عنوان فیلم: بهخاطر پونه
فیلمنامهنویس و فیلمساز: هاتف علیمردانی
نقشآفرینان: هانیه توسلی، فرهاد اصلانی، علی افشین راد، ترلان پروانه و...
* پونه و مجید مشکلهای زیادی دارند و در این میان، اعتیاد مجید هم مزید بر علت شده و پونه قصد دارد از مجید جدا شود. مجید به پونه مشکوک است و گمان میکند او با معلم خصوصی که برای تدریس کامپیوتر به خانهی آنها میآید، رابطه دارد. پونه به مجید میگوید او بهخاطر مصرف مواد مخدر، دچار توهم شده و به او تهمت میزند. بالأخره پونه دعوای سختی با مجید میکند و از خانه میرود. مجید، تنها و سرگردان بهدنبال نشانی از مردی که بهگمان او با همسرش رابطه دارد، میگردد و بالاخره آدرس او را پیدا میکند. مادر پسر جوان به او میگوید وی به آلمان رفته است. مجید خیالش راحت شده با دستهگلی برای آشتی به خانه برمیگردد؛ اما با نامهای از جانب پونه مواجه میشود که در آن توضیح داده او را ترک کرده و تقاضای طلاق کرده است. در سکانس پایانی، پونه در هواپیمایی است که قرار است ایران را بهمقصد آلمان ترک کند...
داستان یکخطیِ «بهخاطر پونه» در نگاه اول، داستانی تکراری و کلیشهای است. زندگی مشترک زن و شوهری بهدلیل اعتیاد مرد در آستانهی فروپاشی است. فیلم دربارهی کشمکش این زوج و مشکلهای زندگی زناشویی آنهاست. آنچه «بهخاطر پونه» را از فیلمهای شبیه به آن متمایز کرده، شیوهی روایت آن است. ساختار معماگونه و پازلوار فیلم، رفت و برگشت در زمان و استفاده درست و بهجا از فلاشبک و بهویژه شخصیتپردازی خوب اثر که بهمدد بازیهای خوب و قابل قبول بازیگران اصلی آن به نقطهی قوت فیلم بدل شده است. (دقت کنید به بازی بسیار خوب فرهاد اصلانی در نقش یک معتاد امروزی و بسیار متفاوت با معتادان کلیشهای در سینمای ما که بهشدت همدلبرانگیز است.) یکی دیگر از اِلمانهایی که به فیلمساز کمک کرده تماشاگرش را تا انتها در سالن نگه دارد، ارائهی اطلاعات بهشیوهی قطرهچکانی است. فیلمنامهنویس با هوشمندی کامل، تمامی اطلاعات را یکباره به مخاطب ارائه نمیکند و همواره یک قدم از او جلوتر است. داستان با فرار مجید از کمپ آغاز میشود و با مصرف پنهانی مواد در آشپزخانه ادامه مییابد. همین مقدار اطلاعات برای شروع داستان کافی است. در ادامه مخاطب میفهمد که پونه و مجید به بنبست رسیدهاند. مجید علاوه بر اعتیاد، بددل و شکاک هم هست. خشن است و بد دهنی میکند... پونه از این وضع خسته شده و قصد دارد از او جدا شود. تا اینجای داستان همهچیز علیه مجید است. مخاطب با پونه همذاتپنداری میکند و برای او دل میسوزاند. درست از جایی که مخاطب با اولین دروغ پونه مواجه میشود (ماجرای مهمانی و غذایی که پونه از آشپزخانه گرفته، اما وانمود کرده خودش پخته است). چهرهی مظلوم پونه خدشهدار شده و کفهی ترازو بهسمت پونه کمی سنگینتر میشود. با جلو رفتن داستان و آشکار شدن اختلافهای فاحش فرهنگی میان خانوادههای مجید و پونه، رفتهرفته لایههای دیگری از زندگی آنها آشکار میشود. (اشاره به خواهر و برادر بودن آنها از جانب پونه که کنایه از مشکلهای زناشویی عمیق آنهاست، برخورد بد پونه با خانواده مجید، وابستگی مجید به خانواده، غیرتی و تعصبی بودن او در مقابل زندگی بیقید و بند پونه و....) همهی این موارد موجب میشود کفه ترازو گاه بهنفع پونه و گاه بهنفع مجید جابهجا شود و هرچه به پایان اثر نزدیک میشویم دو کفهی ترازو بیشتر به حالت تعادل نزدیک میشود.
فیلمساز تلاش کرده در «بهخاطر پونه»، نگاهی موشکافانه و آسیبشناسانه به معضلهای زندگی طبقهی متوسط شهری داشته باشد. طبقهای که معضلها و مشکلهای آنها، این روزها دستمایهی آثار قابل توجهی از سینمای ماست. طبقهای که جایی میان سنت و مدرنیته گیر کردهاند و نه میتوانند بهراحتی با مناسبتها و روابط تعریف شده در زندگی مدرن کنار بیایند و نه میخواهند به اخلاقیاتی که موجب محدود و محصور شدن آنها میشود پایبند بمانند. طبقهای که بهنظر نمیرسد فیلمسازان ما به این راحتی ها دست از سر آنها و مشکل هایشان بردارند!
«بهخاطر پونه» سمفونی ناموزونی از دروغ و بیاعتمادی و خیانت است. کافی است به حافظهی سینماییمان رجوع کنیم تا بلافاصله یک لیست بلندبالا از فیلمها و حتی سریال و تلهفیلمهایی با مضمون خیانت و دروغ را نام ببریم. «بهخاطر پونه» از این جهت تفاوت چندانی با آثار مشابه آن ندارد. دقت کنید به شباهتهای آشکار فیلم با «چهارشنبهسوری» اصغر فرهادی که بهنوعی پدر خواندهی همهی آثار اینچنینی محسوب میشود! همهی المانهای موجود در «چهارشنبهسوری» در این فیلم هم موجود است. شک و بددلی، دروغ، تعلیقی که تماشاگر را هم بههمراه شخصیت فیلم میان زمین و هوا نگه میدارد و در پایان، شوک و غافلگیری نهایی مخاطب وقتی بهنظر میرسد همهچیز روبهراه است! فقط کافی است جای شخصیت مرد(مجید) در «به خاطر پونه» را با شخصیت زن(مژده) در «چهارشنبهسوری» عوض کنید. در «چهارشنبهسوری» مژده از آغاز تا پایان داستان در شک و تردید کشندهای نسبت به وفاداری همسرش مرتضی دستوپا میزد و در «بهخاطر پونه» مجید چنین حسی نسبت به همسرش دارد. در آنجا بعد از اینکه شک و تردید مژده تقریباً برطرف شده و هم او و هم تماشاگر قانع شده که مرتضی بیگناه بوده، ناگهان تماشاگر مرتضی را درون اتومبیل در کنار زن همسایه میبیند و همین شوک و غافلگیری، همدلی شدید مخاطب را نسبت به مژده برمیانگیزد. در «بهخاطر پونه» هم دقیقاً همین اتفاق میافتد با این تفاوت که جای زن و مرد عوض شده و اینبار این زن داستان است که گناهکار بوده و بهخاطر اعتیاد مرد تا پایان داستان مخاطب نمیتواند مطمئن باشد که آنچه مجید درباره پونه میگوید واقعیت دارد یا زاییدهی ذهن بیمار و توهمزده اوست. در پایان داستان و طبق شگرد خلاقانهی فیلمساز، درست زمانی که تیتراژ فیلم آغاز میشود و تماشاگر قصد دارد سالن را ترک کند ناگهان ضربهی نهایی را میزند و در یک غافلگیری کوبنده در نمایی طولانی و ثابت از هواپیما در گوشهای از تصویر پونه را میبیند که قصد دارد ایران را به مقصد آلمان ترک کند.
«بهخاطر پونه» نگاه یکسویهای ندارد و بهقول معروف یکتنه به قاضی نرفته است. فیلمساز با استفادهی درست و بهجا از بازیهای زمانی در روایت و بهمدد تدوین خوب و خلاقانهی اثر، موفق شده از یکنواختی داستان جلوگیری کند و تماشاگر را تا انتها با خود همراه کرده و حتی در تیتراژ پایانی هم او را غافلگیر کند! با تمام این اوصاف بهنظر میرسد سینمای ما مدتهاست از چنین مضامین و داستانهایی اشباع شده است! خیانت، دروغ، شک و بدگمانی، مناسبتهای زندگی شهری و آپارتمانی و شخصیتهای منفعلی که در هزارتوی این شهر شلوغ گم شده و در باتلاقی دستوپا میزنند که هیچ راه گریزی از آن نیست... بارها و بارها دستمایهی آثار سینمایی قرار گرفتهاند. راستی این طبقه و این آدمها چه درصدی از کل جامعه را تشکیل میدهند؟ هنوز وقت آن نرسیده که حرف تازهای بگوییم؟