در برش تاریخ معاصر کشور، هشت سال دفاع مقدس از دورههای مهم و تأثیرگذاری است که در ابعاد مختلف تحولاتی را ایجاد کرد؛ دورانی که هر چند تلخ بود؛ اما برای بلوغ و تکامل جامعهی اسلامی لازم بود. این رویه اثرگذاری را بهخصوص میتوان در فضای هنر سینما و فیلمسازی بهخوبی مشاهده کرد، مسألهی جنگ و دفاع مقدس به دلیل تحمیلی بودن آن و مطرح شدن مسألهی دفاع و حفظ ناموس و مملکت باعث شده بود تا تمامی فیلمسازان و هنرمندان به هر شکلی با این مسأله درگیر شوند؛ چرا که جنگ با تمام وجوه زندگی مردم جامعه پیوند خورده بود؛ از زن و بچه گرفته تا پیر و جوان همگی خواسته و ناخواسته درگیر مسألهی جنگ و حملات دشمن بودند که به نوعی با زندگی روزمرهی آنان پیوند خورده بود و فیلمسازان و هنرمندان اگر دغدغهی آرمانهای دفاع مقدس را هم نداشتند به دلیل مواجه بودن با این مسأله به این موضوع پرداختند.
برههی هشت سالهی جنگ تحمیلی سبک و سیاق تازهای را در عرصهی فیلمسازی ایجاد کرد؛ سینمایی پاک که نوجوانان و جوانان نسل انقلاب در آن حضور و بروز خوبی پیدا کردند. اگر تولیدات سینمایی از همان آغاز با، استراتژی و برنامهریزی هدفمندی پیش میرفت، امروز در این عرصهی مهم صاحب سبک و مکتب شناخته شدهای در سطح جهان بودیم. نطفهی این نوع فیلمسازی در دههی شصت قوت خوبی داشت و بعد از آن سینمای دفاع مقدس دچار افول و کمتوجهی گشت؛ چنانچه بیشتر به تولید کمی و روتین فیلمهایی با مضامین دفاع مقدس به روش فیلمهای جنگی هالیوودی که جنبهی تخیلی داشت، پرداخته شد. شاید برای خیلیها، موضوع جنگ و البته دفاع از کشور قدیمی و خشونتبار شده بود که تصمیم گرفتند فیلمهایی با عشقهای مثلثی، مربعی و امثالهم به سبک هالیوودیها به خورد جامعه بدهند که به قول برخی آقایان، سینمایی جوانپسند و پرفروش بودند و میتوانستند سینمای در حال احتضار را نجات دهند.
این در حالیست که سینمای غرب هنوز فیلمهای جنگی جهان اول و دوم را بازتولید و پخش میکند و برای مخاطبان نسل امروز که بهزعم روانشناسان رسانه فرزندان تصویر هستند، قهرمانسازی و اسطورهپروری دارد و ژانر جنگ، پس از جنگ جهانی، فعالیت خود را با جدیت بیشتری ادامه داد و آثار متنوع و متعددی در این زمینه ساخته شد؛ آثاری مانند: «در جبههی غرب خبری نیست» ساختهی «لوئیس مایلستون» فیلمساز آمریکایی که در سال ۱۹۳۰ همین فیلمش موفق به کسب جایزهی اسکار شد. فیلم «راههای افتخار» ساختهی «استنلی کوبریک» کارگردان صاحب سبک سینما که نشان داد دولت فرانسه شکست در عملیاتی را به گردن چند سرباز انداخته است. همچنین فیلم «جوخه» اثر «الیور استون» که از تحسین برانگیزترین آثار سینمای جنگ است. فیلمهای «نجات سرباز رایان»، «غلاف تمام فلزی»، «صلیب آهنی» و ... نیز همگی با موضوع جنگ و البته خشونتهای آن هستند. در واقع مضمون فیلم جنگی به سبک هالیوودی این است که، سربازان جنگ یک کشور، قهرمان جلوه میکنند و در فیلم دیگر، سربازان یا چریکهای کشور مقابل افرادی مظلوم و قهرمان به تصویر کشیده میشوند و در هر صورت، همه گونههای جنگی سینما به حالات، حرکات، کنشها و واکنشهای جبهه متجاوزین یا جبهه مورد تجاوز قرار گرفته، میپردازند. برعکس جنگ تحمیلی ایران، با توجه به آمار بهدست آمده از اسیران جنگی، هویت اسیران مربوط به 44 کشور جهان است؛ کاملاً جنبهی دفاعی داشت.
در این میان دستاندرکاران فیلمهای جنگی هالیوودی حتی از نحوهی دفاع و مبارزه رزمندگان جنگ تحمیلی ایران بهره میبرند. دکتر «حسن بلخاری» در اینباره میگوید: «سینمای جنگی هالیوود سعی دارد تا در فیلمهایش بحث ایثار و شهادت را از سینمای دفاع مقدس ما اخذ کند و آن را به فرهنگ آمریکایی منتقل کند اینکه یک سرباز آمریکایی برای عبور دیگر همرزمان، فداکارانه خود را روی سیمخاردار بیندازد تا آنها از او عبور کنند یا در عین تشنگی افراد قمقمهی آب را به یکدیگر بدهند و غیره المانهای حقیقی است که ما در طول جنگ هشت سالهمان به کرار داشتیم و امروز دستاندرکاران کارخانهی فیلمسازی هالیوود آن را در سینمای خود به تصویر کشیدهاند، تا تصویر سربازان آمریکایی را اینگونه در اذهان ترسیم کنند.»
هر چند در سینمای جنگی هالیوود، وجه حماسی جنگ ایران را برای سربازان مهاجم آمریکایی قرار میدهند تا تصویر خوبی از آنها نشان دهد؛ اما یک بسیجی داوطلب که چون شیر میجنگد و به مرگ لبخند میزند، قابل مقایسه با یک سرباز ویتنامی که دلی پر از کینه از سرباز آمریکایی دارد و شجاعانه میجنگد؛ و همچنین شجاعت یک تکاور آمریکایی که مست قدرت بازو و اسلحه و احتمالا گیلاسی از شراب به امید سلامتی همرزمان و شیرینی پیروزی مینوشد، نیست. در این بین تفاوتی وجود دارد که همان تفاوت سینمای روایتگر دفاع مقدس است. هر سه سرباز شجاعند، هر سه میدانند هر لحظه ممکن است مرگ آنها را در آغوش گیرد، هر سه خوب میجنگند؛ اما تفاوت از زمین تا آسمان است و روحیات و انگیزههای جنگیدن آنها با هم تفاوت دارد.
عوامل وابسته به ایالات متحده و هم پیمانانش در ایران همیشه سینمای دفاع مقدس را نوعی جنگطلبی تلقی کرده و ضد آن فعالیت داشتهاند؛ اما سینمای آمریکا همواره برای حفظ روحیهی مبارزهی سربازان اشغالگرش از سینمای ما الهام میگیرد. این در حالی است که برخی از کارگردانان فیلمهای سینمای دفاع مقدس با وجود داشتن سوژههای بکر حقیقی در این عرصه، به تقلید از فیلمهای هالیوودی نگاهی تخیلی و غیرواقعی به جنگ دارند. با وجود بیمهریها و کمتوجهیهایی که به ژانر دفاع مقدس شده، همواره نگاه مردم به عنوان مخاطب تعیین کننده بوده است.
سینمای دفاع مقدس چه در عرصهی فیلمهای نمایشی و چه فیلمهای مستند که در جای خود بسیار مهم و اثرگذار هستند، دارای ظرفیت و پتانسیل بالایی در سودآوری هنر هفتم است و میتواند کشتی به گِل نشستهی سینمای ملی ایران را نجات بخشد؛ چه آنکه سوژههای ناب حقیقی زیادی هست و خاطرات شفاهی رزمندگان و جانبازان هر کدام میتواند فیلمنامههای خوبی شود و بینالمللی هم مخاطبان زیادی خواهد داشت؛ منوط بر آنکه سرمایهگذاری و برنامهریزی درست و اصولی در آن لحاظ گردد.
«جمال شورجه» کارگردان و تهیه کنندهی شناخته شدهی حوزهی دفاع مقدس در این باره میگوید: «معتقدم ما نیاز به بودجهی مستقل در حوزهی سینمای دفاع مقدس و انقلاب داریم و همچنین نهادهای متولی که پای کار باشند تا حوزهی تولید و آموزش را در این بخش مدیریت کند. ما نیاز به یک اتاق فرماندهی در حوزهی سینمای دفاع مقدس داریم که امضای این اتاق فرماندهی برای سپاه، بسیج، ارتش، دولت و ... معتبر باشد که دیگر فیلمساز مجبور نباشد برای ساخت یک فیلم دفاع مقدسی وقت زیادی را برای هماهنگی با ارگانهای مختلف صرف کند.»
بنابراین نباید سینمای دفاع مقدس را با سینمای جنگ یکسان دانست، زیرا سینمای جنگ ملزومات و ساختارها و قالبهای خاص خودش را دارد که سینمای شکل گرفته با عنوان سینمای دفاع مقدس هیچ یک از آنان را نمیپذیرد، لذا سینمای دفاع مقدس را میتوان مطمئناً منحصر به جنگ تحمیلی ایران و عراق دانست؛ چرا که سینمای شکل گرفته پیرامون مسألهی دفاع مقدس برگرفته از همین واقعیت جنگ تحمیلی است که هر بخش آن نیاز به واکاوی عمیق دارد و برای به تصویر کشیدن آن چه جایی بهتر از عرصهی فیلمسازی میتوان در نظر گرفت. در واقع اگر نگاه دقیق و تخصصی در این زمینه داشته باشیم میبینیم که نماد سینمای ملی و فیلمسازی ایرانی و وجود نماد و نشانههای هویتی ملی- مذهبی در ژانر دفاع مقدس بسیار واضحتر و نمایانتر از دیگر ژانرهای کار شده در سینمای ایران است و همچنین نقطهی آغاز شکلگیری و شروع خلاقیت نسل جدید و جوان فیلمساز بعد از انقلاب اسلامی و نقطهی اشتراک نظام جمهوری اسلامی و فیلمسازان قبل از انقلاب برای پرداختن به موضوع دفاع مقدس بهعنوان فیلم سینمایی در همین ژانر و آثار سینمایی دفاع مقدس دیده میشود که جای تأمل دارد.
بیشک وقتی که کتابها و رمانهای دفاع مقدس توانستهاند مورد استقبال بالای عمومی قرار گیرند و رکورد تیراژ را در مقابل دیگر کتابها و رمانها میشکنند، سینمای دفاع مقدس هم میتواند در همین اندازه ظهور و بروز کند؛ چه آنکه هشت سال دفاع مقدس قسمت اعظمی از تاریخ زندگی اغلب ما را تشکیل داده و تمام خانوادههای ایرانی کم و بیش با این موضوع درگیر بودهاند. اگر یک فیلم بتواند آنگونه که باید و شاید است، ساخته شود، خانوادههای شهدا جانبازان نیروهای مسلح بسیجیان و آزادگان و رزمندگان را به خود جلب میکند؛ البته با وجود نهضت خاطرهنویسی که پس از انقلاب اسلامی رخ داد و بیش از هزار عنوان کتاب خاطرات شخصی به چاپ رسید، این توقع، توقع بالایی نیست و کمترین کاری است که فیلمنامهنویسان و سینماگران دفاع مقدس میتوانند انجام دهند و نشانهها و معناهای جدید از میان آنها بیرون کشند و مورد استفاده قرار دهند.
سینمای دفاع مقدس باید به وسیلهی افراد توانمند و متعهد احیا شود تا این سینما به ابزاری برای صدور پیام انقلاب و تشیع و مظلومیت مکتب شیعه تبدیل شود، نه وسیلهای برای تفریح و سرگرمی صرف، که هالیوود خود در سرگرم کردن مخاطب و ایجاد غفلت استاد است.