گزارشی کوتاه از مراسم تقدیر از هنرمندان زن مبارز
شنیده بودیم قرار است از زنانی که هنر مادری را با مبارزه درهم آمیخته بودند بودند، تقدیر شود. به کافهی نخلستان اوج رفتیم؛ همانجا که دو تنهی نخل ستون کافه است و کتابهای جبهه و جنگ برای استفادهی عموم در دسترس همگان.
در این مراسم «مرضیه حدیدچی» که همه او را به نام خانم «دباغ» میشناسند، همراه دخترش مورد تقدیر قرار گرفت. «رضوانه دباغ» از نمونههایی است که فقط در کتاب مادرش معرفی شده و همیشه از گفتوگو و بازگویی خاطرات فرار کرده است. وی در این برنامه گفت: «به لطف خدا ما در خانوادهی مذهبی تربیت یافتیم. زمانی که سال نهم دبیرستان بودم از رادیو عراق فرمایشات حضرت امام q را یادداشت و با کاربن تکثیر میکردم. این نحوهی تربیت و هدایت از همان ابتدا در خانهی ما بنیان گذاشته شده بود. کلاسها و فعالیتهای فرهنگی در منزل ما برگزار میشد که محوریت آنها بر عهدهی مادر بود. من یادم است گروهی تئاتری بود که مادر خط فکری آن را میداد و تمام انتخابها را انجام میداد. این گروه ظلم ستمشاهی را از طریق نمایش نشان میداد... اگر چه پدر همفکر و همراه بود؛ اما خط دهندهی اصلی و سکاندار خانه مادر بود و افتخار ماست که فرزند چنین مادر مبارزی هستیم. من چهار ماه و نیم در زندان بودم که به علت بیماری به بیمارستان شهربانی منتقل شدم. آنجا هم دست و پای مرا با دستبند بسته بودند.»
اجرای تئاتر به عنوان هنر مبارزه مسألهی شگفتانگیز و جالبی بود که تاکنون در مبارزات خانم «دباغ» به آن اشارهای نشده بود. وی در این باره گفت: «من با خواهر خانم آیتالله مهدویکنی آشنا بودم. برای اجرای نمایش از کتابی که ایشان سال 1346 در اختیار ما گذاشته بود، استفاده کردیم. ایشان گفتند به شرط اینکه نامی از ما نباشد تا برای بچهها گرفتاری پیش نیاید. من با سه تن از دخترهایم و نیز چند تن از شاگردانم که خود و خانوادهشان در جلسات هفتگی خانهی ما شرکت میکردند و میخواستند در قیام سهیم باشند، نمایش را آماده کردیم. من این اجازه را از آیتالله مهدویکنی گرفتم تا کتاب را به صورت نمایش اجرا کنم. نمایش تأثیر بسیاری روی تماشاگران داشت. دو نمایش داشتیم، یکی در مورد سیاهان آمریکا و یکی در مورد مادر وهب که عزیزترین زن در کربلا بود. این نمایشها بر دیدگاه مادران بسیار مؤثر بود.»
«رسول صدرعاملی» نیز در گفتوگوی خود با نقل خاطرهای از دوران همراهی با حضرت امام q در پاریس گفت: «من در پاریس در حال تحصیل بودم که از طرف روزنامه به من مأموریت دادند تا در معیت امام باشم. سه ماه به عنوان خبرنگار یکی از روزنامهها در نوفل لوشاتو بودم. آنجا زن جوانی که به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی سخن میگفت، فعالیت میکرد که همهی راهها به او ختم میشد. ما به این خانم که همان مرضیه دباغ است، خواهر طاهره میگفتیم. من با پرواز انقلاب به ایران بازگشتم؛ ا ما در اولین فرصت مطلبی نوشتم با عنوان خواهر طاهره خسته نباشید؛ تا ادای دینی به ایشان کرده باشم که آنجا بودند.»
همزمان با تقدیر از این خانمها، از شهید «قاسم دهقان» هم تجلیل شد. اما او که بود؟ فیلم «خونبارش» به عنوان اولین فیلم سینمایی که بعد از پیروزی انقلاب توسط زنده یاد «امیر قویدل» ساخته شد، ماجرای فرار سه سرباز از صحنهی درگیری هفده شهریور است که پس از کش و قوس، منجر به شهادت یکی از آنها و دستگیری دو تن دیگر توسط ساواک میشود. دو سرباز مجروح پس از مداوای اندک در بیمارستان شهربانی تحت سختترین شکنجهها قرار میگیرند. یکی از آنها که قهرمان تیراندازی بود در تب هذیانی عنوان میکند که وابسته به یک گروه مخفی در ارتش است. همین هذیان مانع اعدام آنها تا تکمیل پرونده شده و سرانجام با پیروزی انقلاب، آنها آزاد میشوند.
این داستان واقعی توسط «رسول صدرعاملی»، خبرنگار روزنامهی اطلاعات آن زمان، به «امیر قویدل» پیشنهاد شد؛ به شرطی که همهی شخصیتهای فیلم در نقش خودشان باشند! به این ترتیب خواهر، مادر، نوهها، و «قاسم دهقان» در این فیلم حضور پیدا کردند. حتی کسی که باعث لو دادن سربازان شده بود، حاضر شد در نقش خودش بازی کند! این فیلم باعث شد که چند نفر از مسئولان ارتش از اعدام نجات پیدا کنند. «دهقان» شهادت داد که آنها گفته بودند تفنگها را بالا بگیرید و به مردم شلیک نکنید. تمام این فیلم مستند بازسازی شده بود. برای صحنهی تظاهرات مردم با شور و شوق انقلابی به صحنه آمدند. «رسول صدرعاملی» گفت: «خونبارش» سفارش هیچکس و هیچجا نیست. شور و شر خبرنگاری بود که باعث شد از مردم استفاده کنیم. سینما مدیون امیر قویدل است. اگر کارنامه و دغدغهی این فرد را ببینیم، میفهمیم که به دور از دستهبندی سیاسی فیلم میساخت. سینمای ایران به راحتی به جایگاهی که الآن دارد، نرسیده است. سینمای ایران با کشف شهود و تلاشهای فردی به اینجا رسید.» در این مراسم دو تن از همرزمان و همسنگران شهید که صدابردار برنامه روایت فتح بودند، به بیان خاطراتی از روزهای دفاع مقدس و شهید «قاسم دهقان» پرداختند.
«نادر طالبزاده» منتقد نیز عنوان داشت: «ابتدا فکر میکردم میتوان انتقادهای زیادی به این فیلم کرد؛ اما تعجب کردم که «خونبارش» فیلم خوبی است. این فیلم از نخستین فیلمهای سینمای انقلاب است و طبیعتاً در آن فضا باید کار کردن خیلی سخت باشد. مرحوم قویدل در این فیلم توانست ترکیب خوبی بین مستند و روایت دراماتیک ایجاد کند، به طوری که بیننده نمیتواند این دو را از هم تفکیک کند. الآن بعد از 34 سال باید نگاهی به عقب بیندازیم و در زمینههای مختلف از جمله سینمای انقلاب ببینیم که کجاها را جا انداختهایم و باید روی آن کار کنیم.»