کارشناس‌ارشد مشاوره خانواده

 

خانم م.س. دانشجوی ارشد علوم آزمایشگاهی

حدود هشت سال است ازدواج کرده‌ام و یک پسر سه ساله دارم. به دلیل علاقه‌ی زیاد به ادامه‌ی تحصیل پس از زایمان شروع به درس خواندن کردم و کارشناسی ارشد قبول شدم. همسرم کارشناسی میکروبیولوژی است و از سطح تحصیلات و کار خود راضی است. دوست دارم در مقطع دکترا ادامه‌ی تحصیل بدهم. از طرفی والدین هر دوی ما شهرستان هستند و نمی‌توانم برای کمک در نگه‌داری بچه روی آن‌ها حساب کنم. شوهرم هم با ادامه‌ی تحصیل من مخالف است. به نظر شما ادامه‌ی تحصیل برایم مشکل‌ساز می‌شود یا نه؟

مشاور: با توجه به سن پسر شما و نیاز شدید او به توجه والدین به خصوص مادر، ادامه‌ی تحصیل در مقطع دکترا چالش بزرگی برای‌تان به وجود می‌آورد که با توجه به دوری والدین هر دو طرف و مخالفت همسر، این مشکلات بیش‌تر هم خواهد بود. هم‌چنین گاهی اختلاف سطح تحصیلات بین زن و شوهر، خود موجب بروز مشکلاتی از قبیل احساس بی‌کفایتی در شوهر می‌شود که در صورت عدم تفاهم و درک متقابل و احساس برتری در زن، زمینه‌ساز اختلافات زناشویی می‌شود؛ اما در صورتی که در آینده بستری برای ارتقای علمی و شغلی همسرتان فراهم شود، به طوری که اختلاف سطح تحصیلات شما کم‌تر گردد هم‌چنین در این مدت فرزندتان هم بزرگ‌تر شود، ادامه‌ی تحصیل شما با مشکلات کم‌تری مواجه خواهد بود.

 خانم الف. ن. دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات فارسی

کارمند آموزش و پرورش و معلم ادبیات هستم. 34 سال دارم و دارای دو پسر نوجوان هستم که به شدت به من وابسته‌اند. پس از چند سال کار، زمینه‌ی ارتقای شغلی‌ام از معلمی به مدیریت فراهم شده؛ اما همسرم به‌دلیل این‌که زمان کاری‌ام افزایش می‌یابد و فاصله‌ی محل کارم تا خانه بیش‌تر می‌شود، با پذیرش این مسئولیت از جانب من موافق نیست. او معتقد است سمت مدیریت تنها باعث خستگی بیش‌تر برایم می‌شود و در مقابل چهارصد هزار تومانی که به حقوقم اضافه می‌شود، هزینه‌های رفت و آمد به محل کارم افزایش می‌یابد. نظر شما به‌عنوان مشاور چیست؟ آیا باید از فرصت ارتقای شغلی چشم‌پوشی کنم؟

مشاور: به‌نظر می‌رسد برخورداری از مهارت تصمیم‌گیری در تمام طول زندگی و شرایط مختلفی که به‌وجود می‌آید، بسیار مؤثر است. منظور از تصمیم‌گیری درست آن است که بتوانیم جوانب مختلف انتخاب‌ها را بررسی کرده و پیامد آن‌ها را بدون سوگیری مورد ارزیابی قرار دهیم. شما در حال حاضر دارای دو پسر نوجوان هستید، که حضور بیش‌تر شما در خانه و در کنار آن‌ها بودن، و توجه به ایجاد تعامل مطلوب در خانواده تأثیر بسیاری بر شخصیت و موفقیت آینده‌ی آن‌ها خواهد گذاشت. شاید یک مادر خسته از کار و مسئولیت مدیریت، نتواند این وظیفه را به‌خوبی انجام دهد. از طرفی با توجه به شرایط ترافیکی تهران، داشتن شغلی در نزدیکی محل سکونت، موهبت بزرگی است که با این انتخاب آن را از دست خواهید داد. از طرفی منفعت مالی  که به دست می‌آورید، آن‌قدر چشم‌گیر نیست که به این میزان صرف انرژی بچربد. در مورد پیش‌رفت یا ارتقای شغلی به این سمت، با توجه به سن شما و این که تا چند سال آینده که پسران‌تان مرحله‌ی نوجوانی را پشت سر می‌گذارند و به مرحله‌ی جوانی می‌رسند، وقت دارید. به‌نظر می‌رسد بار دیگر احراز پست مدیریت با سابقه‌ی بیش‌تر معلمی و تجربه کاری بالاتر برای‌تان وجود دارد. هم‌چنین رضایت همسر در تصمیم‌گیری‌های مربوط به خانواده پشتوانه و حمایت خوبی برای آرامش بیش‌تر خواهد بود.

 خانم س. د . کارشناسی حقوق

دختری 27 ساله هستم. تحصیلاتم در زمینه‌ی کارشناسی ارشد حقوق است و در حال حاضر کارمند هستم. به لطف خدا استعداد و زمینه‌ی ادامه‌ی تحصیل در مقطع دکترا را دارم؛ اما به‌تازگی خواستگاری دارم که از نظر خودم و خانواده‌ام، پسر بسیار خوبی است، مقطع تحصیلی‌اش لیسانس است و اصلاً علاقه‌ای به ادامه‌ی تحصیل در مقطع بالاتر ندارد و به نظرش با همین مدرک، در آمد کافی برای اداره‌ی زندگی مشترک دارد. بر سر دو راهی مانده‌ام؛ از طرفی تمام ویژگی‌های این آقا به‌جز تحصیلاتش مورد تأیید ماست؛ از طرفی دلم نمی‌آید خودم در این سطح تحصیلی متوقف شوم. لطفاً مرا راهنمایی کنید.

مشاور: در این شرایط مسئله‌ی اولویت‌بندی در ملاک‌های انتخاب همسر، نقش مؤثری دارد. اگر تفکر شما و خانواده‌ی‌تان صرفاً به هم‌پایه بودن سطح تحصیلات آکادمیک فرد مقابل است و این جزو اولویت‌های اول ازدواج شما است، به‌طوری که در مورد آن انعطاف‌پذیر نیستید، شما باید با آگاهی و واقع‌بینی بیش‌تری جلو بروید. وضعیت ایده‌آل برای زندگی شما آن است که خواستگارتان هم تمایل به ادامه‌ی تحصیل، حداقل در مقطع کارشناسی ارشد را داشته باشد. باید توجه داشت که صرفاً یک‌سان بودن سطح تحصیلات آکادمیک برای زوجین، ملاک انتخاب صحیح همسر و خوش‌بختی نیست، بلکه تمایل ایشان به هرگونه پیش‌رفت و ارتقای علمی، اجتماعی و گسترش دامنه‌ی اطلاعات به طوری که در برابر یک همسر دارای دکترای رشته‌ی حقوق، جایگاه قابل ملاحظه‌ای داشته باشد، ارزش‌مند است؛ مثلاً کسب موفقیت در یک عرصه‌ی هنری مورد علاقه نیز می‌تواند از این اختلاف سطح بکاهد. مسأله‌ی دیگری که باید در این موارد مورد توجه قرار گیرد اخلاقیات و طرز تفکر زن و شوهر به تحصیلات است. در صورتی که ارتقای مدرک تحصیلی با فروتنی و افتادگی همراه باشد می‌تواند نشانه‌ی بلوغ فکری بوده و جایی برای غرور و فخرفروشی یا احساس برتری در زندگی زناشویی باز نکند.

آقای ع . گ . مهندسی عمران

سی‌ساله هستم. از ابتدای نوجوانی دلم می‌خواست دندان‌پزشک شوم؛ اما به دلایلی نتوانستم در این رشته ادامه‌ی تحصیل بدهم. بعد تصمیم گرفتم یکی از معیارهایم برای ازدواج، دندان‌پزشک بودن دختر باشد؛ لذا محدودیت‌های زیادی برای انتخاب همسر داشتم تا این‌که سال گذشته به خواستگاری دختری رفتم که یک سال از من کوچک‌تر بود و خودش مطب دندان‌پزشکی داشت؛ اما پس از یک سال رفت و آمد متوجه شدم از نظر شخصیتی و اخلاقی، به یک‌دیگر نمی‌خوریم. حالا با انگیزه‌ی بیش‌تری معیار دندان‌پزشک بودن دختر را برای انتخاب همسر، دنبال می‌کنم؛ چون می‌خواهم به او نیز ثابت کنم که من لیاقت یک همسر دندان‌پزشک با ویژگی‌های مثبت اخلاقی را دارم. نمی‌دانم موفق می‌شوم یا نه. لطفاً مرا راهنمایی کنید!

مشاور: بعضی افراد تحصیلات را جزو ملاک‌های اولیه‌ی خود برای ازدواج قرار می‌دهند و بر آن پافشاری می‌کنند؛ اما این‌که برای زندگی مشترک دنبال کسی بگردیم که حتماً در فلان رشته‌ی تحصیلی درس بخواند تا حدودی غیرطبیعی به‌نظر می‌رسد، چون با همین شرط‌گذاری تا حدودی از اهداف اصلی ازدواج دور می‌شویم. در واقع شما می‌خواهید ناتوانی خود را به هر دلیلی در رسیدن به جایگاه مورد نظر با انتخاب همسر جبران کنید و از او پلی برای رسیدن به هدف خود بسازید. به‌نظر می‌رسد نگاه شما از همین ابتدای راه یعنی انتخاب و دوست داشتن افراد به‌دلیل رشته‌ی تحصیلی یا شغل‌شان به عنوان ملاک اصلی ازدواج توجیه منطقی ندارد. از طرفی اگر انتخاب همسر با شرایط ویژه، صرفاً به‌دلیل شکست در انتخاب قبلی شما و به‌منظور رو کم کردن او باشد، باز هم با اهداف اصلی ازدواج که رسیدن به آرامش و تکامل است فاصله گرفته‌اید. به‌نظر می‌رسد بخشی از بلوغ عاطفی و اجتماعی افراد برای آمادگی ازدواج و تشکیل یک خانواده، حل کردن منطقی این‌گونه مسایل و کنار آمدن با خود و دیگران است.