یادی از مادر ادبیات حماسه و ایثار، سپیده کاشانی
در سال های سخت دفاع مقدس، خونهای زیادی بر زمین ریخت تا نهال برومند انقلاب هر چه استوارتر سایهاش را بر سر دوستدارانش بگستراند. در این میان، اجر و ارزش کسانی که خالصانه به یاری انقلاب و آزادی پرداختند، اگر بیشتر از شهید نباشد کمتر هم نیست. کسانی که با نوشتههای شورانگیز، نغمههای به یاد ماندنی و اشعار پرمغز راه دلاوران شجاع این میدان را روشن و پرانگیزه کردند. زنان نیز همچون همیشه در این عرصه فعالیت داشته و دوشادوش مردان دلاور، آزادگیشان را در قالب شعر و داستان به صحنه آوردند تا کسی آنها را ضعیف و خانهنشین تلقی نکند.
زبان و ادبیات فارسی در میان شاعران فراوانی که در طول عمر خویش داشته، شاهد زنان شاعر بزرگی نیز بوده است که طبعشان چون چشمهای جوشان در غلیان و تلاطم بود، از جمله: عالمتاج قائممقام فراهانی در اواخر عصر قاجاریه، پروین اعتصامی در قالب شعر عروضی، مضامین و مفاهیم شعر اخلاقی و اجتماعی، و نیز سپیده کاشانی که در سُرایش شعر مقاومت، ایثار و دفاع مقدس در قالب غزل، مثنوی و ترنم و سرودهای انقلابی سهم بهسزایی در ادبیات معاصر داشتند.
شعر، هر چند برای خود بیانی فرهنگی و فرهنگساز دارد و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد؛ اما شاعران نسل جهاد، شهادت و انقلاب مقدس معمولاً حامل پیامند، به همین علت در گفتار زیبایی و عطوفت ندارند و به نوعی دلخراش و تأثر برانگیزند. شعر جنگ از لحاظ اجتماعی نوعی سلاح مقاومت و جهاد بهشمار میرود. شاعر از واژههایی که از جنس آتش و خون و شهادت است، بهره میبرد و دشواری کار همین جاست.
شاید به جرأت بتوان گفت بعد از پروین اعتصامی، شعر سپیده کاشانی به جهت اعتباری، اعتقادی و نگرش به تعالیم الهی، جایگاه خاصی در شعر عصر مقاومت و ایثار و دفاع مقدس داشته است. «سرور اعظم باکوچی» معروف به سپیده کاشانی، از جمله شاعران و نویسندهی مسلمان ایرانی است که بهخوبی و با حس لطیف زنانهاش، درشتی و ضخامت کلام خون و آتش را، در اشعارش ادیبانه تلطیف کرد و به جرگهی غزلسرایان حماسی و ایثار عرصهی ادب، پیوست.
وی از جمله زنان شاعر که در زمان اختناق و حاکمیت شاهان اجنبی با سرودن اشعار بیدارگرانه، در حد و توان خویش به بیداری تودههای مردم و افشای جنایات طاغوت پرداخت؛ و هم پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، در کنار تبیین ارزشها و اهداف انقلاب اسلامی، از شعر خود همانند اسلحهای کارساز در دفاع از انقلاب و ارزشهای آن استفاده کرد.
سرور اعظم یا همان سپیده کاشانی، فرزند حسین باکوچی، متولد مردادماه ۱۳۱5 هجری شمسی، در شهر کاشان بود. شهری که تاریخش سرشار از بزرگان، ادیبان و شعرای نامدار است. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در هر عرصهای که انقلاب به وی نیاز داشت، به تلاش و فداکاری پرداخت و آنگاه که دشمن با به راه انداختن جنگ هشت ساله، به مصاف انقلاب اسلامی آمد؛ او در کنار تعداد انگشتشماری از هم رزمان دیرین خود، با سرودن اشعار حماسی، پنجه در پنجهی استکبار انداخت. سپیده همانند بزرگان عرصهی ادب و هنر این سرزمین، در کنار امام انقلاب، به دفاع از راه ولایت ادامه داد و در نهایت نیز با دلی که هماره آرزوی شهادت داشت، به دیدار معبود شتافت.
پدر و مادر وی به مطالعهی کتاب و خواندن دیوانهای شعر استادان متقدم و متأخر علاقه و عشقی وافر داشتند. طبیعی بود که او نیز از همان کودکی، با شعر خصوصاً با اشعار حافظ و سعدی و مولانا، آشنا شود. سپیده در همان آغاز کودکی و تحصیل در دبستانی در کاشان به کتاب و شعر روی آورد و قصههای کودکانه و شعرهای مخیل را دوست داشت.
سرانجام در سال ۱۳۲۵ اولین شعرش را سرود و سرآغازی برای سُرایش شعرهای بعدیش شد. آنچه که در کار این بانوی شاعر چشمگیر بود، نازکخیالی، احساس و تصویرسازی است. او با ذوق سرشار خود، سرودههای دلانگیز و ارزندهای به شعر و ادب فارسی عرضه کرد، که در خور توجه بسیار است. این شاعر نامور و بلندآوازه دوران انقلاب، یکی از چهرههای ادبی شعر معاصر بود که با سلامت طبع، استعداد شگرف و ذوق و قریحهی سرشار، آثاری ارزنده و ماندگار از خود به یادگار نهاد، بهگونهای که میتوان وی را مادر ادبیات حماسه و ایثار نامید.
وی بعد از ازدواج در سال 1331 به تهران آمد؛ و تا سالها ادارهی امور خانه، سرپرستی از فرزندان و همسرداری، زمان فراغت را تنگ میکرد و مجالی برای سرودن شعر باقی نمیگذاشت. پس از آن و همزمان با رشد و بالندگی فرزندانش، اندکاندک زمان برای تکاپو در عرصههای فرهنگی فراهم شد. سپیده کاشانی از سال ۱۳۴۷ همکاری خود را با مطبوعات کشور آغاز کرد. پس از آن، بیشتر مجلههایی که صفحات ادبی پرباری داشتند، اشعار او را به چاپ رساندند. در آن سالها، انجمنهای ادبی متعددی در پایتخت تشکیل میشد. سپیده کاشانی گاه به همراه همسر خود، در بعضی از آن جلسهها شرکت میکرد. حضور او، توجه و احترام حاضران نکتهسنج را برمیانگیخت و آنها را به اندیشیدن وامیداشت؛ شاعری باوقار، که سرودههایش اغلب توسط یکی از شرکتکنندگان قرائت میشد و از سبک و روش تازهای برخوردار بود. جوانان علاقهمندی که به آن شعرخوانیها راه مییافتند، اندکاندک درمییافتند که او و همسرش از خانوادهای باایمان و سعادتمند هستند؛ و نه فقط به خاطر هنرشان، بلکه به سبب داشتن اخلاق و کردار نیکو، بسیار عزیز و محترمند.
سپیده، عصر قبل از انقلاب و شرایط آن روزگار را دید و با توجه به تعالیم دینی و مذهبی که در آن بزرگ شده بود، خودباختهی محیط اطراف خویش نشد؛ بلکه با نگاه نقادی در قالب شعر، مطالب خود را مطرح کرد و با ظهور انقلاب اسلامی افکار خود را در مضامین و مفاهیم اجتماعی، اخلاقی و اسلامی در زبان شعر بیان کرد. این بانوی متعهد بهشدت علاقهمند به خانه، خانواده و جامعه اسلامی است؛ اما با شروع دفاع مقدس او نیز شیوهی سُرایش شعرش را به سمت و سوی جبهههای رشادت و شجاعت و شهادت معطوف میکند و شعرش تبلور و تجلی شعر مقاومت میگردد. این شیوه و روش و منش باعث میشود که استاد بزرگوار حمید سبزواری در وصف او و شعرش بگوید: «او شعرش را عبادت میداند.»
اشعار وی ساده، روان و به دور از هرگونه تکلف بود و بیشتر به مفهوم شعر توجه داشت و شعرش نوعی واقعهنگاری ایام و روزگار است؛ البته با این مفهوم که در برابر حوداث روزگار خویش بیتفاوت نیست و شعرش با شرایط روز جامعه هماهنگ میشود.
سپیده کاشانی، در یکی از روزهای سال 1358، هنگامی که کمتر از یک سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران میگذشت، دعوت شد تا به ادارهی رادیو برود. در روزهای پرشور انقلاب اسلامی، از شعرهای او برای ساختن سرودهای انقلابی استفاده میشد؛ که هنوز این ابیات در خاطر بسیاری از مردم، مانده است:
به خون گر کشی خاک من، دشمن من
بجوشد گل اندر گل از گلشن من
تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی
جدا سازی ای خصم، سر از تن من
کجا میتوانی ز قلبم ربایی
تو عشق میان من و میهن من
مسلمانم و آرمانم شهادت
تجلّیِ هستی است، جان کندن من
مپندار این شعله افسرده گردد
که بعد از من افروزد از مدفن من
نه تسلیم و سازش، نه تکریم و خواهش
بتازد به نیرنگ تو، توسن من
کنون رود خلق است دریای جوشان
همه خوشهی خشم شد خرمن من
من آزاده از خاک آزادگانم
گل صبر میپرورد دامن من
جز از جام توحید هرگز ننوشم
زنی گر به تیغ ستم گردن من
بلند اخترم، رهبرم، از در آمد
بهار است و هنگام گل چیدن من
سپیده کاشانی، در همان روزها و زمانی که هجوم دشمن به خاک وطن و آغاز جنگ تحمیلی نزدیک بود، در گفتوگویی که با مجلهی سروش انجام داد، گفت: «امروز موقع آن رسیده که دیگر شعر را بهعنوان یک سلاح تیز و برّنده جدی بگیریم... شعر امروز ما میتواند با مروری در آیات قرآن، انقلابی به وجود آورد، و از این دریای یگانه، گوهرها برگیرد.» قالبهای شعری او بیشتر مثنوی، غزل و مفاهیم شعری او اخلاقی، آموزشی، تعلیم و تربیت، شعر مقاومت و ایثار است؛ و به شیوهی عروضی و نو، شعر سروده و تخلص شعرش «سپیده» است .شیوهی سُرایش شعرش در زمان دفاع مقدس بیشتر به سبک خراسانی نزدیک شده، آهنگ موسیقیاش نوعی حماسهسازی، غرور و صلابت در گفتار دارد. او شعرش را وسیلهی تبلیغ برای ترویج و توسعه و گسترش دینی کرد و به طرز ملموسی عفت کلام و گفتار را در آن رعایت میکرد؛ گویی نوعی حجاب بر سر واژگان شعرش کشیده تا قداستش حفظ گردد.
سپیده کاشانی، در روزهایی بهعنوان یک زن شاعر مسلمان انقلابی قدم به میدان نهاد، که دشمن مدعی بود در صحنههای فرهنگ، ادب و هنر این انقلاب، جایی برای زنان نیست. او ثابت کرد که چنین دیدگاهی، باطل است. وجود او گویای این حقیقت بود که میتوان یک زن بود و با حفظ همهی ویژگیهای مثبت یک زن، در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و ادبی شرکت کرد. شعر سپیده کاشانی، خوب و پراحساس بود و صداقت و صمیّمیت در آن موج میزد. او در شعر، زبانی مخصوص به خود داشت؛ زبانی که از ابهام، ایهام، تکلف و صنایع پیچیدهی شعری دور بود؛ روان و ساده شعر میگفت. با این همه، رنگ و بوی مسلمانی و تعهد و دردمندی انقلابی، در همهی اشعارش به وضوح به چشم میخورد. حضور مکرر وی در جبهههای جنگ تحمیلی، وی را شاعر جنگ کرد.
او بارها به همراه پسرش در جبهههای جنگ حضور یافت و از نزدیک، مقاومت و ایثار رزمندگان دلیر و باایمان اسلام را دید. گاه هفتهها آنجا ماند و برگبرگ دفترعاشقی را که آنها ورق میزدند، دید. شجاعت و بیباکیاش گاه آنچنان بود که فرزند جوانش را به غبطه وامیداشت. مادر و فرزند، از خرمشهر، هویزه و مناطق دیگر دیدن کردند. سپس به سوی سنگرهای کوت شیخ راه پیمودند، تا به شهر سوسنگرد و بستان، که آماج گلولههای دشمن شده بود، قدم بگذارند. این کار سپیده به همگان نشان میداد که دفاع زن و مرد نمیشناسد.
سال ۱۳۶۷ هجری شمسی، آغازی دوباره برای فعالیتهای هنری و فرهنگی سپیده کاشانی بود. او که پس از مرگ همسر، تا چند سال از حضور در جمع اهالی شعر و ادب پرهیز میکرد، با تشویق خانواده و آشنایان، دوباره در راهی که آمده بود، قدم گذاشت. برای رادیو، برنامههای گوناگونی که مخاطب آن رزمندگان بودند، نگاشت و سرودههای دلکش و روحنواز نوشت. همچنین، در شهادت بزرگانی چون شهید دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی و مهندس مجید حداد عادل، شعر سرود. سپیده کاشانی، در روزهایی از سال ۱۳۶۷ و در گرمای ماه دوم تابستان همان سال، با دیدار نوجوانانی که از نبردی پیروزمندانه بازمیگشتند و در آستانهی پایان تجاوز دشمن، سرود سپاه محمد h را به آنها هدیه کرد:
برادر شکفته گل آشنایی
فرو ریخت دیوارهای جدایی
به یاران اسلام بادا مبارک
طلوع دگر بارِ این روشنایی
قیامی است قائم به آیات قرآن
عبادی است مُلْهِمْ ز عشق خدایی
به میدان درآییم بازو به بازو
بتازیم تا فجرِ صبحِ رهایی
سپاه محمد h میآید
سپاه محمد h میآید...
در سال ۱۳۷۰ و زمانی که تصمیم گرفته بود پس از هجده سال که از چاپ اولین کتابش میگذشت، دومین مجموعهی اشعار خود را جمعآوری و منتشر کند، احساس بیماری و ناتوانی به سراغش آمد. پس از مدتی کوتاه، از بیماری خود، که سرطان بود، اطلاع یافت.
در سال ۱۳۷۱ و در پاییزی غمانگیز، برای تکمیل معالجه، به کشور انگلستان اعزام شد و در همانجا به دیدار حق شتافت. «... در مجلسی که ترتیب خواهید داد از تمام دوستان و آشنایان بخواهید که مرا ببخشند و حلال کنند. اگر در مدت زندگی جسارت کردهام، از آنها صمیمانه امید بخشش دارم. دعا کنید من با اجر شهادت از دنیا رفته باشم.» این آخرین خواستهی بانوی شعر حماسی ایران بود که در شعرش هم آمده و گواه دل پاک و خالص اوست.
معبود تویی، از تو امان میخواهم
زان چشمه سرمدی، نشان میخواهم
گفتی که شهید، زندهی جاوید است
یارب ز تو عمرِ جاودان میخواهم…
وی در ۲۴ بهمن ۱۳۷۱ بر اثر سرطان روده در بیمارستانی در شهر لندن انگلستان دار فانی را وداع گفت. روحش شاد و یادش گرامی.