مدرک‌گرایی در آشپزخانه!


کارشناس روان‌شناسی

 

هر کدام از ما ممکن است در دور یا نزدیک خودمان با افرادی مواجه باشیم که با وجود تفاوت‌های زیاد در زمینه‌ی فعالیت با برچسب موفق شناخته می‌شوند؛ اما تمام این افراد بدون استثنا افراد تلاش‌گری هستند و صرف‌نظر از تفاوت‌های کمی و کیفی گروه افراد موفق، هر کدام‌شان در مقایسه با خود در حال پیش‌رفت و رفتن به سکوی بالاتر هستند و هرچه این حرکت پیوسته‌تر باشد فرد موفق‌تر به نظر می‌رسد.

با پیش‌رفت صنعت و فناوری و ورود تکنولوژی به تک‌تک خانه‌ها، زنان دیروز از پای تنورهای داغ‌شان بلند شده و از تصمیم به آفرینش جمعیتی نزدیک به جمع یک تیم فوتبال صرف‌نظر کرده‌اند. این اقدامات رفته‌رفته، سبک زندگی‌شان را متحول کرده است، چنان‌که به جز در موارد اندکی نمی‌توان نقطه‌ی اشتراکی بین گذران وقت و شیوه‌ی زندگی و اهداف زن دیروز و زن امروز یافت.

با تغییر سبک زندگی، نگرش‌های افراد، آرمان‌ها، ارزش‌ها و آرزوها نیز دست‌خوش تغییراتی می‌شود که به موجب همین تغییرات و به محض تغییر مقصد، مسیر نیز عوض خواهد شد. زن موفق تعریفی دیگرگونه می‌یابد. احساس رضایت‌مندی شخص از خود و شیوه‌ی زندگی‌اش، جایگاهش در خانواده و ارزش‌مندی‌اش از نگاه جامعه، می‌تواند احساس موفقیت را در شخص به‌وجود آورد.

گاهی ملاکی که برای موفقیت در جامعه تعریف شده نه‌چندان ضروری است و نه‌چندان منفعت‌ساز! در این میان، شیوع معضل مدرک‌گرایی در جامعه به داخل خانه‌ها و حتی آشپزخانه‌های ما نفوذ کرده است. ضرورت کسب علم از قرن‌ها پیش با تأکید ائمه بر همگان روشن است؛ اما انحصاری کردن علم به داشتن تحصیلات آکادمیک بعضاً صدمات جبران‌ناپذیری به بنیان خانواده‌ها و زنان وارد ساخته است. زنی که تصمیم به ادامه‌ی تحصیل گرفته تا بتواند مشکلات کودکان امروزش را بهتر بفهمد و پابه‌پای آنان و همراه و هادی‌شان در مسیر زندگی باشد، خود در پیچ و خم‌های گرفتن مدرکش، مسیر گم می‌کند.

کسانی که نه دلیل کافی و نه انگیزه و علاقه‌ی لازم برای رفتن به دانشگاه را دارد، و نه حتی برای شخص خودش مشخص است و خود مطمئن نیستند که حتماً کلید این قفل پشت دروازه‌های دانشگاه است و اصلاً آیا قفلی وجود داشته که پی کلید می‌گردند؟ یا تنها به این دلیل که عروس فلان خانواده‌اند و یا خانم فلان همکار همسرشان تصمیم به گرفتن مدرک دانشگاهی دارد بدون در نظر داشتن دلایل‌شان، به هر طریق ممکن، قصد ورود به دانشگاه را داشته و در راه رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند و تا پایان دوره‌ی چهار ساله و گاهی بیش‌تر خانه و خانواده را به حال خود رها می‌کنند؟ اما افسوس که این همه تلاش، وقتی تنها برای عقب نماندن از همسر فلان همکار انجام می‌شود، پس از مدت کوتاهی تبدیل به یک سرخوردگی خواهد شد.

این ارزش تا جایی به باوری غلط تبدیل می‌شوند که بعضی از زنان در سنین بالا و با وجود داشتن مشغلههای متعدد تنها از روی چشم و هم‌چشمی و به هر ضرب و زور ممکن خود را به آن سوی دروازه‌های دانشگاه می‌رسانند و حتی به قیمت تحصیل در رشته‌ای که نه از آن لذتی می‌برند و نه منفعتی، چند سال به امید کسب مدرک در آن رشته، خود و خانواده را در محذوریت‌های عاطفی و اقتصادی قرار می‌دهد . گرایش به تحصیل بدون فهم ضرورت آن تنها یکی از معضلات است و بسیاری از ما گرفتار تعریف‌هایی از موفقیت هستیم که برای شخص‌مان و خانواده‌مان مناسب نیست. شاید بهترین راه جلوگیری از هرز رفتن انرژی فرد این است که در وهله‌ی اول تعریف مشخصی از موفقیت که بتواند هر سه بُعد شخص، خانواده و جامعه تا حدود زیادی و نه کاملاً شامل شود، و فرد در این میان علایق و سلایق خود را از قلم نیندازد؛ و بعد از مشخص کردن مقصدش، مسیر را انتخاب کرده یا بسازد.

یکی از عوامل مؤثر در تعیین هدف زندگی توجه به نیاز جامعه است. اگر به دنبال هدفی برویم که برای خودمان یا مردم سودی ندارد، فقط زحمت‌مان را به هدر داده و سرمایه‌مان را نابود کرده‌ایم. رفتن به دانشگاه و گرفتن مدرک، بدون هدف و سودبخشی آن، نه‌تنها موفقیت نیست، بلکه هدر دادن سرمایه است. این‌که فردی تا چه حد در زندگی موفق است به‌راحتی با حس رضامندی فرد از زندگی و رضامندی دیگران از فرد و پیش‌رفتش نسبت به دیروز مشخص می‌شود. برنامه‌ریزی افراد موفق هم همیشه بر پایه‌ی واقعیت‌های زندگی‌شان، توانایی، سرمایه، و محدودیت‌های اطراف‌شان است. موفق‌ها توانایی‌های‌شان را می‌شناسند، از سرمایه‌شان به بهترین نحو استفاده می‌کنند، و با صبوری محدودیت‌های‌شان را برطرف می‌کنند.