دانشجوی دکتری
قسمت اول: شناخت و بصیرت
تربیت صحیح و متناسب با آموزههای اخلاقی و دینی یکی از دغدغههای همیشگی خانوادههای ایرانی است. خانوادهها و مربیان گاه بهدلیل عدم شناخت از معیارها و آموزههای دینی، به جای پرداختن به شیوههای صحیح تربیتی، دست به اقداماتی میزنند که نتیجهی آن نه تنها تربیت فرزندان دیندار نخواهد بود، بلکه بعضی از اوقات منجر به فاصله گرفتن آنها از معیارهای دینی شده و فرجام کار کاملاً مغایر با اقدامات والدین و مربیان خواهد بود.
در این سلسله مقالات سعی خواهد شد با استفاده از آموزهها و تعالیم دینی به بررسی برخی از اصلیترین شاخصهای تربیت دینی فرزندان پرداخته شود.
یکی از اساسیترین شاخصهای قابل توجه در امر تربیت دینی، شاخص شناخت و بصیرت است. در پرتو این معیار، تلقی آدمی از امور دگرگون میشود. این دگرگونی از جمله لوازم قطعی تغییر رفتار و اعمال آنان است؛ زیرا نوع تلقی، یکی از مبانی مؤثر در نوع رفتارها و اعمال است.
بصیرت و بینش اگرچه با علم و آگاهی از یک جنس هستند، دارای معنایی خاصتر از علم و آگاهی است. بصیرت عبارت از علم و آگاهی عمیق و گسترده است؛ اما آگاهی و علم، ممکن است سطحی و کمدامنه و گاه گمراهکننده باشد. در واقع، بصیرت، روشنایی و بینایی دل است و علم، بینایی و روشنایی ذهن. بر این اساس، خداوند متعال گاهی برای منحرفان، صفت علم و آگاهی بهکار میبرد؛ اما همواره بینش و بصیرت را از آنان منتفی دانسته است. در قرآن کریم نیز این شاخص مورد تصریح و عنایت قرار گرفته است: «بهراستی بینشهایی از سوی ربّ شما برایتان آمده است؛ پس هر کس در پرتو آن بینا شود به سود خود چنین کرده و هر که کوری ورزد به زیان خود عمل کرده است» (انعام، آیهی 104).
اعطای بینش از سوی مربی، بدان پایه از اهمیت است که اگر آدمی علم و آگاهی نداشته باشد، نمیتواند تکالیف الهی را بشناسد و در نتیجه نمیتواند به آنها تن در دهد. کسی که دارای درکی عمیق و شناختی کامل از نظام هستی نباشد و مبدأ هستی را نشناسد و نداند که همواره در محضر اوست و هیچگاه از دید او غایب نیست، بلکه معتقد باشد که هستی در منظر حضرت حق، یکسره برملاست و «هیچ برگی از شاخهی درختی نمیافتد مگر آنکه علم آن نزد خداوند است و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین وجود ندارد و هیچ خشک و تری یافت نمیشود مگر آنکه علم آن در کتاب مبین نزد خداوند وجود دارد» (انعام، آیهی 59) و بداند که نظام هستی نظام محیط و محاطی است و «خداوند بر همهچیز هم از حیث قدرت و هم از حیث علم احاطه دارد» (بروج، آیهی20). بیشک چنین انسانی در طول مسیر زندگی خویش در انجام هر عملی خود را در مرعی و منظر خداوند دانسته و چون او را ناظر میداند از انجام کارهای ناشایست اجتناب میکند و یا اگر آن را انجام داد، استغفار کرده و توبه میکند.
اینگونه انسانی در زندگی اجتماعی نیز هرگز برای به دست آوردن منفعتی شخصی، منافع دیگران را پایمال نمیکند و همهی امور زندگی فردی و اجتماعی خود را در پیش دید خالق آسمانها و زمین میداند و ازاینرو، با اعتقاد به شهود و احاطهی خداوند بر همهی امور از جزیی تا کلی، سعی میکند زندگیاش را بر مبنای رضایت حضرت او تنظیم کند. از این روست که پیامبر اسلام h در این خصوص میفرمایند: «کور آن کسی نیست که چشمش کور باشد، بلکه کور آن است که بصیرت و بینشش کور است» (شیروانی، 1385 ).
نکتهی قابل توجه و تأمل در این بخش، عنایت داشتن به وجود تفاوت در ادراک مفاهیم معرفتی در سنین و دورههای مختلف سنی است. طبیعتاً آنچه از یک کودک دبستانی در دورهی اول دبستان انتظار میرود، بههیچوجه همانند آن چیزی نیست که از دانشآموز دوم دبستان مورد انتظار است. همینطور قدرت فهم و معرفت یک دانشآموز مقطع راهنمایی با دانشآموز مقطع دبیرستان همانند نیست.
به نظر میرسد حتی این تفاوتها علاوه بر اینکه در مقاطع مختلف سنّی و تحصیلی، قابل توجهاند، به نسبت جنس دانشآموزان هم مؤثر هستند، چنانکه شرع مقدس اسلام هم با نظر داشت همین تفاوت، سنین تکلیف در دختران را با پسران یکسان ندانسته است؛ چرا که بیشک عنایت شارع مقدس فقط معطوف به آمادگی جسمی دختران در سنین پایینتر نسبت به پسران، برای قبول بار تکلیف نبوده، بلکه دختران در نه سالگی به اندازهی پسران در پانزده سالگی آمادگی دریافت بُعد معرفتی عبادات را دارا هستند. نویسندهی کتاب «آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد» با عنایت به همین واقعیت است که مینویسد: «پی بردن به معنی و مفهوم دین و مسألهی نیاز انسانها به دین را نمیتوان از جمله آموزشهای دینی مورد نیاز در دورهی اول دبستان دانست. کودکان در این محدودهی سنی نیاز و علاقهای به طرح چنین مباحثی ندارند و بحث از آنها را باید به سالهای پایانی دبستان موکول کرد. البته چون لفظ دین، خواه ناخواه در کلاس بهکار برده میشود، در حدّ بیان یک معنای ساده از آن میتوان بسنده کرد تا کودکان کلمات و واژهها را بدون آنکه معانی آنها را بدانند، استفاده نکنند. مانند اینکه، دین همان کارهایی است که خدا به ما گفته است انجام بدهیم یا انجام ندهیم. مثل اینکه خدا را بپرستید، راستگو باشید، به پدر و مادر و معلم خود احترام بگذارید، نماز بخوانید و دیگر مصادیق سادهای که بهعنوان دستورهای دینی برای کودکان بیان میشود» (باهنر، 1388، 174).
بدیهی است که با تکیه بر فطرت خداجوی کودکان و زنده کردن معرفت نهفته در دورن آنان میتوان به بالا بردن بینش و بصیرت آنان کمک کرد چهقدر در اشتباه هستند مربیانی که به بهانهی بالا بردن معرفت دینی کودکان، آنان را وادار به اعمالی میکنند که از حوزهی فهم و معرفت آنها به دور است. بهعنوان مثال خواندن دعای کمیل که از معارف عمیق عرفانی برخودار است برای دانشآموزان حتی دبیرستانی بدون پشتوانهی معرفتی پیشین، یا بردن آنان به غسّالخانه برای دیدن سرنوشت پایانی آدمیان (چنانکه نمونههایی از آن از سوی برخی مدارس به وقوع پیوسته)، همگی نشان از عدم درک مناسب از مفهوم ایجاد معرفت و بصیرت در دانشآموزان دارد.
پس یکی از شاخصهایی که در امر تربیت دینی باید از سوی مربیان بدان عنایت ویژه شود، ابتدا ارتقای سطح معرفت و بینش دینی خود و سپس اقدام به تربیت دینی دانشآموزان با نظر داشت این شاخص بنیادین است؛ چرا که انتخابگری و سپس التزام عملی دانشآموزان جز در پرتو معرفت بخشی به آنان مقدور یا پابرجا و ماندگار نخواهد بود. این بینش باید هم در خصوص نظام هستی و نقش خالق هستی در ایجاد، نظارت و ادارهی این نظام، هم در مورد دنیا و خصوصیات آن که گذرگاهی است برای وصول به قرارگاه ابدی و جهان جاویدان، و هم در خصوص حقیقت انسان و توانمندی توأم با فقر و نیاز ابدی او به خالق هستی (فاطر، آیهی 15) وجود داشته باشد و فقط و تنها در پرتو این معرفت همراه با بصیرت است که کودکان و نوجوانان میتواند در مسیر خدایی شدن گام بگذارند.
- قرآن کریم.
- شیروانی، علی (1385)، نهجالفصاحه، تهران، انتشارات دارالفکر.
- باهنر، ناصر (1388)، آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد، چاپ پانزدهم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.