مادران شاغل و رهایی کودکان در آغوش تنهایی


کارشناس ‌ارشد جامعه‌ شناسی

نگاهی به تنهایی کودکان در آغوش پرهیاهوی مهد

«خانواده»، یک گروه پویاست، نخستین نهاد اجتماعی که کودک در آن پرورش می یابد و چگونگی رفتار اجتماعی را فرا می‌گیرد. در میان اعضای خانواده در تربیت و تکوین شخصیت کودک، مادر از نقش حساس‌تری برخوردار است. علت این امر شاید این باشد که از همان ابتدای تولد، کودک بیش‌ترین کنش و واکنش‌ های عاطفی خود را با مادر برقرار می‌کند. رابطه‌ی اولیه‌ی کودک و مادر، به‌وجود آورنده‌ی هسته‌ی اصلی احساس امنیت و آرامش در کودک است. اگر در این روابط خللی به‌وجود آید، احساس ناامنی و عدم اعتماد بر زندگی کودک سایه می‌افکند. از این رو، مسئولیت مادر در مسائل تربیتی و پرورشی، مسئولیتی بس خطیر تلقی می‌شود، چراکه مادر نه‌تنها مسئول کمال خویش است، بلکه مسئولیت سعادت یا شقاوت نسل آینده را نیز به‌عهده دارد. امروزه تحولاتی چون اشتغال مادران و دور ماندن آن‌ها از محیط گرم خانه، استواری روابط خانوادگی را دچار تغییر ساخته و نحوه‌ی چگونگی تربیت کودکان را به محیطی خارج از خانواده سپرده ‌است. در این میان، محیط‌های اجتماعی خاصی نظیر مهدهای کودک وارد عرصه‌ی تربیتی شده و نقش مادران به‌مراتب کم‌رنگ‌تر گردیده است. مؤسسه‌هایی که در آموزش هنجارها و ارزش‌ها به فرزندان و الگودهی به شخصیت آن‌ها، نقشی متفاوت نسبت به نقش خانواده را ایفا می‌کنند و در چگونگی پرورش و رشد عواطف و احساسات کودکان تغییرات شگرفی را به‌وجود می‌آورند.

تربیت، والدین، فرزندان؛ سه ضلع یک مثلث!

 خانواده، اولین پایگاه تربیتی کودک است و زن و شوهر با ازدواج، این نهاد مهم تربیتی را تشکیل می‌دهند.«هارلوک» خانواده را یک سیستم پیچیده‌تر تعریف می‌کند و معتقد است «کودک در بدو تولد، نخستین رابطه‌ی خود را با مادر برقرار می‌کند. او باید بتواند در کنار مادر احساس ایمنی به‌دست آورد: یعنی این احساس را که مادر دائماً برای ارضای نیازهای وی در کنارش قرار دارد»(منصور و دادستان،1374، ج2، 121). در روایات نیز توصیه‌های فراوانی بر توجه والدین نسبت به فرزندان شده است که پیامبر فرمود: فرزندان خود را مورد محبت قرار دهید و با آن‌ها مهربان باشید(محمدی ری‌شهری، ج10، ص 706)؛ با کودکان خود بازی کنید و برخوردی کودکانه با آن‌ها داشته باشید(محمدی‌ ری‌شهری، ج10، ص700). به آن‌ها احترام بگذارید و آداب نیکو را به آنان آموزش دهید(محمدی ری‌شهری، ج10، ص721). توجه کودکان بیش‌تر معطوف کردار بزرگ‌ترهاست، کودکان، ارزش‌ها و باورهای خویش را همان چیزهایی می‌پندارند که از والدین‌شان می‌آموزند. نکته‌ی بااهمیت در این موضوع، این است که والدین باید حضوری مداوم، فعال و منظم در زندگی فرزندان‌شان داشته باشند؛ چراکه کودکان، ارزش‌ها را از طریق کنش دوطرفه میان خود و والدین و الگوپذیری از آنان می‌آموزند؛ کنش متقابلی که نیازمند حضور فیزیکی، عاطفی، عقلانی و روحی والدین در زندگی با کودکان‌شان است.

چرا کودک من دچار مشکلات تربیتی و عاطفی شده است؟

 اشتغال مادر موجب اختلال در تکوین شکل‌گیری دل‌بستگی کودک نسبت به مادر می‌شود. حضور مادران در بازار کار و سپردن فرزندان به مراکز نگه‌داری کودک و دور بودن از آنان مشکلات عدیده‌ی دیگری نیز به‌دنبال دارد. نامناسب بودن شرایط تغذیه‌ای، بهداشتی و احیاناً عدم کارآزمودگی مربیان این مراکز برای فرزندان کم‌بودهایی را ایجاد می‌کند که با توجه به ساعت‌های حضور کم‌تر مادر شاغل در منزل‌، جبران آن دشوار و حتی ناممکن است. امروزه، اشتغال مادران موجب کم‌رنگ شدن نقش مادری و تضعیف این مسئولیت خطیر گشته است. «مادران شاغل به‌دلیل این‌که بخشی قابل توجه از وقت مفید خود را به کار مشغولند و طبعاً از فرزندان خود دور هستند یا حداقل به‌موقع نمی‌توانند نیازهای آن‌ها را ارضا کنند، احساس عدم اعتماد به اطرافیان در کودک به‌وجود می‌آید و این امر باعث می‌‌شود که مراحل بعدی رشد کودک نیز که مبتنی بر «احساس اعتماد» است، دچار اختلال شود»(بشیری،1386، ج2، 109). «مطالعات کال دول و همکارانش نیز درباره‌ی شکل‌گیری هوش، در جریان تأثیر محیط خانواده نشان داده که کودکان باهوش‌تر معمولاً کسانی هستند که در خانواده‌های صمیمی رشد کرده و از امکانات تربیتی و فرهنگی بیش‌تری برخوردار باشند»(بی‌ریا، 1375، 885.)

کودکان آسیب‌دیده، مادران شاغل!

 «مادرانی که به‌علت اشتغال در خارج از خانه، از همان هفته‌های نخستین که فرزندشان به برقراری ارتباط‌های عاطفی و حسی به آنان نیاز دارند، ساعت‌ها و گاه روزها و هفته‌ها او را از تابش پرتوهای وجود خود محروم می‌سازند و یا حضورشان فاقد کیفیت لازم است، کودکان‌شان در یافتن حیات عاطفی متعادل دچار مشکل می‌شوند. حتی این رویدادها در خانواده‌ی کسـانی که تحصیل‌کرده و گاه متخصص هستند نیز دیده می‌شود»(موئل، 1379). در خانواده‌هایی که زوجین به‌صورت تمام‌وقت اشتغال دارند، «مسئولیت زنان مضاعف می‌شود و مجموع ساعت‌های کار آن‌ها در خارج و داخل خانه به‌شدت افزایش پیدا می‌کند. در نتیجه به‌شدت تحت فشار کاری قرار می‌گیرند و به‌دنبال آن، فرزندان که نیاز بیش‌تری به مادر دارند، در ابعاد گوناگون آسیب‌های جدی می‌بینند»(بشیری،1386، ج2، 103).

تحقیق‌ها نشان می‌دهد مادران شاغل باید نزدیک دو برابر مادران غیرشاغل در هر روز وقت صرف کنند تا بتوانند هم وظیفه‌ی مادری و هم وظیفه‌ی همسری خود را انجام دهند و هم از عهده‌ی مسئولیت شغلی خود برآیند و این موجب کاهش توانایی، بی‌حوصلگی و خستگی مفرط آن‌ها می‌شود. علاوه بر این، زنان شاغل مجبورند فرزندان خود را  بیش‌تر به مهد کودک‌ها و کودکستان‌ها بسپارند. با توجه به این‌که مربیان این‌گونه مراکز با انگیزه‌های اقتصادی به فعالیت‌های پرورشی پرداخته‌اند، نمی‌توانند جایگزین مناسبی برای مادر باشند و در نتیجه، آسیب‌پذیری فرزندان، به‌ویژه از نظر عاطفی، افزایش پیدا می کند و این امر، نظام خانواده را به‌صورت جدی تهدید می‌کند.

آمارها حکایت از اضطراب کودکان دارد!

روحانی در پژوهشی که در مورد درجه‌ی اضطراب جدایی مادری در زنان شاغلی که اولین کودک خود را به مهدکودک وابسته به دانشگاه‌های علوم پزشکی شهر تهران می‌سپارند انجام داده، به این نتایج دست یافته است که در مجموع، اکثر واحدهای مورد پژوهش از درجه‌ی نسبتاً زیاد اضطراب جدایی مادری برخوردار بودند(روحانی، 1372). کودکانی که بیش از سی‌ساعت در هفته را در مهدکودک می‌گذرانند، در ناهنجاری‌های رفتاری هم‌چون جنگ و دعوا، رذالت، بی‌رحمی، حمله و نیز رفتارهای نامناسبی چون جدال، پرتوقعی و پرحرفی «نمره‌ی بیش‌تری» می‌آورند و آموزگاران آمادگی و مادران این کودکان، از آن‌ها به‌عنوان کودکان تهاجمی، بهانه‌گیر، نترس، دردسرآفرین و افرادی که باید خواسته‌های‌شان به‌سرعت عملی شود، یاد می‌کنند. محققان هنوز نتوانسته‌اند دلیل این رفتارها را دقیقاً مشخص کنند؛ اما برخی علت مشکلات رفتاری این کودکان را خستگی والدین بر اثر کار و عدم توجه به کودک و یا عدم توجه مسئولان مهدهای کودک‌ عنوان می‌کنند. بدین گونه، عدم حضور مادران در کنار کودکان‌شان به‌خصوص کودکان خردسال بسیار مشکل‌آفرین می‌شود و ممکن است کودکان به‌دلیل محروم بودن از آغوش گرم مادر، به انواع مشکلات روحی و روانی از قبیل اختلال خواب، اضطراب، ترس‌های مرضی یا فوبیا مبتلا می شوند(بشیری، 1386، 107). هم‌چنین مطالعه‌های روان‌پزشکان نشان می‌دهد اختلال‌های عاطفی کودکان مانند کندی در سخن گفتن، کاهش بهره‌ی هوشی، کاهش جنب‌وجوش، کم‌عمقی واکنش عاطفی، اختلال حواس و ضعف استعداد تفکر انتزاعی، می‌تواند از آثار ناگوار محرومیت از مادر به‌حساب آید. تحقیق‌ها نشان داده است که «در بسیاری از موارد، مادر غیرشاغل بهتر می‌تواند به نیازهای عاطفی، اجتماعی، و شخصیتی کودک خود پاسخ مثبت دهد و در حین رسیدگی، با وی تعامل عاطفی برقرار ساخته، او را از عواطف محبت‌ آمیز خود بهره‌مند گرداند...» (بی‌ریا، 1375،862).

مادری شاداب و پرانرژی، مادری خسته و بی­حوصله؛ مسئله این است!

مادرانی که با فراغت کامل، در انجام دادن وظیفه‌ی خانه‌داری و مادری موفق باشند و محیط خانه را محل پُرامن و آرام با روابط عاطفی عمیق ایجاد کنند، از این طریق، بهتر می‌توانند الگوهای صحیح تربیتی را به فرزندان خویش منتقل سازند. به‌عکس، مادری که به‌دنبال چندین ساعت‌ کار و تلاش خارج از منزل، با حالتی خسته به خانه برمی‌گردد، نمی‌تواند برای انجام دادن این مهم آن‌طور که شایسته است، اقدام کند. در چنین مواردی، کودکان در انتظار اشتیاق دیدن مادر، لحظه‌شماری می‌کنند؛ اما معمولاً خستگی ناشی از کار روزانه و امور خانه‌داری و احیانأ بی‌حوصلگی مادر، به او اجازه نمی‌دهد که در آن ساعاتِ باقی مانده‌ی روز، به کودک رسیدگی کافی و لازم کرده و ارتباط عاطفی خوبی با او برقرار کند. واضح است که اشتغال مادر آن‌هم تمام‌وقت، اگر هم‌کاری شوهر نیز در خانه ضعیف باشد، چنیـن مشکل‌هایی را می‌تواند برای خانواده به­خصوص فرزندان خردسال به‌وجود آورد و در نتیجه، فرآیند رشد کودکان را در ابعاد گوناگون مختل ‌سازد.

خانه، پرورشگاه عاطفی فرزندان!

اشتغال زن و صرف ساعات خارج از خانه و فشردگی کارهای خانه در ساعت‌های حضور زن، خواه ناخواه ارتباط اعضای خانواده را با یک‌دیگر کاهش داده، زمینه‌ی تبادل نظر و بررسی مسائل و مشکل‌های خانواده و هم‌فکری جهت رفع آن‌ها را محدود خواهد کرد. مادران شاغل علی‌رغم خستگی ناشی از کار، در خانه نیز باید به انواع وظایف خانگی خود که تهیه‌ی غذا، پوشاک، امور بهداشتی و غیره است، بپردازند. بدون تردید، این خستگی جسمی از نظر روحی نیز آنان را آسیب‌پذیر ساخته و باعث بی‌حوصلگی و سردی روابط او با اعضای خانواده خواهد شد. این امر بر تشدید و تعمیق اختلافات و حتی بروز درگیری‌ها می‌افزاید و فرزندان در چنین فضایی نمی‌توانند با آرامش به رشد شناختی و درک درستی از محیط دست یابند. «بنابراین اشتغال تمام‌وقت زوجین به‌ویژه مادر برای فرزندان بسیار مخاطره‌آمیز خواهد بود و تحقیق‌هایی که توسط محققان در این زمینه انجام گرفته مؤید این مدعاست. در این‌جا فقط به نتایج یکی از تحقیق‌های انجام شده اشاره می‌کنیم. در دانشگاه «کون کوردیا» در مونترال گروهی از محققان، مطالعه‌ای کامل و جامع درباره‌ی تأثیر اشتغال مادر در کودکانی که در سه سطح سنی، 4، 10، 15 بودند به‌اجرا درآوردند. این تحقیق درباره‌ی تعداد زیادی از پسرها و دخترها انجام گرفت. برای هر گروه سنی مفاهیم نقش جنسی، سازگاری اجتماعی و عمل‌کرد شناختی مورد اندازه‌گیری قرار گرفت، نتایج این تحقیق‌ها نشان داد که از نظر سازگاری، کودکان ده‌ساله نمره‌ی پایین‌تری نسبت به کودکان پیش‌دبستانی از مادران غیرشاغل آوردند»(بی‌ریا، 1375، 861). ساعت‌هایی را که مادران شاغل برای فرزندان خود اختصاص می‌دهند ولو این‌که از نظر کمی در حد لازم باشد؛ اما به‌دلیل برخوردار نبودن از نشاط کافی، حضور آن‌ها در کنار فرزندان‌شان از کیفیت مناسبی برخوردار نیست و فرزندان نمی‌توانند از این مادر خسته، انرژی عاطفی لازم را دریافت کنند. دوران کودکی مهم‌ترین زمان پرورش عاطفی فرزند است و عدم حضور مادر به‌ویژه در سه‌سال اول، حیات فرزند را با مشکلات عاطفی مواجه می‌سازد.

اشتغال مادران و بی‌توجهی آنان نسبت به همسر

در قرآن کریم آمده است: «مردان، سرپرست زنانند به‌دلیل آن‌که خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و نیز به‌دلیل آن‌که از اموال‌شان خرج می‌کنند(نساء، آیه‌ی 34). قرآن با صراحت می‌فرماید که مردان عهده‌دار زنان هستند از آن‌جهت که باید مخارج خانه را تأمین کنند و نفقه‌ی زن را بپردازند. از آن‌جایی که یکی از آثار اشتغال زنان، برخورداری از اقتدار اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر است، سبب تغییراتی در روابط زن و مرد و سرپرستی خانواده می‌شود و دیگر، مرد کانون اقتدار خانواده نیست و قدرت اقتصادی زن، معادله‌ی قدرت سیاسی را در خانواده بر‌هم‌ می‌زند و شکل جدیدی از خانواده متولد می‌شود. بنابراین، انتظار می‌رود که کشمکش‌های خانوادگی نیز افزایش ‌یابد. از جمله وظایفی که بایستی زنان به‌عهده بگیرند و در مسیر عمل به آن‌ها کوشا باشند، خانه‌داری و شوهرداری است(حشمت الواعظین قمی، 1357، 154).

«یکی از نشانه‌های خداوند این است که برای شما از خودتان همسرانی بیافرید تا در کنار آن آرام بگیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد...» (روم، آیه‌ی21). همسر نیاز به یک آرامش روحی دارد و این زن است که می‌تواند نقش آرامش‌دهنده در خانواده را ایفا کند. بدین ترتیب، اشتغال بیش از حد زنان در خارج از محیط خانه و بی‌توجهی به همسر، غالباً اثرهایی منفی بر روی مناسبت‌های خانوادگی، خوش‌بختی، سلامت روحی و روانی و رضایت‌مندی زناشویی دارد. هم‌چنین باعث می‌گردد که زوج‌ها کم‌تر به‌عنوان یک زوج یا خانواده، وقت‌های خویش را در کنار یکدیگر سپری کنند و اغلب رفتاری مانند دو کارمند با یک‌دیگر داشته باشند تا به‌عنوان دو دوست و یار و غم‌خوار یک‌دیگر. خستگی از کار داخل و بیرون از خانه سبب می‌شود زن در روابط زناشویی کم‌تر فعال شود. شاید بتوان گفت در صورت رضایت کامل مرد نسبت به اشتغال زن در خارج از خانه و آگاهی نسبت به تبعات آن، این مورد کم‌تر از موارد دیگر باشد؛ اما در صورت عدم رضایت کامل مرد نسبت به اشتغال زن و تن دادن اجباری وی نسبت به شغل زن به‌دلیل فشارهای مالی، پذیرش تبعات اشتغال زن برای شوهر دشوار بوده و در صورت عدم روحیه‌ی تعاون و مشارکت در رسیدگی به امور خانه و اعضای خانواده، این مسأله شکل حادتری گرفته و موجب سست‌شدن روابط عاطفی میان زن و مرد می‌گردد و در صورت تداوم، چه‌بسا منجر به از هم گسستن پیوند زناشویی نیز گردد.

کلام آخر

از جمع‌بندی مطالب مطرح شده می‌توان نتیجه گرفت که اشتغال مادران، گرچه فوایدی مانند بهبود وضعیت اقتصادی و تأمین نیازهای مادی خانواده، وجهه‌ی اجتماعی و استقلال مالی و به‌دست آوردن پشتوانه‌ای برای آینده‌ی مادران در پی دارد، اما اثرهای نامطلوبی در بستر خانواده بر جای می‌گذارد که از نظرها پنهان مانده و می‌توان به‌عنوان کارکرد منفی یا کژکارکرد در محیط خانواده از آن نام برد. در این میان می‌توان به اثرهای مخرب آن بر فرایند رشد کودکان به‌خصوص رشد عاطفی آن‌ها، سردی روابط با همسر و کاهش ارتباطات عاطفی با اعضای خانواده اشاره کرد. از سویی دیگر، مهدهای کودک و سایر محیط‌های تربیتی وارد فضای زندگی شده، نقش والدین را به‌عهده می‌گیرند که نه‌تنها در روند اجتماعی شدن کودکان تأثیر مفیدی نداشته، به‌خوبی ایفای نقش نمی‌کنند؛ چه‌بسا که کودک در چنین محیطی به‌دلیل دور بودن از گرمای محبت والدین، بسیار پرخاشگر، بی‌حوصله و مضطرب تربیت شده، به رشد حقیقی و شایسته‌ که لازمه‌ی اوست، دست نمی‌یابد. از این رو، سلامت و استحکام خانواده که در گرو آرامش و محبت و در کنار یک‌دیگر بودن است، با نبود مادران در محیط خانه، دچار مخاطره شده و کودک در چنین فضایی باید به‌تنهایی از گذرگاه‌هایی دشوار و صعب‌العبور زندگی و بحران‌های مخاطره‌آمیز خانواده‌ی خویش تا سمت رشد و تعالی گام بردارد و همواره به این بیندیشد که سرانجام چه خواهد شد؟

منابع:

- بشیری، ابوالقاسم (1386)، اشتغال زوجین و آثار و پیامدهای آن بر فرزندان، ج2، چاپ دوم، انتشارات مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

- حشمت‌الواعظین قمی، سید محمد تقی (1357)، الگوی زن اصیل و آزاد در عصر انقلاب، تهران، بی نا.

- بی‌ریا، ناصر (1375)، روان‌شناسی رشد(2): با نگرش به منابع اسلام، ج2، تهران، انتشارات سمت.

- روحانی، کاملیا (1372)؛ بررسی درجه‌ی اضطراب جدایی مادری در زنان شاغلی که اولین فرزند خود را به مهدکودک می‌سپارند، پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد دانشگاه علوم پزشکی ایران.

- محمدی ری‌شهری، محمد (1405)؛ میزان‌الحکمه، قم، مؤسسه‌ی در راه حق.

- منصور، محمود؛ دادستان، پریرخ (1374)؛ روان‌شناسی ژنتیک، ج2، چاپ دوم، انتشارات رشد.