دانشجوی نمونه باشیم

نویسنده


طلبه­ی رشته‌ی معارف

روز دانشجو و اخلاق دانشجویی از منظر مقام معظم رهبری

زگهواره تا گور دانش‌ بجوی

معجزه‌ی پیامبر اسلام(ص) قرآن است که کتابی سراسر معرفت و حکمت است و این خود نشان از اهمیت علم در اسلام دارد. چراکه معجزه‌ی انبیا دیگر کتاب نبوده و معجزه‌هایی داشته‌اند که مشاهده‌ای و وقوعی بوده است. تنها معجزه‎ی اسلام، قرآن است که دانش و علم را شامل می‌شود. دیگر ادیان هم به علم اشاره‌هایی داشته‌اند؛ اما نه بدین‌گونه که در اسلام مطرح است. در اسلام، آغاز و میانه و خاتمه‌ی راه، با علم و معرفت سنجیده می‌شود و عالم و دانشجو از ثواب و قرب فراوانی برخوردار هستند و روایت‌ها و سفارش‌های بی‌شماری در این مسئله وارد گردیده است.

کتاب آسمانی ما، قرآن، سخن خود را با «خواندن»، «علم» و «کتابت» آغاز کرده و پیوسته مسلمانان را به تفکر و تدبر در هرچه آفریده شده است، فرا می‌خواند. اهمیت و عظمت مقام علم، در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می‌دهد: «[ای پیامبر!] بگو: آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابرند»(زمر، آیه‌ی9)؟ در برابر این پرسش، هر خردمندی گواهی می‌دهد که هرگز نادان با دانشمند، در فضیلت یکسان نیست. خداوند، آموختن علم را بر هر انسانی واجب دانسته و از این‌رو می‌فرماید: «خداوند، مرتبه‌ی اهل ایمان را بلند فرموده؛ ولی مرتبه‌ی صاحبان دانش را به‌مراتب فزونی بخشوده است»(مجادله، آیه‌ی11). جوینده‎ی علم و طالب کمال را از گهواره تا گور می‌داند و یکی از بزرگ‌ترین ارزش‌های اسلامی را کسب دانش و علم می‌داند.

آن‌چه در مقابل پدر معنوی انسان باید رعایت شود!

 مهم‌ترین و پرارزش‌ترین آداب و وظایف در باب وظایف دانشجو در مقابل استاد خویش، این است که دانشجو باید درباره‌ی کسى‌که سرمایه‌ی علمى خویش را از ناحیه‌ی او به‌دست مى‌آورد و حُسن خُلق و آداب و آئین‌هاى رفتار خود را تحت رهبرى او فراهم مى‌کند، مطالعه و بررسى کند. از آن‌جا که جایگاه استاد در اسلام بسیار مهم و رفیع است، تا حدی که به‌عنوان پدر معنوی انسان مطرح گردیده؛ لذا دانشجو از دیدگاه اسلام پای کرسی هر استادی زانو نمی‌زند، بلکه براساس معیارهای مشخصی که در دین اسلام مطرح گردیده به‌دنبال استادی می‌گردد که درخور چنین جایگاهی باشد تا بتواند روح، عقل و فکر خود را هم‌چون زمینی مستعد در اختیار او بگذارد تا استاد شایسته نیز در این زمین به جای پرورش علف‌های هرز، درختانی بارور را به‌ثمر رساند. شاگرد باید استادى را انتخاب کنند که از لحاظ شایستگى در حدّ کمال بوده و دین‌دارى او محرز و مراتب شناخت و معرفت او مسلّم و به پاک‌دامنى معروف بوده و صیانت نفس او در برابر خواهش‌هاى دل، مشهور باشد و مروّت و جوان‌مردى و احترام او به افکار عمومى و انصراف او محرز باشد. هم‌چنین از نظر فنّ تعلیم به‌عنوان فردى با کفایت تلقّى گردد و از لحاظ تفهیم مطالب علمى، از بیانى رسا و ذهنى پویا و شرایط مطلوبى برخوردار باشد. دانشجو باید بر این اساس بیندیشد که استاد و معلّم او، پدر واقعی و روحانی وی (و خود او به منزله‌ی فرزند روحانی او) است. پدر (و فرزند) روحانی از پدر (و فرزند) جسمانی، با ارزش‌تر و ارجمندترند.

«دانشجو به‌عنوان فردی که در پی کسب علم و دانش است، باید مقام استاد را مورد تکریم قرار داده و در برابر وی خاشع باشد، زیرا استاد، فردی است که علم و تجربه‌های مشقّت‌وار یک عمر را به دانشجویان انتقال داده و هم‌چون پدر یا مادری دل‌سوز در مسیر کسب علم دانشجو از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکرده و با جان و دل به انتقال علوم می‌پردازد، از این رو بر دانشجو واجب است که با قدردانی از وی همواره مانند فرزندی صالح، مقام پدری (استاد) را پاس دارد» (جلسه‌ی دانشگاه تهران ‏22/2/77). نسبت به استاد و راهنمایی‌هایش خاضع بماند، آن‌چنان که بیمار، مطیع پزشک راهنما و در پی به‌کار بستن دستورهای اوست.

دانشجو، قشری پیش‌رو!

دانشجویان، فلسفه‌ی محوری وجود دانشگاه هستند. با آنان، سلسله‌ی تعلیم و تربیت نسل فرهیخته‌ی جامعه، تداوم می‌‎یابد و آینده ی علمی جوامع رقم می‌خورد. این نسل، دارای خصلت‌های خاص هستند. بدون شناخت آن، نمی‌توان به این مجموعه راه برد و در تعلیم و تربیت و همراهی و هم‌دلی با آنان توفیق یافت. دانشجویان، قشر پیشتار جوامع هستند. اندیشه‌های نو و نهضت‌های اجتماعی در سده‌های اخیر، عمدتاً در بستر جنبش‌های دانشجویی شکل گرفته‌اند و یا به‌گونه‌ای با آن مربوط بوده‌اند. مقام معظم رهبری، ضمن تأکید بر این نکته، به چون ‌و چرایی آن پرداخته‌اند و تحلیل روشنی از این خصلت ممتاز نسل دانشجو ارائه کرده‌اند: «در همه‌جای دنیا، دانشجویان یکی از قشرهای پیش‌رو هستند؛ علت هم واضح است. روح ناآلوده‌ی جوان، هنگامی که با ذهن و فکر روشنِ ناشی از تحصیل و بابصیر و آگاه همراه می‌شود، ترکیب خیلی ممتاز و فاخری به‌وجود می‌آورد. آن ترکیب، همان دانشجو است. به‌همین خاطر است که دانشجویان همیشه از قشرهای پیشتازند. در مملکت ما هم همین‌طور بوده است»(دیدار با دانشجویان حزب جمهوری اسلامی، 1/2/1363)، (دانشگاه و دانشجو، 1376، 52 ).

دانشجو، نسلی حساس و آماده­ی برانگیختگی!

ترکیب سن جوانی و طبقه ی روشن‌فکری، موجب می‌شود که نسل دانشجو، نسل حساسی باشد. نسل دانشجویی، باروت آماده ی انفجار را می‌ماند که با تلنگرهای نامساعد، می‌تواند به آشفتگی اوضاع جاری رو بیاورد: «مادامی که دانشگاه جای جوانانی است که فاصله‌ی سنی تقریباً مشخص هفت، هشت، ده ساله دارند، و مادامی که در دانشگاه، دانش و به تبع آن روشن‌فکری، در این سن به این نسل منتقل می‌شود، همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگی داشت» (دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، 18/6/1369) (حدیث ولایت، ج5، 1376،143).

دانشجو، آرمان­گرا و انقلابی!

دانشجو روحیه‌ی انقلابی دارد؛ تسریع در امور را می‌طلبد؛ محافظه‌کاری و عمل‌کرد گام‌به‌گام را نمی‌پذیرد؛ آرمان‌گرایی، او را به اندیشه‌ها و تلاش‌های حاد فرا می‌خواند و در جذبه‌ی شعارهای تند و داغ قرار می‌گیرد: «در محیط دانشگاه، بایستی به این نکته خیلی توجه کرد؛ آن‌گاه روحیه‌ی انقلابی دانشجویان را در نظر گرفت. این دانشجویان بایستی مثل قشر دانشجو در همه جای دنیا، کسانی باشند که جزو پیش‌برندگان انقلاب و جزو پایه‌های اصلی انقلاب باشند و نسبت به مسائل انقلابی هرگز احساس سردی نکنند... روحیه‌ی انقلابی این‌ها در دانشگاه نباید ضربه بخورد» (دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 20/9/1370)، (دانشگاه و دانشجو، 1376، 54).

دانشجو، پرسش‌گر و متفکر انتقادی!

دانشجو، به‌طور طبیعی پرسش‌گر است؛ با تفکر انتقادی با مسائل پیرامونی برخورد می‌کند؛ شیوه‌ی اعتراض و پرخاش را پیش می‌گیرد و در برابر لغزش‌ها واکنش سریع نشان می‌دهد: «ما نباید انتظار داشته باشیم که دانشجو جماعت، سیاست‌های دستگاه‌های اجرایی را به‌طور کامل و با همه‌ی وجود بپذیرد و قبول بکند. البته باید در مقابل سیاست‌های مسئولان دستگاه تسلیم شد؛ در این شکی نیست. وقتی که دستگاه‌ها و مجریان کشور تصمیمی می‌گیرند، آن تصمیم برای افرادی که در محدوده‌ی کار آن‌ها هستند، واجب‌الإطاعه است؛ اما باید این حق را به دانشجو داد که به مقتضای جوانی و به مقتضای آن روحیه‌ی شور و نشاط و شوقی که دارد، حالت سؤالی داشته باشد، احیاناً اعتراضی داشته باشد، پیش‌نهادی داشته باشد. در محیط دانشگاه، این‌ها را بایستی تحمل کرد و پذیرفت. این، از جمله‌ی عواملی است که آن شور و نشاط را در آن‌ها زنده نگه می‌دارد» (دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 20/9/1370)، (دانشگاه و دانشجو، 1376، 55).

دانشجو، روشن­فکر و صاحب عقیده!

 دانشجو، طالب آگاهی است؛ برای حضور خود در دانشگاه، منزلت می‌بیند؛ رهیابی به راه‌های پُرپیچ‌وخم را فضیلت می‌شمرد و تلاش می‌کند که از دیدگاه‌ها، مکاتب و نظریه‌های گوناگون اطلاع یابد: «دانشجو به‌طور طبیعی روشن‌فکر است؛ یعنی جزء گروه‌های روشن‌فکر قهری است و نسبت به اوضاع جاری کشور، صاحب‌نظر و صاحب فکر و صاحب عقیده است و می‌خواهد اظهار نظر بکند» (دیدار با اعضای شورای مرکزی نمایندگان ولی‌فقیه در دانشگاه‌های کشور و مسئولان دفاتر نمایندگی 8/7/1369)، (حدیث ولایت، 1376،ج 5، ص218).

نبض انقلاب در دانشگاه می­زند!

 مقام معظم رهبری در رابطه‌‌ی مطلوب «دانشگاه» و «انقلاب» چنین فرموده‌اند: «دانشگاه لاابالی و بیگانه از ارزش‌های دینی و بی‌تفاوت و خون‌سرد نسبت به مفاهیم و جهت‌گیری‌های انقلابی، دانشگاهی که در او نبض انقلاب نزند، دانشگاهی که اعضایش -چه دانشجو و چه استاد- نسبت به حرکت انقلابی ملّت ایران و برای پیشاهنگی و پیش‌قراولی، احساس تکلیف نکند و نقش درجه‌ی یک را در کار انقلاب نداشته باشد، دانشگاهی نیست که امیدبخش و تضمین‌کننده‌ی آینده‌ و موردنظر امام(ره) باشد»(مراسم بیعت دانشجویان و دانشگاهیان23/3/1368)، (دانشگاه و دانشجو، 1376، ص275).

دانشجویی نباشید که فقط دنبال نان و نام می­رود!

معظم‌له در پیامی دو محور اساسی را برای دانشجویان برشمردند: «نسل جوان دانشجو در قبال انقلاب دو مسئولیت اختصاصی را بر دوش می‌کشد: نخست، پیش‌رو و پیش‌گام و راه‌گشا بودن، و آن‌گاه برآوردن نیاز علمی جامعه و به خودکفایی رساندن جامعه در بخش متخصصین و سررشته‌داران خلاقیت و ابتکار علمی»(گردهمایی انجمن‌های اسلامی دانشجویان، 10/8/1360)، (دانشگاه و دانشجو، 1376، 275).

دو مسئولیت یاد شده، جامع رسالت دانشجو و دانشگاه در نظام و انقلاب است. ارتقای سطح علمی جامعه بر دانشجو و دانشگاه تکلیف اساسی است؛ و به هیچ بها و بهانه‌ای نمی‌توان از آن چشم پوشید. نباید به دعوی تکالیف سیاسی و انقلابی، از مرتبت علم و تحقیق در دانشگاه کاست و آن را از رونق لازم فرود آورد؛ زیرا بی‌تردید دولت و نظام انقلابی، متضرر اصلی خواهد بود و در درازمدت و کوتاه‌مدت، آسیب‌های عقب‌ماندگی را متحمل خواهد شد. «از سوی دیگر، دانشگاه نباید به بهانه‌ی دانش‌اندوزی، تکلیف انقلابی را از خود نجوید و نقش پیش‌گامی را از کف بدهد و به مکتب‌خانه‌ای بی‌تعهد بدل شود»(دفتر مقام معظم رهبری، 1376، 275). «آن مشکلی که به نظر بعضی‌ها شاید مهم‌ترین است، مشکل بی‌هویتی و عدم درک رسالت واقعی در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاریخ و آینده است. دانشجو حقیقتاً نمی‌داند که چه‌کاره است. او نمی‌داند که الآن چه‌کاره است و در آینده چه نقشی خواهد داشت؛ مثل کاسبی که به‌دنبال نان و نام می‌دود و زندگی می‌کند. به عبارت دیگر، رسالت حقیقی دانشجو، برای خود او درست روشن نیست»(دیدار با اعضای شورای نمایندگان ولی‌فقیه در دانشگاه‌ها، 8/7/1369)، (حدیث ولایت، 1376، ج5، ص219).

حرمت نهادن به علم و دانش‌پژوهی

 در آداب تعلیم و تعلم باید به آداب دانش‌پژوهی بنگریم؛ راه و رسم علم‌آموزی را بیابیم و ارتقای علمی را در گروی آن بدانیم. «بارها گفته‌ایم و صد بار دیگر هم خواهیم گفت؛ و اگر دانشجو و استاد و مدیر و مسئول و وزیر از ما توصیه‌ای بخواهند، توصیه‌ی ما همین خواهد بود که: با علم و تحقیق و کاوش، این اقیانوس عظیمی که خدای متعال در برابر انسان قرار داده است و قدرت ژرف‌کاوی در این اقیانوس را هم به انسان داده، هرچه می‌توانید پیش بروید و عمق‌یابی کنید. بنابراین، علم برای امروز و فردای ما حیاتی است. ما هر کار دیگری بکنیم، اگر در علم تهی دست باشیم، آن کارها، کارهای عقیم و بی‌عاقبتی خواهد بود(دیدار رؤسای دانشگاه‌ها، 23/ 5/ 1385). حفظ و اعتلای روح علمی در دانشگاه، به تغییر فضای هندسی ارزشی وابسته است. در محیط دانشگاه، باید «علم» منزلت واقعی خود را بیابد؛ در صدر منزلت‌ها بنشیند و از حاشیه بودن و یا حتی مطرود شدن در امان باشد.

 عمل صالح امروز ما چیست؟

توجه به جان‌مایه‌ی دانشگاه‌ -که دانش‌پژوهی است ایجاب می‌کند که مدیران دانشگاه‌ها، اساتید و دانشجویان، از این منظر به محیط دانشگاه بنگرند و آن را کانون تعلیم و تعلم بدانند و تحصیل را وظیفه‌ی اصلی خویش بشمارند: «امروز آن عمل صالح، عبارت است از درس خواندن. شما این را به‌عنوان یک طرز فکر قطعی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بپذیرید؛ شکی در این نیست. دانشگاه‌ها باید مرکز درس و مرکز علم باشند»(دیدار با دانشجویان حزب جمهوری اسلامی1/2/1363)، (دانشگاه و دانشجو، 1376، ص117).

علم پژوهی، محور وستون فقرات دانشگاه!

 نمی‌توان از حرمت دانش و علم سخن گفت؛ ولی به موانع آن، میدان ظهور داد و یا از تلاش لازم در زمینه‌سازی‌های رفع آن دریغ کرد: «محور و ستون فقرات همه‌ی کارهای دانشگاه، دانش‌پژوهی است... اگر واقعاً قبول داریم که دانشگاه برای دانش‌پژوهی است، پس اولین وظیفه‌ی همه‌ی عناصر دانشگاهی ـاعم از دانشجو و استاد- این است که این محیط را، محیط دانش کنند و به آن کمک کنند و از هرچیزی که جلوی آن را می‌گیرد، ممانعت کنند»(دیدار با دانشجویان حزب جمهوری اسلامی 1/2/1363)، (دانشگاه و دانشجو، 1376، ص 118). تعمیق تفکر علم‎جویی در نسل دانشجو، این امکان را می‌دهد که دانشجویان در پیش‌روی جامعه‌ی اسلامی، نقش خویش را بهتر ایفا کرده و جایگاه مشارکتی- هدایتی خود را در موفقیت‌های مختلف در تمامی عرصه‌ها در کشور تثبیت کنند.

منابع:

- قرآن کریم.

- مقام معظم رهبری (1376)، دانشگاه و دانشجو، تهران، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.

- مقام معظم رهبری (1376)، حدیث ولایت، ج5، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.