*کاتلین رین در لندن به دنیا آمد. دوران کودکیاش را با خانوادهی مادرش در شهر ساحلی زیبایی که بعدها تأثیر بسیاری بر او گذاشت، سپری کرد. وی علوم طبیعی را در کالج کمبریج با درجهی ممتازی گذراند و سرودن شعر را در همانجا آغاز کرد و با نویسندگان و هنرمندان دیگری آشنا شد. او در خلال سرایش شعرهایش، به آثار «ویلیام بلیک» توجه خاص یافت و به مرور بلیک، اسطورهی او شد و در آثارش از وی الهام گرفت. در هفتاد سالگی به سرزمین سرخپوستان سفر کرد و نگرش تازهای از تمدنهای زنده و حقیقی دنیا پیدا کرد. آثار او که ثمرهی سالها سختی و رنج در زندگی است، وی را در زمرهی زنان برجسته و فرهیختهی روزگار قرار میدهد.
ما نمیشنویم آن نغمهها و آهنگها را که همه جا موج میزند
آهن، صخره و سوز آتش ما را به خود میکشاند
تا آن هنگام که مرگ این صورتهای عنصری را در هم شکند
و آن موسیقی افلاک را
که مدام در کار ساخت جهان است، آزاد کند
پس از مرگ، آن موسیقی را حس میکنیم
من نیز در خواب آن آهنگها را شنیدهام
و خود را در میان رفتگان سعادتمند یافتهام
بر امواج خفتگان نمیتوان گام گذارد
چرا که زمین بهشت را از آهنگ ساختهاند
در زمین سرد و سخت، تنها حس آشکار، درد و رنج است
و در آنجا تنها حس موسیقی روان
*
زندگی، مسافرخانهای محقر
زندگی گذران شبی است در مسافرخانهای محقر
اما من خواهم گفت
آنان میهمانان خانهی عشقاند
میهمانانی بسیار محترم و ارجمند
آنان که بر سرزمین سبز جهان گام مینهند
و در رودخانهی زمان تن میشویند
و در سایهی شاخههای سبز میآرامند
آرامشی بسیار کوتاه
*
معانی در کلمات نیست
در سکوتی است که بین آنهاست
واژهها دانستهها را در آغوش میگیرند
اما کیست جز سکوت
که سهم ما را از اسرار نادانسته بگیرد؟