتی جدا از تأثیر عوامل محیطی تا حد زیادی در اختیار خود فرد است و به عوامل روانی و اجتماعی فرد نیز بستگی دارد؛ بنابراین در میان‌سالی نیز چنان‌چه رابطه‌ی سلامتی و تأثیر عوامل محیطی در نظر گرفته شود، بحران میان‌سالی در افراد مختلف به شکل‌های متفاوت بروز می‌کند. در برخی افراد شدیدتر و در برخی به قدری ضعیف است که گویی مسأله‌ی مهمی اتفاق نیفتاده است؛ بحران و شدت آن وابسته به سازمان شخصیت فرد و وقایع زندگی اوست. افراد در میان‌سالی عموماً به تجدیدنظر در ایفای نقش پدر و مادری خود می‌پردازند تا به نیازهای فرزندان نوجوان یا جوان خویش پاسخ دهند.

مشکل دیگر بزرگ‌سالان بعد از ازدواج فرزندان، به تنهایی زندگی کردن است. زن و شوهری بعد از ازدواج فرزندان ممکن است دیگر وجه مشترکی برای تحمل یک‌دیگر نداشته باشد. وجود اختلافات شدید بین زوجین در دوره‌ی میان‌سالی، و مقابله با مشکلات جدایی کار هر کس نیست و همین مسأله نیز عامل مثبتی برای حفظ و تداوم زندگی خانوادگی است. ازدواج مجدد نیز مشکلات خاصی را برای زن و شوهر و فرزندان به‌وجود می‌آورد و سازگاری با همسر جدید کار آسانی نیست، مگر فرد ارتباط عاطفی نسبت به همسر قبلی خود را به‌طور کلی فراموش کرده و قطع کند و همسر جدید از کفایت شخصیتی لازم برای پذیرش واقعیت‌های مربوط به روحیات فرد و قدرت انطباق با فرزندان به جای مانده از همسر قبلی برخوردار باشد.

یکی دیگر از مشکلات دوره‌ی میان‌سالی، اختلاف‌نظرهای والدین با فرزندان است که مایل به انجام رهنمودها و خواسته‌های والدین خود نیستند و راه متفاوتی را پیش می‌گیرند. بزرگ‌سالان باید بدانند که خصوصیات ژنتیک، محیط رشد و پرورش و عوامل بی‌شمار فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر فرزندان هیچ‌یک به همان‌گونه‌ای نیست که در مورد خودشان بوده است. میان‌سالی به‌عنوان یک دوره‌ی خاص در زندگی انسان به‌شمار می‌آید و ضرورت دارد که در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی، برنامه‌ها تنها متمرکز بر یک دوره‌ی خاص نظیر کودکی و یا جوانی صورت نگیرد، بلکه تمامی دوران‌های زندگی از جمله میان‌سالی را مد نظر قرار دهد.