گرچه همواره جنگ و درگیری برای کشورگشایی و چیره ساختن اندیشهها، میان کشورها وجود داشته و دارد؛ ولی تا سال 1945 میلادی، غالب جنگها «جنگ سخت» بود. با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به «جنگ سرد» مشهور شد. جنگ سرد، ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابرقدرت در عین تهدید، از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز و نسبت به بالا بردن توان نظامی خویش کوشش داشتند. با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان یافتن جنگ سرد، کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که میشود با هزینهی کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به «جنگ نرم» شهرت یافت.
جنگ نرم
جنگ نرم متکی بر تهدیدات و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است. آمریکاییها با استفاده از این نوع جنگ تا کنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلابهای رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد، در واقع نمونهای از جنگ نرم است. در تمامی این دگرگونیهای سیاسی، بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفاً با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزشها و الگوهای رفتاری از رژیمهای سیاسی حاکم مشروعیتزدایی گردید و از طریق جنبشهای مردمی و ایجاد بیثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابهجا شد. جنگ نرم در قالبهای مختلف مثل: انقلاب مخملی، انقلابهای رنگی، عملیات روانی، جنگ رسانهای، با استفاده از ابزار رسانهای توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.
«جان کالینز» تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا، جنگ نرم را عبارت از «استفادهی طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوههایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری میشود» میداند. جنگ نرم، استفادهی طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تأثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بیطرف و یا گروههای دوست است، بهنحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد.
جنگ روانی، جنگ سفید، جنگ رسانهای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی از اشکال جنگ نرم است. استفاده از ابزارهای گوناگون در این نوع جنگ، تنوع خاصی به آن داده است؛ از جملهی این ابزار: شایعهپراکنی، جاذبههای جنسی، ماساژ پیام و غیره است. در ماساژ پیام، از انواع تاکتیکهای گوناگون جنگ نرم استفاده میشود تا پیام بر اساس اهداف تعیین شده شکل گرفته و بتواند تصویر مورد انتظار را در ذهن مخاطب ایجاد کند.
نمونههای جنگ نرم در حال حاضر
در زمان حاضر برای از بین بردن قداست نشانهها و علامتهای اسلامی، غرب و رژیم صهیونیستی فعالانه دست بهکار شدهاند. استفاده از آرم الله روی بدنه و کف کفشهای کتانی، استفاده از پرچمهای دارای نام مقدس خداوند روی بلوز و پیراهن زنان و دختران، استفاده از نام مبارک پیامبر اسلام بر ته کفش و غیره از جمله عملیات تقدسزدایانه بود. متأسفانه صدای بلند و رسایی وجود نداشت تا از مسلمانان در مقابل این هجمهی ناجوانمردانه دفاع کند. درحالی که در پی اعتراض جامعهی جهانی، برند معروف سازنده، سعی در جمعآوری کفشها کرد؛ اما خبر داد که خریداران این نوع کفشها در کشورهای مسلمان زیاد بودند!
جنگ نرم در لبنان
در سال 2010 در جشن بزرگی که توسط شبکهی مسیحی البیسی لبنان برگزار شد از میان شانزده دختر مسیحی، دروزی و سنی لبنان، باز هم دختری شیعی 22 ساله به نام «رهف عبدالله» بهعنوان ملکهی زیبایی لبنان انتخاب شد تا سریال انتخاب دختران شیعی از روستاهای مقاوم جنوب، بهعنوان ملکههای جمال ادامه یابد. «هیفا وهبی» خوانندهی این برنامه هم دختری شیعه بود . «رهف» دقیقاً در همان روستایی به دنیا آمده که همهی مردم آن را به مقاومت و جانفشانی در برابر اسرائیل میشناسند. بهنحوی که اسرائیل در زمان اشغال خاک لبنان، قبل از سال 2000 زندانی را در این روستا برای شکنجهی مردم مقاوم خیام ایجاد کرده که هنوز آثار وسایل فجیع آن به عنوان موزهی مقاومت وجود دارد و زنان شیعی بسیاری در این زندانها به شهادت رسیدند .
اما انتخاب «رهف»، اولین انتخاب دختر شیعی لبنانی نبود؛ چراکه تنها چند ماه پیش از آن بود که «ریما فقیه»، دختر شیعهی لبنانی که در آمریکا زندگی میکند بهعنوان ملکهی زیبایی به دنیا معرفی شد. «ریما» از خانوادهای شیعه مذهب و متولد شهر کوچک صریفا در جنوب لبنان در هفتسالگی همراه خانوادهاش به جامائیکا و سپس آمریکا مهاجرت کرد. پدرش در نیویورک، رستوران لبنانی راه انداخت. گرچه با شرکت دخترش در برنامهی ملکهی زیبایی مخالف بود، پس از اعلام نتایج به دختر دیگرش گفت که خواهرت اولین دختر شیعه است که این عنوان را در آمریکا کسب کرد .
رسانهها، تصاویری از «ریما فقیه» را در کنار پرچم حزبالله لبنان منتشر کردند. این در حالی است که حداقل سه نفر از خانوادهی «ریما فقیه» سمتهای تأثیرگذاری را در حزبالله لبنان دارند و هشت نفر از این خانواده نیز در گذشته در جنگهایی با اسرائیل کشته شدند . سریال منتسب کردن این دختران شیعی به حزبالله به همینجا ختم نشد. درحالی که حزبالله لبنان هیچیک از افراد خود را با کاروان کمکهای انسانی که از لبنان عازم غزه بود، همراه نکرد؛ اما روزنامهی السیاسه کویت در اقدامی سؤالبرانگیز نوشت: اعضای بلندپایهای از حزبالله بهطور قاطعانه با درخواست «هیفا وهبی»، خوانندهی لبنانی، برای پیوستن به کشتی مریم که قرار است طی چند روز آتی از لبنان عازم غزه شود مخالفت کرده است . بهنظر میرسد غرب و اسرائیل که توان شکست حزبالله را در عرصهی سیاسی نداشتند تلاش میکنند با انتساب حرکتها و افراد مشکوک همچون سه مورد فوقالذکر به تخریب چهرهی حزبالله در داخل و خارج لبنان دست بزنند .
پروژههای جدید ضدفرهنگی
در پروژههای ضدفرهنگی جدید، از روشهایی استفاده میشود که بیشترین تأثیر را روی ذهن و رفتار نوجوانان داشته باشد. ناتوی فرهنگی غرب با استفاده از خود نوجوانان، در فرایندی کاملاً برنامهریزی شده، مهرههای خود را بهعنوان الگو به جهان معرفی کرده و در طی مدت کوتاهی، این مهرههای نوجوان را تبدیل به الههای برای نوجوانان کشورهای دیگر بهویژه کشورهای شرقی و مسلمان میکنند.
در دهههای گذشته، غرب به سرکردگی رژیم صهیونیستی، راههای گوناگونی را در جنگ نرم علیه فرهنگ کشورهای در حال توسعه و بهویژه کشورهای اسلامی در خاورمیانه تجربه کرده است؛ بهطوری که توانسته برخی از این برنامههای ضدفرهنگی و پروژههای کنترل ذهن خود را در بعضی از کشورهای منطقه، مانند ترکیه و کشورهای عربی حاشیهی خلیج فارس اجرا کند. ناتو فرهنگی غرب که در رأس آن رژیم صهیونیستی قرار دارد، قصد دارد تا با انحطاط فرهنگ اسلامی در این کشورها، بتواند سیاستهای خود را در خاورمیانه پیاده کند .
در پروژههای نرم ضدفرهنگی صهیونیستی- غربی ابعاد و روشهای گوناگونی مورد استفاده قرار میگیرند: اشاعهی فرهنگ خیانت و عادی بودن روابط خارج از خانواده در شبکههای ماهوارهای زرد؛ ساخت فیلمهای ضداخلاقی که خیانت و بیبند و باری را امری رایج نشان میدهند؛ عروسکهای باربی و طراحیهای هدفدار جلد دفتر و کیف مدرسه و وسایلی که همیشه همراه نوجوانان بوده و تأثیر بهسزایی بر ذهن آنها دارد، از آن جمله است.
تب موسیقی و ساخت الگو
نوجوانهای غربی که اغلب بهعنوان ستارهی موسیقی معرفی میشوند، با ظاهری بسیار اغواکننده و با پوششهای نامتعارف در کنسرتها ظاهر شده و تبدیل به برند جهانی میشوند. لباسهای خاص و نوع ظاهر آنها که بسیار هوشمندانه طراحی شدهاند، در کشورهای هدف تبدیل به کالایی بهروز و به الگویی برای جوانان و نوجوان هدف تبدیل میشوند. همزمان با کشف این مهرههای نوجوانان، تمام رسانههای دیداری- شنیداری و مجازی بهطور هماهنگ و یکپارچه به تبلیغ و پیگیری مدام روابط خصوصی خوانندههای کمسن و سال میکنند و مخاطب نوجوان را وادار به پیگیری قصههایی میکنند که اغلب آنها محتویاتی کاملا غیراخلاقی داشته و هیچ تناسبی با این ردهی سنی ندارند.
اگر موشکافانه به روابط این خوانندههای نوجوان و طرز زندگی آنها و پوشش خبری رسانههای غربی از زندگی خصوصی آنها توجه کنیم، متوجه پشت پردهی این پروژهی جدید کنترل ذهن خواهیم شد. هر روز قصهای جنجالی از روابط آنها در رسانههای خبری غوغا بهپا میکند و کار را به جایی میرساند که مخاطبان هدف که اغلب از کشورهای مسلمان و بهویژه خاورمیانه هستند، هر روز پیگیر اخبار این خوانندهها شوند. متأسفانه مطلبی که نگرانکننده است نفوذ این جریانهای غیراخلاقی داخل ایران و در میان نوجوانان است. گرچه نفوذ جریانهای ضدفرهنگی مانند «جاستین بیبر» در ایران کمرنگ بود، به خانوادهها و مسئولان فرهنگی توصیه میشود تا دقت بیشتری در این زمینه داشته و اقدامات مقتضی را در این زمینه انجام دهند.
تب جاستین بیبر
«جاستین بیبر» متولد سال 1994 خوانندهی نوجوان کانادایی است که در سال 2008 به خاطر پست ویدئوهایی در یوتوب به شهرت جهانی رسید. مادر جاستین در هفده سالگی او را در حالی که ازدواجی نکرده بود، به دنیا آورد. هنگامی که جاستین سیزده سال داشت، «اسکوتر بران» مهرهیاب معروف آمریکایی- اسرائیلی، بیبر را شناسایی کرده و این نوجوان کمسن و سال را تحت تربیت خود قرار داد. «براون» همزمان با مدیریت برنامهی کنسرتهای «جاستین بیبر»، برنامههای صهیونیستی خود را نیز روی او اجرا کرد. وی چنان تأثیری روی جاستین گذاشت که وی در تمام کنسرتهای خود آداب صهیونیستها را بهجا آورد و علایم و نشانههای صهیونیستی را در لباسها و خالکوبیهای خود طراحی کرد.
پس از آشنایی و تأثیر «اسکوتر» بر «جاستین»، درحالی که هنرمندان نوجوان مشهور بسیاری در آمریکا و دیگر نقاط جهان وجود داشتند، اما مجلههای معروف آمریکایی اصرار داشتند که نام «بیبر» در میان بهترینها معرفی شود. وی در سال 2011 از طرف مجلهی تایم بهعنوان یکی از 100 فرد تأثیرگذار و دومین فرد ثروتمند زیر سیسال معرفی شد. وی با برگزاری کنسرتی در سرزمینهای اشغالی با حمایت کامل مقامات صهیونیستی از جمله نخستوزیر اسرائیل، به اماکن صهیونیستی رفته و رفتارهای آنها را میآموزد. «اسکوتر» این نوجوان را به دیوار ندبه در غرب بیتالمقدس میبرد تا در آنجا زیارت کرده و آداب صهیونیستی را بهجا بیاورد.
یکی از اقدامات ضدفرهنگی «جاستین» شرکت در شوهای غیراخلاقی است که هدایت آن را صهیونیستها بر عهده دارند و حضور افراد زیر هفده سال در این نمایشها ممنوع است. هر جا که «بیبر» میرود اشخاصی صهیونیستی طرفدار اسرائیل پشتوانهی او هستند. در واقع ناتوی فرهنگی غرب ترویج بیبند و باری و برهنگی در دیگر فرهنگها را پیش رو گرفته است. دخترهای نوجوان بسیاری از رفتارهای «بیبر» الگوبرداری میکنند و این الگوبرداری تأثیر بهسزایی در آیندهی نوجوانان دارد. آنها در خانه تمام این نمایشهای غیراخلاقی را مشاهده میکنند تا «جاستین بیبر» برنامهی خود را اجرا کند. آیا نسلی که هنوز به مدرسهی راهنمایی یا دبیرستان میرود، باید الگویی مانند بیبر داشته باشد؟ آیا این نمایشهای مد در حال تخریب فرهنگ سنتی کشورها نیست و تنها اعتماد بهنفس دخترهای جوان را بهحدی پایین میآورد که میخواهند مانند این مدلها شوند؟ این نمایشها باعث میشود پوشش نوجوانها و بهویژه دخترها در مدرسه، رفتهرفته تغییر کند و رو به برهنگی روند.
چارهی کار کجاست؟
در رابطه با راههای مقابله با جنگ نرم گفتهاند: گسترش دامنه و شمول فعالیتهای فرهنگی، افزایش محصولات فرهنگی تأثیرگذار بر جامعه و جوانان، ایجاد راههای مشروع برای ارضای نیازهای مردم، استفاده از دیپلماسی عمومی، استفاده از راهبردهای ویژه در مورد اقوام و اقلیتها، عملیات روانی متقابل، آگاهیبخشی عمومی و غیره میتواند کارساز باشد. در مقابله با جنگ نرم نبایستی منفعلانه عمل کرد. عاملان تهدید نرم از انواع تبلیغات، فنون مجابسازی روشهای نفوذ اجتماعی و عملیات روانی بهمنزلهی روشهای تغییر نگرشها، باورها و ارزشهای جامعهی هدف استفاده میکنند. انجام تبلیغات هوشمندانه، سریع با قدرت منطق و اندیشه و احاطهی ذهنی بر مخاطبان جنگ نرم میتواند یکی از روشهای مقابله باشد.