کارشناس ادبیات انگلیسی
به نظر میرسد امروزه میان مادران شاغل و مادران خانهدار، نبردی همیشگی وجود دارد و بحث پیرامون محاسن و معایب هر دو گروه همیشه داغ است. علیرغم وجود مشخصههای زیادی که کودکانِ یک مادر خانهدار را از کودکان یک مادر شاغل متمایز میسازد، معلوم نیست که واقعاً کدام دسته در تربیت فرزندان موفقتر هستند. در تفاوتهای موجود به نکتههای مثبت و منفی برمیخوریم؛ ولی با این وجود نمیتوان هیچکدام را بهعنوان راه درست بزرگکردن فرزند معرفی کرد.
مادران شاغل چرا کار میکنند؟
طبق آمار منتشر شده توسط آکادمی کودکان آمریکا، امروزه در ایالات متحدهی آمریکا بیش از نیمی از مادرانی که فرزند خردسال دارند کار میکنند، در حالی که در دههی 1970 این رقم سیدرصد بود. دلیل کارکردن این مادران، اشتغال آنها قبل از فرزنددار شدن است؛ آنها بهحدی به کارکردن عادت کردهاند که پس از فرزنددار شدن هم میخواهند به آن ادامه دهند. برخی دیگر نیز معتقدند خانوادهیشان به دو درآمد نیاز دارد و یا گاهی خود تنها نانآور خانواده هستند. نتایج برخی تحقیقها حاکی از اثرهای مخرب اشتغال مادر بر فرزند است و برخی تحقیقهای دیگر این مطلب را رد میکنند.
نتایج مثبت اشتغال مادر
با وجود اینکه مادران شاغل در پی تصمیم برای اشتغال در خارج از خانه، استرس زیادی را تجربه میکنند، بهنظر میرسد اشتغال آنان تأثیر منفیای بر عواطف و زندگی تحصیلی کودکان نمیگذارد. در برخی موارد اینگونه بهنظر میآید که کودکان مادران شاغل در مقایسه با آنهایی که مادرانی غیرشاغل دارند دچار کمبودی نیستند.
نتایج مثبت برخی تحقیقها حاکی از این است که مادران شاغل با بهبود بخشیدن شرایط اقتصادی خانواده از فقر مالی جلوگیری کرده و وجود یک زندگی نرمال را ممکن میسازند.
اثرهای منفی اشتغال مادر
نتایج یک تحقیق نشان میدهد اشتغال تماموقت مادر در سنین قبل از دبستان، کودک او را در کسب نمرههای کامل در دوران تحصیلی بازمیدارد. در این بررسی، فرزندان یک مادر شاغل تماموقت، تنها در 52درصد موارد میتوانستند نمرهی کامل را بهدست آورند. این کودکان همچنین در مقایسه با فرزندان مادران غیرشاغل، نهدرصد بیشتر در آینده دچار بیکاری میشوند و 28درصد بیشتر از استرسهای روانی رنج میبرند. تحقیق دیگری که توسط یک مؤسسهی مطالعههای جوانان انجام گرفته است نشان میدهد هرچه ساعتهای کارکردن مادر بیشتر باشد، «پیشرفت کودک در زبانآموزی و موفقیتهای علمی و آموزشی او در آینده کمتر میشود.»
همگان بر این باورند که مادران شاغل از اینکه کارکردن را بر مراقبت از فرزندان خود ترجیح میدهند احساس گناه میکنند. آنها علاوه بر این احساس گناه، از این فشار روانی که باید برای تأمین مالی خانوادهی خود کار کنند رنج میبرند.
پس نتایج منفی اشتغال مادران کودکان در سنین پیش از دبستان، طبق بررسیها عبارت است از موفقیت کمتر در زبانآموزی و مراحل علمی آموزشی، مشکلهای بیکاری و استرسهای روانی بیشتر در زندگی آینده.
مادران شاغل از دیدگاه اجتماع
باور اجتماع بر این است که نقش صحیح یک مادر این است که در خانه بماند و از فرزندان خود مراقبت کند و مادران شاغل در واقع، فرزندان خود را نادیده میگیرند. در حقیقت، بیشتر دیدگاههای منفی در مورد مادران شاغل از یک سری کلیشههای فرهنگی سرچشمه میگیرد که اکنون در حال تغییر است.
بسیاری از مردم تنها زمانی از بدگمانی نسبت به انگیزههای مادران شاغل دست برمیدارند که این مادران برای نجات خانوادهی خود از گرسنگی مشغول بهکار شوند. آنها معتقدند چنین مادرانی آنقدر خودخواه هستند که حاضرند برای رضایت خاطر خود، خانوادهیشان را زیر پا بگذارند. این دیدگاه غالباً از جانب نسل گذشته مطرح میشود و بر این باور است که اشتغال مادر تأثیر بدی بر سلامت روانی کودکان میگذارد.
معمولاً مادران خانهدار، حسرت مادران شاغل را میخورند و در توجیه تصمیم خود برای ماندن در خانه، مسئلهی کفایت لازم برای تنظیم روال مراقبت روزانه از فرزندان را مطرح میکنند. مادران شاغل نیز غالباً به مادران خانهدار برای زمانی که میتوانند با فرزندانشان بگذرانند غبطه میخورند و با نگرانی روند رشد و پیشرفت کودکان خود را با کودکانی که از نعمت مادر تماموقت بهرهمند هستند مقایسه میکنند. نگاه منفی جامعه به مادران شاغل سبب شده است که دلیل هر مشکلی که برای کودکان پیش آید کوتاهی مادر تلقی شده و حتی اگر کودک موفقی داشته باشند دیگران میگویند «فرزندت علیرغم کوتاهی تو موفق شد.»
طبق یک بررسی، 95درصد متخصصان اطفال، اشتغال مادر در خارج از خانه را پس از سهسالگی کودک توصیه میکنند.
نتایج مثبت خانهدار بودن مادر
طبق تحقیقهای انجام شده گذراندن وقت کودک با مادر در حین رشد اهمیت بسیاری دارد و بههمین دلیل، ماندن مادر در خانه مؤثر و مفید خواهد بود. حضور همیشگی مادر در خانه باعث ایجاد یک وابستگی عمیق میان مادر و کودک میشود. این وابستگی، برقراری ارتباط متقابل میان والدین و فرزند، بهخصوص در دوران نوجوانی را آسانتر میسازد. فرزندان همانطور که بزرگ میشوند ارزشهای اخلاقی و نکتههای مثبتی را که از مادر فراگرفتهاند را با زندگی روزمرهشان وفق میدهند. در واقع مادرانی که ماندن در خانه را به جای کار بیرون برمیگزینند، نمیخواهند مواضع قدرت خود در خارج از خانه را به قیمت تحمل فشار روانی و نداشتن وقت کافی برای خانواده حفظ کنند.
اثرهای منفی خانهدار بودن مادر
برخی بررسیها نشان میدهد در خانه ماندن مادر نیز میتواند مانند اشتغال وی اثرهای منفی داشته باشد؛ بهعنوان مثال، ممکن است باعث ایجاد مشکلهای مالی بیشتر، دخالت بیش از حد والدین در تحصیل فرزندان و مراقبت از آنها گردد.
در بعضی خانوادهها درآمد مادر نقش بهسزایی در رهایی از فقر دارد. درآمد مادران به آنها کمک میکند زمانی که کودکانشان بزرگتر شده و به تحصیل و تغذیهی بیشتر نیاز دارند قدرت عمل بیشتری داشته باشند. علاوه بر این بهنظر میرسد بعضی از کودکان که مادرانشان خانهدار هستند برای ادامهی تحصیل انگیزهی کمتری دارند؛ زیرا درک چندانی از فواید تحصیل برای زندگی ندارند؛ خانهدار بودن مادر بهعنوان یک الگو، تحصیل را در نظر آنان بیاهمیت جلوه میدهد.
مادران خانهدار از دیدگاه اجتماع
اغلب افراد اجتماع، نگاه مثبتی نسبت به مادران خانهدار دارند. باور اجتماع بر این است که مادران خانهدار، زمان زیادی را در تعامل مستقیم با فرزندانشان میگذرانند و از طریق بازیهای آموزشی قابلیتهای ذهنی آنها را ارتقا میبخشند.
برخی روانشناسان معتقدند معمولاً زنانی که در خانه میمانند روزانه زمانی کمتر از ده دقیقه را برای بازی یا کتاب خواندن با کودکان زیر ششسال خود میگذرانند. این بدان دلیل است که چنین مادرانی در طول روز بیشتر مشغول کارهای روزمره هستند تا فرزندانشان. در خانوادههای طبقهی متوسط، کودک فقط پنجدرصد از زمانی که بیدار است را در تعامل مستقیم با مادرش میگذراند. در همین خانوادهها، پدران (که شاغل و بیرون از خانه هستند) نیز چهاردرصد از وقت کودک را به خود اختصاص میدهند. تفاوت موجود میان این دو رقم، چندان مهم و مؤثر نیست؛ زیرا بهراحتی در تعطیلی آخر هفته جبران میشود.
البته ممکن است مادران خانهدار بهدلیل نوع نگاهشان نسبت به وظایف خانوادگی کار نکردن را برگزیده باشند. بسیاری از آنان در خانوادههایی بزرگ شدهاند که معتقد هستند زنان باید خانهدار باشند.
نتیجه
علیرغم اینکه نتایج تحقیقها نشاندهندهی این است شاغل یا خانهدار بودن مادر، تأثیر قطعی و مطمئنی بر چگونگی ادامهی تحصیل عالی فرزندشان ندارد، بهنظر میرسد گاهی والدین در این باره دچار وسواس میشوند. هر دو دسته احساس میکنند همیشه زیر ذرهبین اجتماع هستند و باید دائماً در تلاش باشند تا انتظارهای جامعه از خود بهعنوان یک مادر را برآورده کنند. شاید اگر توقع همگان از یک مادر فقط این بود که تا جایی که میتواند برای تربیت فرزندش تلاش کند، آنگاه تمامی مادران احساس بهتری داشتند.
منبع:
«Battle of the moms » 20/Sep / 2013