کارشناس ارشد ادبیات فارسی
گفتوگو با مرضیه گلابگیر اصفهانی، و نگاهی به آثار وی
«مرضیه گلابگیر اصفهانی» متولد سال 1352 است. وی، تنها فرزند خانوادهی اصفهانی است که برخلاف میل و ذوق باطنی به ادبیات، تحصیلات دانشگاهیاش را در رشتهی زیستشناسی بهپایان برد. عشق به هنر و ادبیات، وی را وادار کرد که همزمان با تحصیل در دانشگاه، به آموختن نقاشی روی بیاورد. اکنون، چندسال است که شغل اصلیاش، آموزش نقاشی و داستاننویسی است.
تاکنون، آثار دیگری نیز از وی به چاپ رسیده است: «آدام» یکی از داستانهای مجموعهی یوسف است که مجموعهی برگزیدهی اولین مسابقهی سراسری دفاع مقدس است. رمان «آنقدر که نخواهم رئیس جمهور شوم» نیز مسائل حاشیهای جنگ و انقلاب را دستمایهی اصلی کار قرار داده و موضوعهای مربوط به زنان نیز، محور دیگر این اثر است. مجموعهی داستان «نقش خورشید»؛ داستان «دهان کاملاً باز»؛ داستانهای فارسی مربوط به قرن چهارده؛ داستان کودک با نام «مداد سیاه»؛ مجموعه داستان نویسندگان اصفهانی در کتابی با نام «باران خاکی مانده روی کاشی آبی نشست»؛ مجموعه چهارجلدی کتاب کودک «اشی»؛ و داستان بلند «دنیا 67» که آخرین اثر منتشر شده از وی است.
«دنیا 67» برشی از دختری است که با جنگ دستوپنجه نرم کرده و جنگ را با گوشت و خون خویش حس کرده و در جریان لحظهلحظهی ناگواریها و مصائب آن بوده است. دنیا، نام شخصیت اصلی کتاب و 67، سال اتفاقهای رخ دادهی ناشی از حوادث جنگ در شهر اصفهان است.
ما در ندانستهها و حیرتهای راوی، افکار او و تمام زندگی خانوادهی راوی شریک میشویم و پابهپای او در این خانواده، پا میگذاریم. هرچند شخصیتهای پیرامون راوی را باید پس از مدتها و از لابهلای جملهها و واژهها یافت و باز در حالتهایی مبهم و از نشانههایی ضعیف و پراکنده آنان را شناخت و رابطهی آنها را با راوی پیدا کرد.
داستان با زندگی امروز دنیا آغاز میشود؛ دنیایی که انگار از دنیای کنونیاش راضی نیست. بیتفاوتی در زندگی او موج میزند؛ همسری که اثری از او نیست، بچههایش که تنها به یک نقاشی در توصیف آنان اکتفا میکند. روزمرگی زندگی، او را آشکارا میآزارد. همسری که فقط و فقط با یک پیام تلفنی و نه حتی کلام یا سخنی، او را از نیامدنش و در کنارهم نبودن برای صرف ناهار میآزارد. پسری که خود را آدم فضایی تلقی کرده و آنان را پدر و مادر خود نمیداند، دگر بار بدون سخن به یک نقاشی اکتفا کرده و به آن وسیله، عذرخواهی میکند. دنیای ساکت و سکوت دنیای کتاب، دنیای آزارنده و کشندهی دیگر همسران ایرانی است. دنیای ماشینیای که همه را از کنار یکدیگر دور میکند.
دنیا گذاشتن نقاشی پسرش را بالای کمد و افتادن سررسید سرمهایرنگ را چه زیبا بهانه میکند و به سالهای دور میرود. لایه به لایه، خواننده را با خود به گذشته میبرد؛ گذشتهای تودرتو و هرکدام را با یک نماد و سمبل نشان میدهد. بسیار باسرعت و باعجله از زمان حال به عقب برمیگردد. در هر زمان، تنها با یک فلشبک خیلی کوتاه و باسرعت تمام، سراغ یک خاطره میرود و آن را بازگو میکند.
واگویهی گذشتهاش اصلاً مانند بازگویی زمان حالش سریع و اشارهوار نیست. او گذشتهاش را مانند مارسل پروست بسیار ریزبین و جزئینگر بیان میکند. در وصف دفترهای مدرسهاش، تمام جزئیات آن دوران را، عکسهای شخصیتهای کارتونی آن زمان، سیندرلا و دیگران را یکبهیک و دقیق میانگارد.
«مرضیه گلابگیر» علاوه بر روانی گفتار در این کتاب و موفقیت در جذب خواننده، از بیان آسیبشناسی جنگ غافل نمانده است و این یک برگ برنده در کار او بهشمار میآید.
* سعید نامزد مهتاب: پسری که در سراسر کتاب از او نام برده نشد، مگر در دلتنگیهای مهتاب خوددار، و تنها در یک درام فوقالعاده کوتاه خداحافظیشان. جدایی گرمای دستی که جای خود را به حلقهی ازدواجی میدهد که سعید هرگز موفق نشد با دست خودش در دست بهترینش بگذارد و مهتاب زمانی که از شهادتِ بدون جنازهی سعید در فاو مطمئن میشود، حلقه و علقهی ازدواجش را برای دیگران فاش کرده و آن را برای همیشه بهدست میکند.
کوتاهی موهای بلند مهتاب نشان دیگری از ضربهی روحی اوست. او که به سفارش مادرش، موهای خود را که تا کمر میرسد بلند و زیبا نگه داشته تا در مراسم عروسی بر زیباییاش بیفزاید، در اولین فرصت، آن را کوتاهِکوتاه میکند. بدون سعید، زیبایی را برای چه میخواهد.
* آوارگی و پریشانی خانوادهها: بسیاری از خانوارهای شهرهایی که هدف اصابت موشک میشدند به روستاها و شهرکهای اطراف شهر خود یا به دیگر شهرها، نزد خویشان خود میرفتند. خانوادهی دنیا در شهر خود ماندند و تنها به سرگردانی در خانههای پدربزرگ و خالهی خانواده اکتفا کردند.
* ناپدید شدن تنها پسر خانواده: اتفاقی که برای اکثر مردم شهرهای جنگدیده اتفاق افتاده است. اخبار ضد و نقیضی از اسارت یا شهادت آرمان بهگوش میرسد؛ اما مادر و پدر در این دلآشوب بیپایان، روزگار میگذرانند.
* اتاق گریهی مادر: مادر، هر روزش را با رفتن به اتاق آرمان و قرائت زیارت عاشورا و گریههای مدام آغاز میکند. گریهای که گاه تا هنگام ظهر نیز طول میکشد.
* کوچک شدن دنیای مردم: در آن هنگامهی مرگ، دیگر کسی، فرصت فکرکردن به بقیه را بهجز افراد خانواده و نزدیکان خود نداشت.
* تاریخ مستند جنگ: جنگ، درون مردم ایران ریشه دارد. در این کتاب که به گذاری از جنگ در شهر اصفهان میپردازد، تاریخ اولین اصابت موشک به اصفهان در ساعت هشت صبح یکشنبه 7/1/1367 دقیق ذکر میشود.
* قرارداد الجزایر: این قرارداد که بهوسیلهی صدام نقض شد، پیمان صلحی بود که سالها پیش بین دولت ایران و عراق منعقد شده بود. در کتاب، افسر مأمور انجام این قرارداد، احمد، شوهرخالهی دنیا، معرفی میشود و تاریخ آن نیز به طور دقیق 18/12/66 ذکر شده است.
* قطعنامهی 598: دنیا اعلام این خبر را لحظهای وصف میکند که سفرهی غذا و ظرفهای آبگوشت را گسترده بودند. با شنیدن این خبر، پدر تکه نان را درون سفره پرتاب میکند و کنار میرود.
* ذکر نام رمانهای مشهور و بهنام جهان: شمّ نوشتاری و رسالت نویسنده، او را وامیدارد که از رمانهای مؤثر و لازم برای هر نویسنده در لفافهی فرار از درس خواندن، بهخوبی نام ببرد.
نویسنده، در نشان دادن یک سال از زندگی دنیا در جنگ و لمس آن بسیار موفق عمل کرده است؛ البته اینکه اندیشهی نویسنده بهکدام سمت فکری متمایل است بر ما پوشیده میماند. این کتاب، به حوادث و رخدادهایی اشاره میکند که شاید مدتهاست از اذهان دیگران رخت بربسته است. شایسته است که برای رسیدن به این منظور که آیا نظرها و حدسهای ما دربارهی ایشان درست است یا نه، با این بانوی خانهدار و هنرمند گفتوگوی کوتاهی داشته باشیم.
* از زندگی خودتان بگویید! از چه زمان به نویسندگی و نقاشی علاقهمند شدید و آن را جدی دنبال کردید؟
در مورد نقاشی و نقاشی کردن تاریخ خاصی را نمیتوانم پیدا کنم. از کودکی و شاید اولین نقاشیام، همان دخترک شکمگندهای باشد که کنار در صندوقخانهی خانهی قدیمیمان کشیده و حتماً کتکش را هم حسابی نوشجان کرده بودم. دخترک بعد از اولین بازسازی خانه رفت زیر بتونه و رنگ. ولی اولین جرقههای نقاشی در سنین بعد، سال بعد از ورود به دانشگاه زده شد. چند نقاشی کشیدم که در نمایشگاه دانشگاه برگزیده و اول شد. داستان را سال سوم راهنمایی شروع کردم. با دوستم قرار گذاشتیم که نویسنده شویم و عطش سیریناپذیر کتاب خواندنمان را با نوشتن داستان برطرف کنیم و همان سال من شدم میرزا بنویس؛ اما دوستم قولش را رها کرد.
* اگر به هنر و ادبیات علاقه داشتید، چرا چهار سال از عمر خود را در رشتهی دیگری گذاشتید؟
همیشه زیستشناسی را دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم؛ ولی دانشگاه و آنچه در دانشگاه یاد گرفتم برایم جاذب نبود و بعد آنقدر زمینههای فکری بهتری پیدا کردم که رشتهی دانشگاهی را به فراموشی سپردم.
* چرا کار خود را با کودک و نوجوان آغاز کردید؟
اولین کار کودکم اتفاقی بود. دو پسرم به سنی رسیده بودند که هر روز با کوهی از سؤال از خواب بیدار میشدند و کتابهای بازار جوابگو نبود. دستبهقلم شدم و یک مجموعه داستان برای جواب به درخواست آنها نوشتم. داستان در جایزهی ادبی اصفهان برگزیده شد و من وارد دنیای کودک و بعد نوجوان شدم.
* شما در سالهای جنگ، دوران کودکی را میگذراندید. چرا همیشه آثار شما نگاهی عمیق به آن دوران دارد؟
به نظر من، دوران جنگ دوران مهمی از همنسلان من است که متأسفانه، به آن کم بها داده میشود. شاید دلیل اصلی آن این باشد که ما نمیخواهیم آن دوران را بهیاد بیاوریم. روزی پای صحبت یکی از رزمندگان بودیم، حرف جالبی زد، گفت: شاید این حرفها برای شما فقط یک خاطرهی ساده باشد؛ ولی حین تعریف آن، توی ذهنم، همان تیرها و همان بمبها منفجر میشود و دوستانم یکییکی جلوی من روی زمین میافتند. به نظر من، ما نباید یکی از مهمترین موقعیتهای زندگیمان را دفن کنیم و حتی باید آن را عینیتر به بقیه نشان دهیم.
* آیا «دنیا 67 » واقعا برشی از زندگی خود شماست، با تمام ریزهکاریهایش؟
دفتر یادداشت کوچکی از آن روزگار داشتم که تاریخ، زمان و جای بمبارانها را داخلش نوشته بودم. یادم هست که یادادشت میکردم که برایش داستانی بنویسم و بعد از سالها آن داستان شکل گرفت و فقط تاریخ در آن عینیت دارد و بقیه، پازلی هستند از آدمهایی که در اطرافم در تمام این سالها میدیدم.
* با تشکر از شما، امیدواریم همچنان به ادبیات کودک و دفاع مقدس وفادار باشید.