گفتوگو با عفت تکلو، کاشیکار و مدرس هنر
اشاره:
بناهای تاریخی ایران ویژگی منحصر بهفردی دارند. از درخشانترینش، رنگها و نقشهای چشمنواز کاشیهایی است که لباس شایستهای برای این بناهای فاخر بهحساب میآیند. «نگارههایی از کاشیکاری تاریخی کرمان»، عنوان نمایشگاهی است که در موزهی هنرهای معاصر فلسطین فرصت دیدارش را داشتیم.
گذر ایام، بیرحمتر از پاسداشت دست مرحمت مرمتکاران است. ترک بر چهرهی کاشیها مینشاند و جلای رنگها را از آن میستاند. این هم که نباشد خطر خشم زمین و تکانهای مرگباری که ارگ بم را گرفت، چیزی نیست که قابل تکرار نباشد. پس حفظ اصالت این آثار ارزشمند و پاسداری از آنها به اشکال مختلف، نیاز مبرمی است که ماندگاری ارزشهای سنتیمان را تضمین کند؛ البته اگر همراه باشد با حساسیت و ظرافتی نزدیک به آنچه خالقان این آثار داشتهاند. خانم «عفت تکلو» خالق نگارههای کاشیکاری کرمان، کرمانی نیست؛ اما سالهاست که در این شهر زندگی میکند و مجموعهی آثار خود را تعظیمی میداند در مقابل نقشآفرینان بهنام و گمنام هنر کاشیکاری ایران و بهخصوص کرمان. وی دانشآموختهی رشته فرش است و در حالحاضر، مدرس دانشکدهی هنر و معماری صبای کرمان. با او در این خصوص به صحبت نشستیم.
*از چهگونگی شکلگیری این مجموعه بگویید.
آغاز شکلگیری این مجموعه به سال 1384 برمیگردد. زمانی که همسرم، مستندسازی کاشیهای تاریخی کرمان را در قالب یک مجموعه عکس بهپایان رساند. این مجموعه که بهمنظور معرفی بخشی از میراث فرهنگی ایران بود، زوایایی از هنر 750سالهی کاشیکاری در استان کرمان را برای من آشکار ساخت و انگیزهای شد جهت خلق آثاری با موضوع «نگارههایی از کاشیهای تاریخی کرمان».
*با خلق این آثار بهدنبال چه چیزی بودید؟
آنچه که برای من جذاب بود، نقشمایههای موجود در کاشیها بود. پس از بررسی و طبقهبندی آنها بهدنبال راهی بودم که بتوان در قالب نقاشی، قدمت، تنوع نقوش، روشهای مختلف کاشیکاری و همچنین برخی از بناهای تاریخی کرمان را معرفی کرد. حاصل جستوجویم این بود که به گردآوری نقش مایههای منحصربهفرد و گاهاً کمتر دیده شدهای که بهصورت پراکنده در گوشه و کنار بناهای تاریخی جای داشتند، بپردازم.
*شما نقشمایههای موجود در کاشیها را عیناً بهتصویر کشیدهاید؟
خیر! شاید بتوان نحوهی طراحی این آثار را در سه گروه عمده جای داد و در برخی از نقاشیها، موتیف (نقشمایه)های موجود در یک فضای معماری را با ترکیببندی جدیدی بهنمایش درآوردهام و در تعدادی تنها بهعنوان شاخص بنا، آن نقشمایهی خاص را در بخشی از یک اثر متفاوت جای دادهام و در برخی دیگر که عمدتاً مربوط به کاشیهای تصویری میشود، تصاویر عیناً بازآفرینی شدند.
*با توجه به اینکه این کاشیها وجود دارند، چرا شما آنها را مجدداً نقاشی کردید؟
درست است که نقاشیهای من وامگرفته از نقوش کاشی هستند و تکنیک اجرای آثار تداعیکنندهی کاشی و کاشیکاری است؛ ولی با توجه بهچگونگی طراحی موتیفها، تابلوی نقاشی بهعنوان یک اثر هنری مستقل خودنمایی میکند. شاید بتوان گفت که زبان جدیدی است برای معرفی نقاشی ایرانی. البته نباید از نظر دور داشت که اکثر نقشمایههایی که مورد استفاده قرار گرفتهاند، کمتر دیده شده و یا بهدلایل مختلف رو به تخریب و ویرانی است.
*وضعیت فعلی کاشیها را بهعنوان بخشی از تزئینات معماری بناهای تاریخی، چهگونه میبینید؟
متأسفانه بسیاری از این کاشیها وضعیت مطلوبی ندارند. بهخصوص کاشیهایی که در بناهایی قرار دارند که کمتر مورد بازدید عموم قرار میگیرند، همچون کاشیکاری نفیس. توریستهای داخلی و خارجی از وجود چنین مکانهایی بیاطلاع هستند. یکی از عوامل مهم دیگری که در سالهای اخیر به ویرانی کاشیها، بیش از هرچیز دیگری دامن زده، مرمتهای غیراصولی است که در بسیاری از بناها همچون مدرسه و حمام ابراهیمخان ظهیرالدوله، مسجد ملک و... سبب از بین رفتن کاشیها شده است.
*نامگذاری تابلوها بر چه اساسی صورت گرفته است؟
انتخاب نامی مناسب برای هر تابلو که بازگوکنندهی هویت آن بهعنوان یک اثر هنری مستقل باشد کار خیلی سادهای نبود. بهعنوان مثال، موتیف اصلی تابلویی که با زمینهی آبی لاجوردی، پیچش طرحها و نقشهای هنر تزیینی ایران از جمله اسلیمی و ختاییها را بهنمایش میگذارد، متعلق به بنای قبهای سبز است. این بنا در دورهی قراختائیان بهدست تنها حاکم زن کرمان ساخته شده و بهاحترام این بانو تابلو «تُرکان خاتون» نامگذاری شده است.
*در مجموعهی حاضر، منحصراً به کاشی و کاشیکاری در استان کرمان پرداخته شده، آیا تصمیمی دارید که به کاشیهای سایر استانهای کشور نیز بپردازید؟
این مجموعه برای من یک نقطهی آغاز بهحساب میآید و پرداختن به این هنر اصیل در جایجای ایران، هدفی است که در تلاش برای تحقق بخشیدن به آن هستم.
*فکر میکنید این نمایشگاه جاذبهی بیشتری برای کرمانیها داشته باشد؟
مطمئنم این مجموعه با همهی اطلاعات و شناسنامهاش در هر شهر و کشور دیگری بهنمایش درآید، کرمان با بناهای تاریخیاش علاقهمندان زیادی پیدا میکند. این کاشیکاریها برای همهی مردم این مرز و بوم جاذبه دارد. البته متأسفانه خیلی از این کاشیها دارد به مرور زمان از بین میرود و نام هنرمندی هم که تنها امضایی پای اثر دارد، کمکم فراموش میشود یا سرانجام لابهلای پژوهشهای دانشجویی میماند.
در صورت درخواست خرید اثری از آثارتان موافقت میکنید؟
در کنار این تابلوها، نام استادان کاشیکار، را آوردهام تا دست کم اینجا نامی از ایشان بماند. برای همین دلم نمیخواهد که این مجموعه از هم جدا شود و تابلوها جداگانه دست کسی بیفتد، این مجموعه هرجا که هست باید کامل باشد.
*و حرف آخر شما؟
در قابی که در ابتدای این نمایشگاه نصب شده، زیر شعری از «سهراب سپهری» که از «کاشی» میگوید، نوشته شده بهنام آفرینندهی زیبایی. کاشی و کاشیکاری در گسترهای از نقش و رنگ همواره نشاندهندهی عظمت و شکوه معماری ایرانی- اسلامی بوده است. زیبایی، تنوع و قدمت کاشیها در قالب نگاره و درنهایت برپایی نمایشگاه که امید است در معرفی سرمایههای ارزشمند فرهنگ و هنر سرزمینمان مؤثر واقع شود. مجموعهی حاضر تعظیمی است در مقابل نقشآفرینان بهنام و گمنام هنر کاشیکاری ایران. ای کاش همهی این تابلوها برای کرمانیها و برای ایران بماند! و ای کاش مسئولان فرهنگی نسبت به اینهمه آثار بینظیر بیتفاوت نباشند! و... . در آخر بگویم که همواره سعی داشتهام و دارم تا به شیوهای نو و با زبان نقاشی، معرف فرهنگ و هنر اصیل سرزمینم باشم. شادم که در این مسیر قدم برداشتهام.
*در اختیار داشتن این آثار برای کرمان و برای ایران، بهترین فرصت است تا در جغرافیایی دیگر، معرفی درخور شأنی از داشتههای فرهنگی خود در زمینهی معماری و کاشیکاری داشته باشد. مسلماً در هفتههای فرهنگی که در شهرهای دیگر یا کشورهای دیگر برگزار میشود، نمیتوان دیوار حمام گنجعلیخان یا دیگر بناهای شهر را با خود برد. اما آثار «عفت تکلو» و حمل آسان آنها، این فرصت را برای مشتاقان آشنایی با دیگر فرهنگها ایجاب میکند که اندوختههای فرهنگی کرمان را بشناسند. جای تأسف است اگر این مجموعهی ارزشمند و پرزحمت، نزد خالقش بماند و هنر کاشیکاری کرمان پایبست دیوارها و در سکون و سکوت تبلیغاتی فراموش شود.