به یاد روز همبستگی با کودکان فلسطینی
آفتاب از آن توست
از آن تو
که صبح زود از خواب بلند میشوی
با سنگ وضو میکنی
و با سنگ آرزو میکنی
با سنگ نشانه میروی
و با سنگ زنده میمانی
تو آیینهای و
من در حیرتم نسبت آیینه با سنگ را
زیر سایهی نخلها
در دامن درختان پرتقال
بید مجنون را میمانی، سربلند و سرافراز
و دستهایت
عطر شکوفههای سیب را دارد
خورشید بیت المقدس به اذن تو آفتاب میآورد
و واژه
به یاد تو اساطیری میماند
روشنتر از آفتابی اما
امان از انگشتهایت
چه زود بزرگ میشوند
و فرصت بازی را از شانههایت میگیرند
تو را به کوچهباغهای خونین میآورند
به سرزمینی سرخ
در حیرتم
این همه رنگ چگونه چشمهای تو را
روشن نگه میدارد