کارشناس جامعه شناسی
حضور زنان پابهپای مردان در عرصههای مختلف بیانگر فعالیت گستردهی بانوان ایرانی است. چنین روندی باعث شده تا زنان به نسبت قبل در صحنههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... فعالتر و پویاتر شوند، این مهم مؤید این نکته است که با وجود شعارهایی چون تساوی حقوق زن و مرد و تفکرات فمینیستی که همهی آنها از آبشخور غربیها سرچشمه میگیرد، به شأنیت و شخصیت زنان ما آسیب وارد میسازد و بهنوعی، باعث عدول از حریمها و خط قرمزها میگردد. درست است زنان توانایی حضور در عرصههای گوناگون را دارند؛ اما مهمتر از آن رسالت مادری آنها و مدیریت خانه است که نباید نسبت به آن غافل شوند. از سویی دیگر نباید حضور زنان بهعنوان پناه و ملجأ در کنار فرزندان و همسر کمرنگ گردد. ناگفته نماند کسی مخالف حضور زنان در بسترهای مختلف اجتماع نیست؛ اما باید مشاغل بانوان در جامعه بهگونهای باشد که در طی زمان باعث فرسودگی و خمودگی جسم و روح آنها نشود.
وقتی زنی بهناچار برای تأمین معاش زندگی خانودگیاش، رانندهی کامیون میشود و یا تعمیر ماشینآلات سنگین را بهعهده میگیرد، متأسفانه رسانهی ملی، بهجای اینکه خطای کمکاری مسئولان را گوشزد کند که چرا باید یک زن با چنین شرایط سختی مجبور به ارتزاق خود و خانوادهاش باشد! با آب و تاب آن را پوشش خبری میدهد.
از قرار، دستاندرکاران رسانهی ملی که همیشه برای مقابله با فرهنگ تهاجمی ماهواره، برنامههای آن را بومیسازی میکنند، در این قضیه هم میخواهند بگویند چیزی از غرب کم نداریم و همواره زنان را با بمباران تبلیغاتی کاذب تشویق میکنند تا از نقش تکراری مادری و همسرداری به مشاغل سنگین و سختی رو بیاورند تا جایگاه و نفوذشان محفوظ بماند و مانند مردان زندگی کنند. مصادیق این تفکر وارداتی پوسیده را در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی بهخوبی شاهدیم که چگونه دیدگاه فمینیستی را در جامعه نهادینه میکنند.
وقتی بهنام توسعه، تفکر پوسیدهی فمینیستی در جامعهی اسلامی پیاده میشود، عاقبت فرزندان چه خواهد شد؟ و تربیت و پرورش نسل آینده را به چه کسانی باید سپرد؟ مادری که رانندهی ماشین سنگین است یا بهعنوان مهندس معدن و مکانیک در فضای سخت و خشن مردانه کار میکند، آیا فرصت بازیابی خود را دارد؟ آیا فرصت میکند تا در آرامش فرزندانش را پرورش دهد؟ و یا اینکه فضای امن و مناسبی برای همسر خود فراهم کند؟
روانشناسان معتقدند هر شغلی بهمرور زمان تبعات خود را بر فرد میگذارد. برای مثال، اکثر کسانیکه در مشاغل سنگینی چون جوشکاری و ماشینآلات سنگین کار میکنند، افرادی تندمزاج و عصبی میشوند که بههرحال، اقتضای شغل آنها چنین مسایلی را هم بههمراه دارد. حالا با توجه به این قضیه، آقایانی که میخواهند به زن شأنیت و شخصیت اجتماعی بدهند و حقوق حقهی آنها پایمال نشود، چهگونه حاضرند زنان و دختران را که سیستم بدنیشان بهنسبت مردان ظرافت و لطافت دارد، بهنام تساوی حقوق زن و مرد، به چنین کارهای سنگین و غیرمتعارف زنانهای تشویق و هدایت کنند؟ گویی برخی مسئولان به تقلید از فرهنگ غربی کمر همت به آن بستهاند تا این رکن رکین سرنوشتساز جامعه را از صحنهی زندگی خانوادهی ایرانی- اسلامی کمرنگ و حتی محو کنند؛ آنهم در زمانهای که مردها کمتر شغل مناسبی برای گذران زندگی مییابند و مشکل اشتغال دغدغهی بسیاری از آنها شده است. با این اوصاف چرا باید بانک تجارت برای ترغیب زنان به جوشکاری، تبلیغ وام کند؟ بهراستی چه کسی سرنوشت نسل آیندهی جامعه را تضمین خواهد کرد؟ آیا این همان تبعیت از فرمایشات رهبر معظم در راستای توجه به سبک زندگی اسلامی است؟ آیا نوبت آن نرسیده است تا مسایل را ریشهیابی کنیم و ببینیم چرا زنانی از بد روزگار، به مشاغل غیرمتعارف و سنگین روی میآورند و در این راه چارهاندیشی مناسبی صورت داد و رسانهی ملی بهجای تبلیغ هنرمندانه از مسئولان پاسخ مناسب بخواهد؟ و با صدایی رسا خطاب به مسئولان بگوید مادری را از مادران نگیرید، نه اینکه خود به آن دامن بزند.