شب میلادت
باران گرفت
و اشک شوق از دل آسمان
به گسترهی دامان زمین نشست
و قطرات باران، ستارهاند
زمین را نوری شبنموار پوشانده است
شب میلادت
به چشم روشنی آهوان
همهی یاکریمها از آسمان کوچ کردهاند
و بر بام نگاه آهوان آواز و شور سردادهاند
شب میلادت
باران بارید
بارانی سراسر ارمغان
برای شاخههای سیب و نسترن
برای غربت روسریهای سجادهنشین
شب میلادت
باران بارید
و گونههای مادرم خیس شد
و از حیاط خانهمان بیدرنگ
آفتابگردانهایی روییدند
و عطر آفتاب
حوض خانه را سیراب کرد
شب میلادت
باران بارید و من زیر باران قد کشیدم
زیر سایهی نام تو
زیر سایهی نور تو
یا علی بن موسی الرضا مدد