نگاهی به خانهی ایرانی از گذشته تا به حال
خانه، نامی است ساده برای موضوع و پدیدهای مهم و پیچیده. خانه، یک چهاردیواری است که نهتنها سرپناه ماست، بلکه شکل کوچک شدهی دنیای آرمانی ماست. جاییکه قرار است مأمن آرامش و امنیت و یادآور خاطرات شیرین ما باشد. مکانی که اولین مراحل شکلگیری شخصیت، جهانبینی و معیارهای ارزشگذاری انسانها در آن انجام میشود. انسان نمادساز، همیشه در پی آن بوده است که ادراکات، احساسات و رؤیاهای زندگی خود را به صورت عینیتهای قابل دید و قابل لمس درآورد و یکی از راههای نمودار کردن آنها در معماری و ساخت خانهها و شهرها بوده است.
و اینگونه، خانه تبدیل به مکانی برای هست شدن و پدیدهای مهم و مقدس شده است. با همهی تقدس و آرامشبخش بودن ذاتی خانه برای ما، همیشه نارضایتیهایی هم وجود داشته و دارد. شکایاتی که از گذشته تا بهحال همراه آدمی است. خیلی اوقات، صفا و صمیمیت خانههای سنتی و حتی زیبایی و تکنولوژی خانههای امروزی تحت تأثیر بعضی نواقص معماری، کاستیها و کجسلیقگیها کمرنگ میشوند.
خانههای ایرانی از گذشته تا بهحال، دستخوش تحولات بسیار زیادی شدهاند که مسایل علمی، پیشرفت صنعت و فناوری، تغییرات فرهنگی و تغییر سبک زندگی ایرانیان، همگی در این فرایند سهیم بودهاند. دیگر از عمارتهای بزرگ، حیاطهای وسیع، باغچههایی با درختان سر بهفلک کشیده و حوضهای پر از آب خبری نیست. از کاشیکاریهای فیروزهای سر در خانهها که گاه آیات قرآن بر آن نقش میبست، خبری نیست. دیگر از سقفهای گنبدی، بادگیرها، اندرونی و بیرونی، هشتی، ایوانهایی که دورتادور حیاط ادامه داشتند، پنجرههایی با شیشههای رنگی و اتاقهای تو در تو با درهای چوبی، خبری نیست. به همان اندازه، این خانهها و رنگ و بویشان قدیمی و دور است که نحوه و سبک زندگی در آن روزگاران دور و فراموش شده. سادگی، صفا و زندگی بیتکلف چند خانواده در یک عمارت بزرگ، سر و صدای بچهها که لابهلای درختان بازی میکنند، دور هم جمع شدنهای عصرگاهی بعد از جارو زدن حیاط و آب پاشی باغچهها، نسیم خنکی که از سمت باغچه میآید و لذت نوشیدن چایی تازهدم در یک عصر زیبا، همگی برای بعضی بزرگترها خاطرههایی شیرین هستند و برای جوانتر، تصوراتی که فقط آنها را شنیدهاند. با همهی اینها، در خانههای قدیمی سختیهایی هم وجود داشت که گاهی طاقتفرسا میشد و در کنار آنهمه زیبایی، نمیشد از آنها چشمپوشی کرد. اگر این کاستیها و مشکلات نبود، مطمئناً مردم بهسرعت به تغییراتی که از راه رسیدهاند، پاسخ مثبت نمیدادند.
امروزه، در کنار خانههای ویلایی، بیشتر آپارتمانهای بلند میبینیم. خانههای امروزی به سبک و سیاق دیگری ساخته میشوند که تأمینکنندهی رفاه و آسایش بیشتری برای انسانهاست و هدف بعدی آن استفادهی حداکثری از فضاهای محدود است. خانههایی که از لحاظ امکانات رفاهی و دسترسی آسان به مکانهای مختلف در خانه، گرمایش و سرمایش و ... پیشرفت کرده و مطلوب خانوادههاست؛ اما شاید مشکلاتی را هم بههمراه دارد که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
کنار هم گذاشتن تمام این حرفها آدمی را بهسمت سؤالهای زیادی هدایت میکند، چرا انسان گذشتهی خود را بهدست فراموشی سپرده با آنکه خاطرات زیبایی از آن زمان، آن معماری و آن سبک زندگی داشت؟ چرا بهاین تغییرات پاسخ مثبت داد و حال باز هم در خانههای امروزی احساس دلتنگی میکند و آرامش واقعی را نیافته است؟ بالاخره کدام معماری و سبک زندگی میتواند آرامش و رضایتمندی را به انسان هدیه کند؟ آیا تمام آنچه دنیای نوین به ما ارزانی داشته، ناقص و فریبنده است؟ آیا فرهنگ و معماری سنتی عالی و بدون نقص است؟ آیا نمیشد با حفظ زیباییهای جهان سنتی و اصیل خود به پیشواز سبک و شیوههای جدید رفت؟
بههرحال، خانه و مسکن، معماری و طراحی منازل همگی بههمان اندازه که مهم و قابل تأمل هستند، مشکلساز و پرحاشیه هم هستند. شاید صحبتهای چند بانوی ایرانی از نسلهای مختلف در مورد معماریهای مورد علاقهیشان یا نارضایتیهای آنها از خانههایشان خالی از لطف نباشد.
«معصومه محمدی» هفتاد ساله، یک مادربزرگ مهربان که سالهای کودکی و جوانی خود را در خانههای بزرگ و سنتی گذرانده است و میگوید: «خانههای قدیمی بزرگ و دلباز بود. اکثر مردم، خانوادههای پرجمعیتی داشتند و چند خانواده با هم در یک خانهی بزرگ زندگی میکردند. خانهی من هم در کودکی و حتی بعد از ازدواج بسیار بزرگ و زیبا بود. سالهای اول بعد از ازدواج را هم در خانهی پدرشوهرم گذراندم با بقیهی عروسهای خانواده.
خانههای قدیمی، حیاط بزرگ، حوض پر از ماهی در وسط حیاط و حتی حوضهایی سرپوشیده در زیرزمین داشتند که از آنها برای نگهداری آب شیرین استفاده میشد و فقط چند خانه در یک محل از این حوضها داشتند. آب شیرین در هفته یک شب در جویهای مخصوصی جریان پیدا میکرد و به آن خانههای خاص میرسید و در حوضها نگهداری میشد. البته مشکلات زیادی هم داشتیم؛ مثلاً نبودن آب گرم یا آب لولهکشی، دوری از سرویس بهداشتی که در زمستان بسیار سخت بود، آشپزخانههایی که اغلب در زیرزمین قرار داشتند و همان حوضهای بزرگ و پرآب که باعث خفگی تعداد زیادی از بچههای کوچک در آن زمانها شد. پلههای زیاد و کار و زحمت زیادی که برای نظافت و سر و سامان دادن به خانهها باید انجام میدادیم. خانههای امروزی زیبا و راحت هستند؛ ولی صفا و صمیمیت گذشته را ندارند. خود من نمیتوانم مدت زیادی در آپارتمان فرزندم بمانم؛ چون برایم مثل زندان است. بچهها هم در این خانهها، فضای کافی برای بازی کردن و تفریح ندارند. دلم برای نوههایم میسوزد که مثل ما خانههای باصفا را تجربه نکردهاند.»
با گذشت زمان و تغییر شیوهی زندگی مردم، کمکم خانوادهها تصمیم گرفتند که مستقلتر زندگی کنند و در خانههایی متفاوت با قبل و کوچکتر زندگی کنند. «زهره محمدی» پنجاهساله و خانهدار در این باره میگوید: «خانهی کودکی و نوجوانی من، خانههایی بود که نه کاملاً قدیمی و سنتی بود، و نه مثل آپارتمانهای امروزی. خانهای جنوبی، دوطبقه، حیاطدار و جمعوجور بود. آشپزخانهی اُپن نداشت و آشپزخانهاش در زیرزمین بود که بسیار آزاردهنده بود. اتاقهایش پنجرههایی داشت که به کوچه باز میشد با پردههای توری و حفاظهای آهنی زیبا. خیلی بزرگ نبود؛ اما هنوز روح سادگی و صمیمیت را میشد درونش حس کرد. الآن خودم بههمراه همسر و فرزندانم در یک خانهی ویلایی زندگی میکنیم. معماری این خانهی ویلایی هم مدرن و جدید است. در واقع مثل دو واحد آپارتمان است که در اختیار یک خانواده است. امروزه حتی در خانههای بزرگ و ویلایی هم دیگر نمیتوان نقشههای بسیار سنتی و قدیمی را پیاده کرد؛ چون شیوهی زندگی مردم عوض شده است و باید بههرحال با زمانه پیش رفت.»
وی در ادامه میگوید: «بهترین خاطراتم مربوط به خانهی پدربزرگم است که با همهی بچههای فامیل، در حیاط بزرگش بازی میکردیم. تمام خانواده، دور تا دور یک سفرهی بلندبالا مینشستیم و غذا میخوردیم و روزگار خوشی داشتیم و دلمان شادتر از حالا بود.»
«فهیمه نریمان» سی ساله و معلم هم میگوید: «خانهی فعلی من یک آپارتمان معمولی است که زیاد از آن راضی نیستم. با اینکه خانه تنها جایی است که باید درونش احساس راحتی کرد، خوب مشکلاتی هم وجود دارد. بزرگترین مشکل من نور کم و کمبود فضاهایی است که بتوانم وسایلم را آنجا بگذارم؛ یعنی فضاهایی مثل کمد دیواری بهخوبی تعبیه و پیشبینی نشده است و در ورودی هم مشرف به سالن پذیرایی است. البته این مشکلات فقط مختص من نیست و آپارتماننشینها مشکلات زیادی دارند. مثل نبود انباری بزرگ، مشکل تهویه و فاضلاب و چاه ساختمان، سر و صدای همسایهها و گاهی نبودن فرهنگ آپارتماننشینی. من قبل از ازدواج و رفتن به خانهی جدید، در خانهی پدریام احساس راحتی و آرامش بیشتری میکردم و انگار استقلال و امنیت بیشتری داشتم تا در آپارتمان جدید با این همه همسایه.»
صحبتها و نظریات دختر نوجوان و دوستداشتنی به نام «کیمیا» هم شنیدنی است. او که محصل و شانزدهساله است میگوید: «ما در آپارتمان زندگی میکنیم و من راضی هستم؛ چون خیلی زیبا و لوکس است. البته درست است که گاهی اوقات به مسایل دردسرساز هم برمیخوریم؛ اما باز هم از نظر من دوستداشتنی و راحت است؛ مثلاً جای کافی برای پهن کردن و خشک کردن لباسهایمان نداریم و خوب به لباسها نور آفتاب نمیتابد و یا خودمان کمتر از نور آفتاب که خیلی مفید است استفاده میکنیم. یا اینکه مثلاً اتاق من پنجرهای ندارد. با این همه من آپارتماننشینی را دوست دارم؛ چون فکر میکنم زندگی در آن راحتتر است و امنیت بیشتری دارد. این سبک معماری مدرن را هم دوست دارم؛ چون معتقدم مطابق سلایق و خواست نسل ماست و مطابق با پیشرفتها و تغییرات جهانی، و ما نسل جوان به آن بیشتر عادت کردهایم تا معماری سنتی.»
اما صحبتهای یک کارشناس حسابداری و خانهدار به نام «عاطفه قربانی» هم جالب است. وی از جنبههای دیگری به این بحث مینگرد و میگوید: «من در خانهی ویلایی با سبک معماری مدرن زندگی میکنم و از آن راضی هستم و معتقدم که انسان با کمی سلیقه و ذوق میتواند محیط اطرافش را به گونهای زیبا طراحی کند و بچیند، یا از اشیا و ابزاری استفاده کند که حس خوبی را به او منقل کند. من سعی کردهام با استفاده از صنایع دستی و طراحی دکوراسیون به سبک سنتی حال و هوای ایران قدیم را به منزل خود بیاورم. یک بانوی آپارتماننشین هم میتواند با تغییراتی کوچک فضا را برای خود دلنشینتر و باصفاتر کند؛ مثلاً میتواند در تراس منزل خود گل و گیاه پرورش بدهد. هر روز به آنها آب بدهد و به آنها رسیدگی کند که این کار بسیار لذتبخش است.»
این نظریات و نارضایتیها و مشکلات را با «فرزانه پیماندار» مهندس معماری در میان گذاشتیم و خواستیم بدانیم که از نظر او معماری بینقص وجود دارد یا نه؟ آیا میشود خانههایی بدون مشکل داشت؟ او چه سبکی را ترجیح میدهد؟ و آیا میشود امیدوار بود که مشکلات زنان با منازلشان حل شود؟ او در پاسخ میگوید: «علم معماری و طراحی ساختمان بسیار گسترده و تا حد زیادی سلیقهای است؛ و میتوان آن را به سه دستهی سنتی، مدرن و پُستمدرن تقسیم کرد. تمام این سبکها طرفداران و معترضانی دارند و ما نمیتوانیم با قاطعیت بگوییم این سبک بد و آن سبک خوب است. مدرنیته که متأثر از تغییرات سریع جهان است میتواند رفاه و آسایش بیشتری را به ما هدیه دهد؛ اما حس و حال معماری سنتی را ندارد. من خود از طرفداران معماری پُستمدرن هستم. معماریای که زیباییهای معماری گذشته را در کنار تکنولوژی و رفاه مدرنیته حفظ میکند. مثلاً استفاده از کاشیکاریهای جدید با حس و حال سنتی در ساخت خانههای امروزی، یا استفاده از فضایی به نام مطبخ که از معماری سنتی گرفته شده است.»
وی در مورد علت نارضایتیهای مردم از وضع فعلی میگوید: «برای این موضوع میتوان علل زیادی بیان کرد؛ مثلاً یکی از دلایل آن است که در جوامع امروزی متراژ زمین با توجه به گرانی زمین و مسکن، پایین است. بهفرض زمینی که قرار است تبدیل به آپارتمان یک واحده شود، بهدلیل صرفهی اقتصادی بیشتر تبدیل به آپارتمان دو واحده در هر طبقه میشود که به همان نسبت، فضاها کوچک و گاهی ناقص میشود. دومین دلیلی که میتوان بیان کرد این است که مردم در شرایط اقتصادی امروز نمیتوانند پول زیادی را صرف منزل مسکونی خود کنند. بنابراین، اکثراً نمیتوانند خانهی ایدهآل داشته باشند و یا اینکه نمیتوانند با کمک مهندس معمار خانهای برای خود طراحی کنند و بسازند که باب میلشان باشد. سومین دلیل این است که امروزه مهندسین عمران بیشتر به کار ساخت و ساز منازل مسکونی میپردازند. درحالیکه باید همکاری بین مهندسین معماری و مهندسین عمران وجود داشته باشد؛ چون مهندسین معماری اطلاعات و مهارت بیشتری در طراحی و نقشهکشی دارند.»
خانم «پیماندار» در ادامه میافزاید: «قسمتی از این شکایات هم بهدلیل تناقضات بین معماری جدید و گذشتهی ایرانیان است. بهطور مثال افراد مُسن به فضای باز و بزرگ در خانه عادت دارند و بههمیندلیل با معماری امروزی که به تعدد اتاقها در منزل بیشتر اهمیت میدهد تا بزرگی سالن، ناسازگار هستند؛ یا نور کم، عنصر مهم در معماری مدرن است و امروزه از درها و پنجرههای تمام شیشهای برای به کاربردن این عنصر در فضای خانه استفاده میشود. این نحوهی معماری هم تا حدی مغایر با تفکرات مذهبی یا عادات و رسوم فرهنگی ماست و خیلیها در چنین خانهای حس خوبی ندارند و احساس ناامنی میکنند.»
او در مورد آشپزخانهی اُپن میگوید: «مورد دیگری که امروزه بحثبرانگیز است، آشپزخانهی اُپن است. علت اصلی ورود این مدل به معماری، بهدلیل کوچک بودن متراژ ساختمان و تلاش معماران برای بزرگتر جلوه دادن آن ساختمان بوده است. چون «دیوار» فضا را بسته و کوچکتر نشان میدهد، معماران بهسمت آشپزخانههای باز رفتند و یا در سبکهای جدیدتر از «آشپزخانهی جزیرهای» استفاده میکنند که محدودهی آشپزخانه را کاملاً از بین میبرد. این آشپزخانهها در عین زیبایی اسباب ناراحتی بانوان ایرانی هستند و باعث میشوند که آنها در محیط آشپزخانه مخصوصاً وقتی که مهمان دارند معذب باشند. بههرحال، در آپارتمانهای کوچک چارهای جز بهکار بردن اُپن نداریم.
البته، خیلی از اوقات، اشتباههای معماران باعث نارضایتی مردم میشود که باید با نظارت بیشتر و کار کارشناسی از انجام چنین اشتباههایی جلوگیری کرد. بهطورمثال، اتاق خواب باید در مکانی ساخته شود که نور کمی داشته باشد. بنابراین، ساخت اتاق خواب در ضلع غربی اشتباه است؛ زیرا در تابستان گرمترین و پرنورترین نقطه و در زمستان سردترین و تاریکترین نقطهی منزل است.»
بههرحال، بهنظر میرسد که پدیدهای در روزگار فعلی مورد پسند است که هم با پیشرفتهای هر روزه مطابق باشد و هم یادآور خاطرات و حس نوستالژیک گذشتهی ما ایرانیان. شاید قسمت گمشدهی هویت انسان ایرانی، فرهنگ کهن، ریشهها و اصالت اوست که در آغوش مهربان این فرهنگ پربار، به آرامش دست مییابد.