رسانه‌های تصویری و تغییر سبک زندگی زنان

نویسنده


کارشناس جامعه‌شناسی

 

در چند سال اخیر به‌دلیل سرعت رشد وسایل ارتباطات جمعی، چهره‌ی جهان در حال دگرگونی و تغییر روزافزونی است و این پیش‌رفت سریع، فصل جدیدی را در زندگی افراد بشر باز کرده است؛ چنان‌که این وسایل ارتباط جمعی هستند که تمام سطوح زندگی افراد اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و... را در سراسر جهان تحت سیطره‌ی خود درآورده‌اند. امروزه فناوری‌های نوین ارتباطی این امکان را برای انسان‌ها فراهم کرده که بدون واسطه با دیگران ارتباط برقرار کنند، از افکار و دیدگاه‌های یک‌دیگر آگاه شوند و بر هم‌دیگر تأثیر بگذارند. در واقع، رسانه‌ها در امتداد زندگی اجتماعی انسان‌‌ها قرار گرفته‌اند و در راستای خواسته‌ها و انگیزه‌های درونی آن‌ها عمل می‌کنند؛ مانند پول که یک رسانه‌ی اجتماعی است و یا مدل لباس، آرایش و... . شاید به جرأت بتوان گفت که در عصر حاضر وسایل ارتباط جمعی از جمله رسانه‌هایی هستند که در زمره‌ی نیازهای اساسی و روزمره‌ی مردم به‌شمار می‌روند، به‌‌طوری ‌که حذف آن‌ها از زندگی غیرقابل اجتناب است.

در میان انبوه رسانه‌های تصویری و شنیداری، تلویزیون به‌دلیل فراگیری و عمومیت به شکل نامحسوس‌تری به زندگی افراد از گروه‌ها و اقشار مختلف مسلط شده است. چنان‌که حتی در قالب برنامه‌های سرگرم‌کننده و مفرح نیز تعیین‌کننده‌ی خط ‌مشی و شیوه‌ی زندگی مخاطبان خود شده است. در این راستا، به‌دلیل این‌که زنان نسبت به مردان، فرصت بیش‌تری برای دیدن برنامه‌های تلویزیونی دارند و بیش‌تر در معرض تأثیرپذیری برنامه‌های تلویزیونی هستند نوک پیکان اغلب برنامه‌های تلویزیونی و به‌خصوص شبکه‌های ماهواره‌ای به سمت آن‌ها نشانه رفته است.

طبق تحقیقات و بررسی‌های انجام شده، کارشناسان رسانه و ارتباطات به این نتیجه رسیده‌اند که اصولاً افراد به برنامه‌های وسایل ارتباط جمعی که مستقیماً آگاهی‌دهنده‌ و ارشادکننده هستند، کم‌تر رغبت نشان می‌دهند و صدا و سیما را عمدتاً برای سرگرمی و گذران وقت می‌خواهند. همین امر باعث شده تا عوامل تولیدکننده در شبکه‌های تلویزیونی بیش‌تر به فاکتور سرگرمی‌سازی بها دهند و در این باره سرمایه‌گذاری بیش‌تری داشته باشند. به‌همین خاطر است که دست‌اندرکاران رسانه‌های تصویری، به‌خصوص تلویزیون برای جذب مخاطب بیش‌تری، ‌به‌دنبال پررنگ‌تر کردن المان‌های سرگرم‌کننده و تفریحی هستند؛ اما با وجود این نباید از این نکته نیز غافل بود که خود رسانه نیز در ایجاد چنین حالت سطحی‌نگری و شکل‌دهنده‌ی ذائقه‌های عمومی مخاطبان خود، نقش بسیار مؤثری داشته است؛ یعنی این تلویزیون است که در طی زمان، سلایق عمومی را شکل می‌دهد و محتوای برنامه‌های تولید شده، اغلب به‌گونه‌ای است که اصولاً مخاطب را به سرگرم‌شدن و گذران وقت فراغت عادت می‌دهد. درحالی‌که فاکتور سرگرمی‌سازی در آ‌خرین رسالت رسانه قرار دارد و حتی در دیدگاه امام خمینی(ره) تلویزیون دانشگاهی عمومی است و می‌بایست در کنار تمام برنامه‌هایی که پخش می‌کند در راستای آموزش و ارتقای اطلاعات و فرهنگ عمومی جامعه گام بردارد؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم نسل امروز، ‌فرزندان تصویر هستند و دیدن و شنیدن، برای جمع کثیری از افراد، ساده‌تر و لذت‌بخش‌تر از خواندن و مطالعه کردن است. به‌همین دلیل است که تماشای فیلم و برنامه‌های مفرح تلویزیون، عده‌ی زیادی را به سمت خود می‌کشاند و نیاز به مطالعه و تحقیق را در آن‌ها کم‌رنگ می‌کند؛ لذا وجود جذابیت‌های متنوع بصری در فیلم‌های تلویزیونی و از طرفی متون محتوایی در یک اثر تلویزیونی باعث می‌شود تا نگاه‌های بسیاری به این سمت متمرکز شوند. به‌همین‌خاطر در تولید برنامه‌های سرگرم‌کننده باید عناصر آموزشی و اخلاقی لحاظ گردد تا از این حیث بر مخاطب تأثیرگذاری مثبتی نهاده شود. 

درهرحال، رسانه‌ها با ناخودآگاه انسان سر و کار دارند و به‌صورت القایی عمل می‌کنند؛ یعنی هم با تبلیغ مستقیم و هم با تبلیغ غیرمستقیم فعال هستند. به‌همین‌خاطر است که می‌توانند در طول زمان، سبک زندگی مورد نظر را در جامعه پیاده و فرهنگ‌سازی کنند. اگر مستند «دنیا در جنگ» از شبکه‌ی مستند را دیده باشید به‌خوبی متوجه سیاست تأثیرگذاری و فرهنگ‌سازی توسط تلویزیون خواهید شد. در این مستند، اوضاع کشور انگلیس بعد از جنگ جهانی به تصویر درآمده است. هرچند انگلیس کشوری استعماری است و همگان از سیاست‌های مزورانه و استعمارگرانه‌ی آن مطلع هستیم، این مستند فرای مسائل سیاسی پیرامون انگلیس، نکاتی آموزنده از نحوه‌ی فرهنگ‌سازی عمومی و ایجاد سبک زندگی در میان انگلیسی‌ها را نشان می‌دهد. به‌این صورت که به‌دلیل شرایط بد اقتصادی پس ازجنگ، لازم بود تا سبک زندگی مردم تغییر پیدا کند؛ لذا رسانه‌ها و در رأس آن‌ها تلویزیون در اقدامی هماهنگ که داشتند در قالب برنامه‌های مختلف نمایشی، ‌سرگرم‌کننده و تیزرهای تبلیغی به فرهنگ‌سازی قناعت و صرفه‌جویی پرداختند و به‌خصوص زنان را تشویق به این کار می‌کرد، زیرا مطابق با علم روان‌شناسی رسانه، دست‌اندرکاران رسانه‌های انگلیسی به‌خوبی از تأثیرپذیری و تأثیرگذاری این طیف از جامعه آگاه بودند. براساس همین هم روی زنان سرمایه‌گذاری می‌کردند و البته موفق هم شده بودند؛ چراکه تا حدود زیادی اقتصاد جامعه کنترل و هدایت درست شد. برای مثال، در بخشی از تبلیغات زنان را تشویق می‌کرد تا لباس‌های کهنه را با تغییراتی دوباره قابل استفاده کنند و یا بازیگر برنامه‌ی تبلیغی از خرید دوباره‌ی کفش و لباس امتناع می‌کرد.

سریال‌های خانوادگی تلویزیون در شبکه‌های ماهواره‌ای در ساعات میانی روز و نه ساعت‌های پربیننده‌ی عصر و شب عمدتاً برای مخاطبان زن پخش می‌شوند. این برنامه‌ها کارکردهای متفاوتی دارند که از آن جمله، می‌توان به آرامش‌بخشی عاطفی، رضایت‌بخشی شخصی، هم‌دم و همراه بودن و مفرح و سرگرم بودن آن‌ها برای فرار از واقعیت اشاره کرد که همین آسیب‌پذیری زنان را در مقابل این‌گونه برنامه‌ها بیش‌تر می‌کند. در واقع، صنعت ساخت این نوع سریال‌ها با در نظر گرفتن اِلمان‌های روان‌شناسی رسانه و تخصص در نمایش دادن صحنه‌های متقاعدکننده همراه است که قشرهای گوناگون جامعه به‌خصوص زنان را از طبقه‌ی مرفه گرفته تا طبقه‌ی محروم با در معرض قرار دادن مداوم، در برابر الگوهای غیرواقعی و نامناسب تحت تأثیر قرار می‌دهد.

صنعت تولید سریال‌های خانوادگی و برنامه‌های مفرح شبکه‌های تلویزیونی به‌تازگی مشکل آسیب‌پذیری مخاطبان خود را درک کرده و تلاش می‌کند با گرد هم آوردن تولیدکنندگان، نویسندگان و مدیران شبکه‌های تلویزیونی بر لزوم آگاهی از نقش این صنعت در شکل‌دهی به نگرش‌ها و رفتار مخاطبان تأکید کند. «عصمت سپهری» پژوهشگر مسایل زنان و خانواده در این‌باره می‌گوید: «جامعه‌ی سرمایه‌داری غرب زمانی که متوجه شد از طریق جنگ و سلطه‌ی سیاسی نمی‌توان بر کشورهای مسلمان سلطه پیدا کرد، از طریق جنگ نرم و سلطه‌ی فرهنگی وارد عمل شد. به‌این‌صورت که از همان زمان ابزار فرهنگی و وسایل ارتباط جمعی هم‌چون رسانه، ماهواره و اینترنت در جنگ نرم مورد استفاده قرار گرفت و دشمن با نشانه‌گیری ذهن و اندیشه‌ی نسل جوان، به‌‌خصوص زنان و دختران با ساخت و تولید فیلم‌های مستهجن و مبتذل به بهانه‌ی سرگرمی‌سازی و گذران اوقاف فراغت آن‌ها سعی کرده تا سبک زندگی، نوع تفکر، بینش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها را دچار استحاله کند و سبک زندگی و نمودهای جامعه‌ی مصرف‌گرا و سرمایه‌دار غربی را جای‌گزین آن کند.»

رسانه‌ها خیلی از چیزها را در زندگی ایجاد و یا با تبلیغ مستقیم کالا و اجناس مختلف باعث نیازآفرینی‌های کاذب در افراد می‌شوند. برای مثال، ماکارونی زمانی با ذایقه‌ی ایرانی‌ها هم‌خوانی نداشت؛ اما با تبلیغات مکرر، امروز خوراک وارداتی ماکارونی در سبد غذایی ایرانی‌ها قرار گرفته است. تبلیغات مستقیم و غیرمستقیمی که تدریجاً سبک زندگی‌ خانواده‌ها را عوض می‌کند و چون زنان مدیران داخلی خانواده و هدایت‌گر اصلی آن هستند، متأثر از این برنامه‌ها بیش‌تر تمایل به مصرف و دنباله‌روی از سبک نوین ایجاد شده، دارند.

گاهی این نوع تأثیرگذاری به‌صورت غیرمستقیم سبک زندگی افراد را هدف قرار می‌دهد. مثلاً در تلویزیون حتی فقیرترین فرد روی زمین نمی‌نشیند و داشتن مبلمان به یک ارزش الزامی تبدیل شده است. البته این الگوسازی عمومی نه برای مردم، بلکه برای دست‌اندرکاران صدا و سیما و تبع آن مخاطبان است؛ هرچند ولی‌امر مسملین سال گذشته در خراسان جنوبی در قالب سؤال‌های کلیدی، ‌به ایجاد و ترویج سبک زندگی اسلامی و بومی تأکید مؤکد داشتند؛ اما متأسفانه دست‌اندرکاران تلویزیون به این مهم اهمیت چندانی نمی‌دهند و تنها دغدغه‌ی آن‌ها به‌خصوص در چند ساله‌ی اخیر، رقابت با شبکه‌های ماهواره‌ای و گسترش فاکتور سرگرمی‌سازی شده است که البته آن‌هم بیش‌تر گذران وقت مخاطبان است تا آموزش و فرهنگ‌سازی در مضمون طنز و سرگرمی.

این‌که برنامه‌ای بتواند پربیننده باشد و یا نباشد دغدغه‌ی اول صدا و سیما شده است که در این بین، ارزش‌ها و سبک زندگی اسلامی و ایرانی در اغلب موارد قربانی می‌شود. لذا به‌نظر می‌رسد تلویزیون بیش‌ترین همت خود را برای تغییر سبک زندگی به سخنرانی‌ها و بحث‌های کارشناسانه و برنامه‌های ترکیبی معطوف کرده است؛ در حالی ‌که سبک زندگی ما کم‌کم و تحت‌ تأثیر برنامه‌های غیرمستقیم تلویزیون تغییر یافته است. برای مثال، این مشکل در ایران وجود دارد که گفته می‌شود کشور ما از نظر اتلاف انرژی از کشورهای دیگر جلوتر است و شاید یکی از مقصران این ماجرا تلویزیون باشد که نه تنها فرهنگ‌سازی درستی نکرده است، بلکه خود اغلب منشأ ضد‌فرهنگ اسراف در این زمینه بوده است. اگر نگاهی به فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی داشته باشیم، می‌بینیم که در یک صحنه شاید بیش‌تر از چندین چراغ یا آباژورهای متنوع روشن کرده‌اند تا دکور فیلم رومانتیک شود. به‌تبع بیننده‌ی تلویزیونی به‌خصوص زنان که چیدمان منزل و اسباب و وسایل را به‌عهده دارند، از این امر الگوبرداری می‌کنند و دوست دارند فضاسازی مشابه آن‌چه در تلویزیون دیده‌اند و برای‌شان جالب بوده است، در خانه‌ی خود نیز تکرار کنند. یا تبلیغ مکرر کرم‌های بهداشتی و آرایشی با قیمت بالا که از شبکه‌های مختلف، زنان را تحریک به خریدن می‌کند و حتی اعتماد به‌نفس و حضور خوب زنان در جامعه را با استفاده از کرم‌های گران‌قیمت تبلیغی تضمین می‌کنند! متأسفانه در اغلب موارد رسانه‌های دیداری و شنیداری در جهت عکس فرهنگ‌سازی عمومی و اسلامی در جامعه حرکت می‌کنند و با تحریک و ایجاد نیازآفرینی در مخاطبان، مصرف‌گرایی را آموزش می‌دهند و این خود گام  مؤثری است برای استحاله‌ی فرهنگی در جامعه و تغییر سبک زندگی که نباید از آن غافل ماند.