قسمت سوم: کرامت انسانی
یکی دیگر از پایهایترین شاخصهای تربیت دینی، شاخص کرامت انسانی است. کرامت که در لغت از آن به بزرگی و بزرگواری تعبیر گردیده، آن است که آدمی از منظر ذاتی و از حیث کیفیت خلقت، دارای شأنی بزرگ و منزلتی رفیع است و هم از این روست که از او بهعنوان اشرف مخلوقات و بهین آفریدهی حضرت حق و گل سر سبد هستی یاد شده است.
خداوند متعال در این باره میفرماید: «لقد کرّمنا بنیآدم و حَمَلناهم فی البَّرِ و البحر و رَزَقناهُم من الطیّبات و فَضَّلنا هُم علی کثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تفضیلا» (اسراء، آیهی7) . همین تاج کرامت است که سر انسان را در میان سرهای همهی مخلوقهای دیگر، سرافرازتر و فضیلت او را بر دیگران افزونتر میسازد.
اساساً در منطق قرآن، انسان، بزرگ، ویژه و قابل احترام است. او در نهاد خود مفتخر به بهرهمندی از روح خداوندی است؛ «نَفَختُ فیه من روحی» (حجر، آیهی29) و بهواسطهی آنکه شاهکار عظیم خلقت است، در مقام مقایسه با سایر مخلوقات، موجب تفاخر خالق هستی گردیده؛ «فتبارک الله احسن الخالقین» (مؤمنون، آیهی14). مسجود ملائکهی مقرب الهی گشته است؛ «فَسَجَدَ الملائکه کلهم اجمعون» (حجر، آیهی30). و پس آنگاه به مقام جانشینی خداوند بر روی زمین نایل آمده؛ «و اذ قال ربّک للمائکهِ اِنّی جاعل فی الارض خلیفه» (بقره، آیهی30). در حقیقت، تکریم حقیقی خداوند در حق انسان به این است که وی را برای خود آفرید. به تعبیری، فخر انسان در بندگی خداوند نهفته است، همچنان که عزّت او به ربوبیّت الهی وابسته است. همین فخر و عزت که مایهی مباهات آدمی است در بیان تکریم و کرامت او بس است . در نگاه اسلام، برخلاف برخی مکاتب مادی، انسان موجود بد نهادی که در سرشت او آدمکشی نهفته باشد، نیست، و نه آنگونه که مسیحیت تحریف شده میپندارد، شیطانزادهای نیست که به هنگام تولد، با غسل تعمید از گناه نخستین پاک شود. اسلام آغاز انسان را از خداوند دانسته و فرجام او را هم وصول به حضرتش میداند؛ «اِنا لِلّه و اِنا الیه راجعون» (بقره، آیهی156)؛ و برخلاف پندار افلاطون و ارسطو، فیلسوفان برجستهی غرب، سرانجام محتوم انسان را بردگی نمیداند. در فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی، انسان به حکم فطرت خود، خداپرست بوده؛ «فطره الله التی فَطَر الناس علیها» (روم، آیهی30 ) و نهتنها آنگونه که طبیعتگرایان غربی پنداشتهاند، مقهور طبیعت نیست که طبیعت مسخّر او بوده است؛ «و سَخَّرَ لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعاً منهُ اِنّ فی ذلک لَایاتٍ لقومٍ یتفّکرون» (جاثیه، آیهی13). از منظر این مکاتب، «در واقع، این طبیعت است که اقتضا کرده است انسان، اینگونه بخواهد یا آنگونه بپسندد و نه انسانیت انسان. اگر هم، عنوان انسانیت انسان بهکار گرفته میشود، منظور انسانیتی است که خاستگاه و مهد و پرورش بالاصالهی طبیعت است. با این بیان، گوهر وجود انسانی در حصر تنگنای جبر طبیعی و قهر و غلبهی طبیعتگرایی، در مانده و ناتوان است و هیچ اراده، تدبیر و مدیریتی از جانب انسان بر او اعمال نمیشود» (رهنمایی، ص157). پس، با نظر به شاخص کرامت ذاتی انسان که به تمامی آدمیان اختصاص دارد، باید در نخستین گام از کار تربیتی دینی، به کرامت انسانی توجه ویژهای معطوف داشت؛ چراکه در سایهی این نوع تلقی از آدمی، قطعاً نوع رفتار مربی با کودکان و نوجوانان متفاوت خواهد بود. «در واقع تکریم منزلت، موجب ایجاد امنیت در فرد میگردد و در روابط انسانی، روحیهی اعتماد متقابل ایجاد میکند و در سایهی چنین اعتمادی، مناسبات انسانی توسعه مییابد و امکان اقدام به امر تربیت مهیّا میگردد. تکریم منزلت، موجب مصونیت فرد در برابر لغزشهای اخلاقی میگردد و زمینههای اعتماد بهنفس را در افراد فراهم میسازد. به تحقیق، چنین فضایی بستر مناسبی فراهم خواهد آورد تا مربی بتواند به امر تربیت دینی اهتمام ورزد» (کشاورز). منابع: - قرآن کریم - کشاورز، سوسن، فصلنامهی تربیت اسلامی، شمارهی شش، سال سوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. - رهنمایی، سیداحمد (1388)، درآمدی بر فلسفهی تعلیم و تربیت، قم، انتشارات مؤسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره).