استفاده‌ی بهینه از رایانه


فوت و فن فناوری(6)

امروز، قدم‌زنان با سارینا از کافی‌نت، از راه فضای سبز نزدیک به مجتمع، به خانه برمی‌گشتیم. داشتم به این فکر می‌کردم که حداقل یک جایی در این اوضاع عجیب و غریب اقتصادی، حرف توسعه می‌زند؛ البته، توسعه داریم تا توسعه! ولی خب، همین مقدارش هم جای تعجب دارد. همه‌ جا حرف از نبودن بودجه، تعدیل نیروها یا همان واژه‌ی خودمانی اخراج است! نپرداختن یا دیر پرداخت کردن حقوق‌های حداقلی که حتی کفاف یک زندگی معمولی بدون هیچ مشکلی را هم نمی‌دهد. حالا آقاچنگیز می‌خواست کسب و کارش را توسعه دهد. امروز تقریباً کارهای تغییر فضای کافی‌نت برای اضافه شدن قسمت فروش قطعات جانبی رایانه انجام شد. فقط مانده بود خرید قطعات. با این‌که من لیست خرید را به آقاچنگیز داده بودم، ایشان اصرار داشت که من و سارینا برای خرید همراه‌شان برویم که در خرید اجناس دقت بیش‌تری باشد. به سارینا گفتم: «قیمت‌ها خیلی بالا رفته، باید ببینیم آقاچنگیز با دیدن قیمت‌ها بازم راضی به خرید اجناس و دایر کردن قسمت فروش می‌شه.»

- خب، اون بیش‌تر به حرف سرکارخانم گوش می‌دن، و حتماً خودِ افسرخانم این پرس‌وجوها را انجام داده که پیش‌نهادشو داده.

صبح همین ‌که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم، تازه یادم افتاد با آقاچنگیز قرار دارم. سریع بلند شدم و به سارینا پیام دادم که زود باشد. مادر هم داشت تندتند صبحانه را آماده می‌کرد تا مبادا صبحانه نخورده بروم. به کافی‌نت که رسیدیم دیدم آقاچنگیز داخل ماشین منتظر ماست. سوار شدیم و رفتیم به بازار خرید رایانه. بیش‌تر مغازه‌های پاساژ، فروشنده‌ی رایانه و لوازم جانبی آن بودند. ویترین‌ها خیلی زیبا و باسلیقه چیده شده بودند و اکثراً جدیدترین وسایل را به نمایش گذاشته بودند. برچسب قیمت‌ها را که دیدیم، همه هول کردیم. آقاچنگیز که بنده‌ی ‌خدا گلویش خشک شده بود. سارینا هم که طبق معمول برای شوخی هم که شده، ماشین حساب گوشی‌اش را آورده بود و هی می‌گفت: «یه لحظه! ببین ریحانه، نمی‌دونم من خنگم یا این ماشین حساب؛ ببین هر جوری که من قیمت‌ها و رقم‌ها رو می‌زنم و با قیمت‌های ماه‌های قبل مقایسه می‌کنم، روی 25% یا 32% تورم نمی‌مونه. درصدِ می‌ره روی حدود 200% ، 250% و حتی بیش‌تر.» چشم‌هایم را ریز کردم و گفتم: «نه عزیز من، هر دوتون خنگید. درصد تورم رو که از بازار درنمی‌آرن. برای این کار یا زنگ بزن مرکز آمار یا بانک مرکزی. نه خودتو اذیت کن نه ما رو. بذار کارمون رو انجام بدیم.»

بعد از کلی بالا و پایین کردن اجناس و انتخاب لوازمی که قیمت‌های کم‌تری داشتند و چانه زدن با فروشنده، سفارش کالاها داده شد و فروشنده مشغول آماده کردن آن‌ها شد. آقاچنگیز واقعاً جا خورده بود. لوازم را از فروشنده می‌گرفت، کمی نگاه می‌کرد، یک سبک و سنگینی می‌کرد؛ ولی قیمتش او را قانع نمی‌کرد. ظاهرش که این‌طور نشان می‌داد. شاید در دلش یاد و خاطره‌ی قصابی یا همان سوپر گوشتش زنده شده بود و از این‌که کارش را عوض کرده، شاکی بود! حداقل فرقش این بود که از تمام چم و خم کار قبلی‌اش خبر داشت؛ ولی این کار اصلاً برایش آشنا نبود و از هیچ ‌چیز آن سر درنمی‌آورد. به بعضی مغازه‌های دیگر هم سر زدیم و کالاهایی که قبلی‌ها نداشتند از آن‌ها تهیه کردیم.

به کافی‌نت که رسیدیم به پیش‌نهاد آقاچنگیز دیگر به خانه نرفتیم. همان‌جا ناهار را خوردیم و مشغول چیدن لوازم شدیم. سارینا هم که خیلی به چیدمان و دکوراسیون علاقه داشت، حسابی داشت سلیقه به خرج می‌داد و نشان می‌داد که سلیقه‌ی تجاری‌اش هم بد نیست. بالاخره بعد از کلی این‌ور آن‌ور و بالا و پایین کردن، کارها تمام شد. بعضی از کالاهایی که بزرگ‌تر بودند، مثل میز، صندلی و ... را هم یک نمونه آورده بودیم تا برای مشتری‌ها سفارش بگیریم. خیلی خسته شده بودیم. دیگر نای ایستادن نداشتیم. آقاچنگیز هم که حال و روزش از صبح بهتر شده بود، سفارش بستنی داد و رسماً قسمت فروش لوازم جانبی رایانه با مدیرت سرکار خانم سارینا افتتاح شد.

مشغول خوردن بستنی بودیم که یک مادر و دختر وارد شدند. من داشتم به آن‌ها می‌گفتم که کافی‌نت امروز تعطیل است که متوجه شدم برای خرید آمده‌اند. سارینا باعجله جلو آمد. «سلام خانوم! من خدمت‌تون هستم. چی لازم دارین؟»

-خسته نباشین. دخترم می‌خواد برای کامپیوترش چند تا چیز بخره.

سارینا گفت: «خانوم محترم! ما این‌جا همه‌ جور لوازم کار با کامپیوتر داریم.» سرتان را درد نیاورم، همان چیزی شد که من فکر می‌کردم. سارینا، هر چیزی که به نظر خودش مناسب بود، در سبد خرید آن مادر و دختر گذاشت. از میز و صندلی گرفته تا پد موس، زیرپایی، فلش و ... آقاچنگیز هم حسابی از خوش برخوردی و جذب مشتری سارینا به وجد آمده بود. خانم مشتری بعد از خریدن کالاها، رو به سارینا گفت: «فقط اگه یک لطفی بکنین یه مقدار راجع به درست مصرف کردن از کامپیوتر و درست چیدن میز، صندلی، مونیتور و بقیه چیزا برا دخترم توضیح بدین، خیلی ممنون می‌شم.»

-حتماً، چشم. خانم مهندس! لطفاً شما زحمت بکشین راهنمایی‌های لازم رو انجام بدین.

و با دست به من اشاره کرد. من هم جلو رفتم و گفتم: «این خیلی خوبه که شما از ابتدا می‌خواین روش صحیح استفاده از رایانه رو بدونین. توجه نکردن به موارد ایمنی، در موقع کار با رایانه و استفاده کردن بیش از حد از اون، ممکنه موجب بیماری و ناهنجاری بشه. دانش ارگونومی رایانه، بررسی ارتباط رایانه و شیوه‌های تطبیق ابزارها و وسایل کار با بدن فرده تا از بروز اثرهای ناهنجار جلوگیری کنه. تولیدکننده‌های صفحه‌ی‌ کلید، ماوس، میز، صندلی و سایر وسایل جانبی رایانه سعی می‌کنن محصولات رو مطابق با اصول ارگونومی طراحی و تولید کنن. رعایت این اصول باعث کاهش ضایعه‌های چشم، سردرد و کمردرد کاربرها می‌شه.

میز مخصوص هم باید عرض و ارتفاع استاندارد داشته باشه، ارتفاع صندلی هم باید طوری تنظیم شه که ستون فقرات رو آزار نده. برای جلوگیری از بیماری‌های چشمی، بعد از هر ده دقیقه استفاده از رایانه، پلک‌هاتون رو به‌ هم بزنین و به یک نقطه دیگه خیره شید تا خستگی چشماتون از بین بره.»

دختر داشت همین‌طور با دقت نگاهم می‌کرد که افزودم: «بعضی مواقع هم، دردهای عضلانی- اسکلتی، دردهای گردنی، درد کمر و درد مچ دست و بازوها برای کاربرها پیش می‌آد که از عوارض کار زیاد با رایانه است. وقتی ساعدها، دست‌ها، بازوها، پشت و گردن در یک حالت ثابت قرار می‌گیرن، فشار زیادی در زمان طولانی روی ماهیچه‌ها و تاندون‌های فرد وارد می‌شه. استفاده‌ی اشتباه و دایم از موس هم می‌تونه به دست صدمه بزنه.»

سارینا رو به من گفت: «بله، همین موس‌پدی که خدمت خانوم دادم، برجستگی زیر مچ داره و نمی‌ذاره به مچ فشار بیاد.» بر عکس همیشه از این‌که سارینا پریده بود وسط حرفم، اصلاً ناراحت نشدم و گفتم: «توصیه‌هایی که کارشناس‌ها دارن اینه که  کاربرها در طول روز، پیاده‌روی، دو یا ورزش‌ دیگه‌ای داشته باشن. در وقت‌های بی‌کاری، نرمش‌های مخصوص کمر، پشت و گردن را انجام بدن تا عضلات، استحکام خودشون رو حفظ کنن. بهتره که بیش‌تر از پنجاه دقیقه به‌طور ممتد پشت میز خود نشینن. شما هم بعد از پنجاه دقیقه نشستن، چند دقیقه بلند شید، کمی راه برید، کمرتون رو به طرفین خم و راست کنین و دستاتون رو از ناحیه‌ی کتف بچرخونین. ارتفاع صندلی‌تونم باید به اندازه‌ای باشه که کف پاها روی زمین باشه و زانوها زاویه‌ی نود درجه داشته باشه و ران‌ها موازی زمین باشه. صندلی باید دسته‌دار باشه و در قسمت گودی کمر، محدب و در قسمت پشت کمی قوس مقعر داشته باشه. موقع کار، به پشتی صندلی تکیه کنید تا از کمر و ستون فقرات شما حمایت کنه.»

سارینا دوباره برای این‌که ثابت کند در آن‌جا مشتری‌مداری حاکم است، گفت: «دقیقاً همین‌طوره؛ صندلی‌هایی که ما سفارس می‌دیم، همه استانداردن و قابلیت تنظیم ارتفاع و تکیه و گودی کمر رو دارن.»

- فاصله‌ی مناسب مانیتور تا چشم‌ها باید پنجاه تا شصت سانتی‌متر یا معادل یک دست کشیده باشد. صفحه‌ی کلید باید هم‌سطح آرنج یا هم‌ارتفاع با دسته‌ی صندلی باشه؛ طوری‌که تقریباً صفحه‌ی کلید، هم‌سطح ران‌ها باشه. وقتی که تایپ می‌کنین از دوتا دست‌تون کمک بگیرین و نباید مچ‌ها روی جایی قرار بگیره یا خم بشه و به سمت بالا یا پایین زاویه نداشته باشه. گاهی به مچ‌هاتون استراحت بدین و اون‌ها رو نرمش بدین. از انگشت میانی به‌جای اشاره برای فشار دادن کلیدهای موس استفاده بشه و برای استراحت دادن به دست گاهی کف دست رو روی میز بذارین. امیداوارم که همیشه درست و سالم از رایانه استفاده کنی.»

مادر و دختر که از سخنرانی کامل من لذت برده بودند، کلی تشکر کردند و نشانی را به آقاچنگیز دادند تا لوازم برای‌شان فرستاده شود. من و سارینا دیگر نای حرف زدن هم نداشتیم. روز خسته‌کننده‌ای بود؛ ولی ارزش آن را داشت.