آسان‌گیرها مشکل‌ها را کوچک می‌بینند

نویسنده


زندگی راحت و آسان (3)

قسمت سوم: سلیقه‌ها و سخت‌گیری‌ها

پروردگار مهربان، ما را در مسیری ساده و آسان نهاد(لیل/ 7). و راهی راحت و به‌دور از سختی در برابر دیدگان‌مان قرار داد(عبس/20). بسیاری از ما باسخت‌گیری‌های خود، زندگی راحت و روان را دچار سنگلاخ‌های ساختگی می‌کنیم و با سلیقه‌های سیاه یا خاکستری خویش، آرامش و شعف خانه و خانواده را کم‌رنگ یا بی‌رنگ می‌سازیم و همه‌ی این‌ها محصول «جهالت» یا «غفلت» است. بدون‌شک، آشنایی با هر یک از این جمله‌ها و زندگی با هر یک آن‌ها، نگاه ما را به اطراف دگرگون می‌کند، اگر بدانیم:

* افکار کهنه، موریانه‌های فکری هستند که باید همه‌ی آن‌هارا از خود دور کنیم.

* شخصیت و آرامش خویش را در اشیای بیرون نبینیم؛ بلکه در درون خود بیابیم تا بزرگ شویم و بزرگ بودن، یعنی ساده بودن که چیزی ساده‌تر از بزرگی نیست.

* در حالی که بزرگ شده‌ایم، در سینه، قلبی کودکانه داشته باشیم؛ یعنی شادمانه، مهربانانه و کنجکاوانه زندگی کنیم.

* در هر کاری به‌گونه‌ای منطقی، حرکت، سرعت و سبقت خود را تنظیم کنیم. برای پریدن نخست بایستیم، سپس راه برویم، آن‌گاه بدویم و به‌دنبال آن بالا رویم و پرواز کنیم. از این رو حوادث، انسان‌های بزرگ را «متعالی» می‌کند و آدم‌های کوچک را «متلاشی»!

* نکته‌سنجی گفته است: «نمی‌توانم فرمول موفقیت و آرامش را به شما بدهم؛ اما می‌توانم فرمول شکست و پریشانی را در زندگی برای‌تان بگویم: بکوشید همه را راضی کنید!»

* سخت‌گیرها معمولاً مسئله را بزرگ‌تر از آن‌چه هست می‌دانند و آسان‌گیرها کوچک‌‌تر می‌بینند؛ پس مثل ساحل آرام باش، تا مثل دریا بی‌قرارت باشند و بی‌هیچ توقعی مهربان باش، تا خدا در قلبت برقرار باشد.

* بهترین عکس‌ها در اتاق‌های تاریک ظاهر می‌شود، پس غصه نخور که در تاریکی‌های زندگی، ظهور راحتی و آرامش فرامی‌رسد، به شرطی که تو آسان‌ترین راه، یعنی خط مستقیم را انتخاب کنی.

* از بهترین راه‌های راحتی آن است که به تمسخر مردم بی‌اعتنا باشیم؛ زیرا اغلب مردم از ترس این‌که مورد تمسخر قرار نگیرند، به‌گونه‌ای زندگی را مسخره می‌کنند.

* آرامش خیال، یعنی خواستن چیزهای ممکن نه محال، و حقیر شمردن نگرانی‌ها و دلواپسی‌ها و سرانجام پند نگیرند از مصائب انسان.

* اگر پذیرفتیم که آسان‌ترین راه خوب زیستن، ساده زیستن است، باید بدانیم که آسان‌ترین راه آشنایی، یک سلام است؛ ولی گرم و صمیمی؛ پس «خونسرد باش تا بر دشمن غلبه کنی»، خونگرم باش تا دوستان بسیاری را پیدا کنی.

برخی از سخت‌گیری‌های دردسرساز عبارت‌اند از:

وسواس در زندگی: وسواس، اختلال فکری و یا برهم خوردن تعادل روحی- رفتاری است که نوعی بیماری است و زندگی را مختل می‌کند. پاره‌ای از سختی‌های وسواس در زندگی آن است که وسواسی، حکم خداوند را که طهارت است قبول نمی‌کند و در برابر فرامین الهی اعمال سلیقه و سپس ایجاد بدعت (داخل کردن آن‌چه در دین نیست) می‌کند! چون تنها خود و زندگی خود را پاک می‌داند. از حضور در محافل عمومی یا مجالس خانوادگی اجتناب می‌کند و علاوه بر سوءظن به اطرافیان، از جامعه و خانواده منزوی می‌شود و افزون بر جدایی، باعث تلخ‌کامی فرزندان، همسر و دوستان گردیده، حقوق اطرافیان را پایمال می‌کند. از پیش‌رفت و پویایی در زندگی عقب می‌ماند و نسبت به علوم و دانش روز، ارزش‌های والای معنوی و عبادی محروم می‌شود و سرانجام، علاوه بر انجام سلیقه، باعث سقوط فکر و اندیشه و شخصیت خویش می‌شود!

دوری از نشاط در عبادت و بندگی: «نشاط» رکن بنیادین در عبادت و بندگی است؛ از سپاهیان عقل است و به انسان، زنده‌دلی و شادابی، عشق و اشتیاق معنوی می‌بخشد. این نعمت بس گران‌بها، نیاز شدید به مراقبت دارد تا از دست نرود. «افراط در عبادت» آسیبی است که باعث خستگی و بی‌توجهی می‌شود؛ در حالی که خداوند هیچ دستوری یا نیازی به این نوع رفتار نداده و افراط، عبادت شیرین را تلخ می‌کنند. قرآن، این کتاب انسان‌ساز که مردم را به استوارترین راه سعادت هدایت می‌کند(اسراء/ 9) و تلاوت آن فضیلت فراوانی دارد، همراه با آدابی است که خود می‌فرماید: «آن‌چه برای شما میسر است قرآن بخوانید» (مزمل/20).

بهترین عبادت و پرستش نزد رسول خدا(ص) عبادتی است که در آن عشق‌ورزی، نشاط و اشتیاق فراوانی باشد. چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: «عبادت خداوند را با وجود خستگی و بی‌میلی بر خود تحمیل نکنید»(کلینی، ج2، ص8). آن حضرت ماجرایی از دوران جوانی خود بیان می‌کند که برای بسیاری از ما درس بسیاری دارد: من جوان بودم و در عبادت مستحب بسیار کوشا. پدرم به من فرمود: «فرزندم از این کم‌تر عمل کن. وقتی بنده‌ای محبوب خدا باشد خداوند با عمل کم از او راضی می‌شود»(کلینی، 86).

زندگی فراتر از عرف جامعه: دخالت در جزئی‌های زندگی، سخت‌گیری در امور خانوادگی و اجتماعی و در تنگنا قرار دادن اطرافیان در جنبه‌های مادی و معنوی زندگی، دل‌های همسر و فرزندان را از عشق و علاقه تهی می‌سازد و به‌جای آن، بذر بدبینی، کینه و کدورت می‌نشاند؛ به‌گونه‌ای که برای پدر یا مادری این‌چنین آرزوی مرگ می‌شود و پس از این حادثه، به‌جای گفتن «انالله و اناالیه راجعون»، «الحمدلله رب العالمین» بر زبان‌ها جاری می‌شود!

پروردگار مهربان «رفتار شایسته و مناسب با شأن و شخصیت» را مطرح کرده، می‌فرماید: اگر همسران‌تان عمل زشت آشکاری انجام نمی‌دهند، با آنان به‌طور شایسته رفتار کنید(نساء/ 19). هرجا سکونت دارید و در توانایی شماست، سکونت دهید و به آنان زیان نرسانید تا کار را بر آن‌ها تنگ کنید(طلاق/‌6). بدون شک بازخورد رفتارهایی این‌چنین، چیزی جز فکرمشغولی، درگیری و دل‌گیری درونی و بیرونی و سرانجام از دست‌دادن راحتی و روانی زندگی نخواهد بود.

نپذیرفتن عذرخواهی: عفو، نشان‌دهنده‌ی بزرگی و بزرگواری انسان‌هاست. عفو، بخشیدن خطای خطاکار و «صفح» علاوه بر بخشیدن، به‌روی او نیاوردن و از صفحه‌ی دل زدودن است. «آنان باید عفو کنند و چشم بپوشند؛ آیا دوست نمی‌دارید خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است»(نور/ 22). از دیگر راه‌های از دست‌دادن راحتی و رفاه، نبخشیدن، درگیری و نزاع است که آرامش را از آدمی می‌رباید و خار و خاشاک دشمن به‌جای آن می‌افشاند.

دوری از مهر ورزیدن و بخشیدن: زندگی هر یک از ما دارای فراز و فرودهای فراوان است و عیار جوان‌مردی و انسانیت نسبت به یک‌دیگر در این عرصه‌ها نمایان است. گاه از فردی آبرومند که تا دیروز ثروت‌مند بود و امروز بر اثر بالا و پایین شدن زندگی، تهی‌دست و بدهکار شده است، طلب‌کاریم؛ اما به ندای نورانی قرآن دل می‌سپاریم که: «اگر (بدهکار) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید، (در صورتی که به‌راستی قدرت پرداخت را ندارد) برای خدا به او بخشیده بهتر است؛ اگر (منافع این کار را) بدانید»(بقره/ 280).

به‌یقین، اگر یُسر و راحتی را به کسی هدیه کردیم، علاوه بر آرامش درونی، راحتی بیرونی در عرصه‌های مادی و اجتماعی نیز نصیب ما می‌شود و بنابر قاعده و قانون «ارحم تُرحَم» چون مهر ورزیدیم و رحم کردیم، به ما هم مهرورزی و رحم می‌شود؛ چنان‌که خداوند رسول پرمهر خود، حضرت محمد(ص) را برای این امر مهم، مبعوث کرد و فرمود: «ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم»(انبیاء/ 107). در بین بندگان خود نیز محبت بسیار (وُدّ) و مهربانی (رحمت) قرار داد تا با رحمت و آرامش، بخشش و آسایش، زندگی راحت و آسانی برای خود رقم زنند(روم/ 21).

شهرت‌طلبی: «شهرت»، یعنی دیده‌شدن و شنیده‌شدن یا مطرح بودن در جامعه به‌گونه‌ای که اسم کسی مهم‌تر از کار او باشد و شهرت، آن چیزی است که دیگران درباره‌ی ما فکر می‎کنند، برخلاف منش و مرام که خودِ واقعی ماست.

کسانی که شیفته‌ی شهرت‌اند باید از فراغت بال و آسودگی جسم و جان چشم بپوشند؛ چون ناچارند به میل دیگران زندگی کنند و خود را با هوس‌ها و خیال‌پردازی‌های دیگران تطبیق دهند. بدین خاطر، چهره‌هایی چون اسپینوزا پس از سال‌ها شهرت و بلندآوازگی گفته‌اند: «شهرت، سرطان است.»

شهرت‌طلبی نمادی از دنیاطلبی است برای جلب توجه، به‌حساب آمدن و با سر انگشت اشاره شدن! که هر یک از این خواسته‌ها بلایی برای راحتی و آرامش انسان است. چنان‌که امام کاظم(ع) یگانه راه راحتی را این‌گونه فرمود: «دنیا را ناچیز بشمارید و آن را راحت بگیرید؛ بدون تردید، هیچ مردمی آن را راحت نگرفتند؛ مگر خداوند زندگی را بر آنان گوارا و شیرین کرد»(صدوق، 507).

کسانی که با پوشیدن لباس یا آرایش خاص، سکونت در خانه‌ای متفاوت و یا سوارشدن بر ماشین ممتاز، قصد ارائه‌ی برتری خود بر دیگران را دارند، از بیماری روانی رنج می‌برند و برای فرار از آن، خود را در این ورطه گرفتار می‌کنند؛ چنان‌که پیشوایان فرموده‌اند: همین بلا برای فرد بس است ‌که با انگشت در امور دینی یا دنیایی به او اشاره شود؛ یا این‌که، همانا خداوند دو شهرت را دشمن می‌دارد؛ شهرت لباس و شهرت نماز؛ یا شهرت، بهترین و بدترینش، آتش است و بس.

کسی که لباس شهرت بپوشد تا مورد توجه دیگران قرار گیرد، خداوند در روز قیامت، لباسی از آتش به او می‌پوشاند. رسول خدا(ص) نیز بنده‌ی ایمن از بیماری شهرت‌خواهی را این‌گونه ستود: «بنده‌ای که ظاهر و باطن خود را یک‌سان سازد، پروردگار والا درباره‌ی او می‌فرماید: چنین فردی به‌راستی بنده‌ی حقیقی من است» (طبرسی، 321).

منابع:

قرآن کریم.

کلینی، محمدبن یعقوب‌بن اسحاق (1362)، اصول کافی، تهران، اسلامیه.

طبرسی (1385)، مشکاه‌الانوار، نجف، حیدریه.

صدوق (1406)، ثواب‎‌الاعمال، قم، دارالرضی.