تصویر زنان در قاب سینما و تلویزیون

نویسنده


یکی از نشانه‌های پیش‌رفت هر جامعه‌، حضور موفق و تأثیرگذار زنان آن جامعه در شکل‌گیری جریان‌های مختلف سیاسی اجتماعی، علمی، فرهنگی هنری و... است. زنان ایران به‌عنوان مدیران فرهنگی خانواده، در نهادینه کردن ارزش‌های دینی در اذهان فرزندان نقش مؤثری دارند.

هرچه شخصیت زن و مادر از لحاظ فکری، عقیدتی و رفتاری محکم‌تر و سالم‌تر باشد، بهتر می‌تواند یک خانواده‌ی خوب و منسجم را سامان‌دهی کند. به همین ترتیب در برنامه‌های تصویری نیز، زن می‌تواند راهکارهای موثری نشان دهد. مهر مادری توان آن را دارد که مانع بروز بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی گردد؛ اما به‌دلیل افزایش مصرف‌گرایی، افزایش ابزارهای ارتباط جمعی مانند اینترنت، ماهواره و... و اشتغال مادران، حضور آنان در خانواده کم‌رنگ شده است. با این حضور ناکافی، برنامه‌های گاه نامناسب رسانه، الگوهای خود را جای‌گزین ارزش‌های حاکم کرده و سبب کاهش منزلت زن شده است.

زمانی زنان در سینمای ایران جایگاهی نداشتند، تا این که فیلم‌هایی در ارتباط با زنان توسط مردان ساخته شد. اینک زنان علاوه بر مردان، خودشان نیز در مورد خودشان فیلم می‌سازند. با توجه به عمر به‌نسبت کوتاه هنر هفتم در مقایسه با دیگر هنرها، دست یافتن فیلم‌سازان زن، به‌ویژه زن ایرانی به تصویر متحرک، خود نعمتی است. به‌طور طبیعی آنان نخست به‌بیان موضوعات عینی و واقعی دست می‌زنند و سپس به‌طرف سوژه‌های ذهنی و فراواقعی می‌روند.
مهم‌ترین مسئلهای که در حضور زن در قاب تصویر، خودی نشان میدهد، نقشی است که جدای از جذابیت ظاهری بر عهده‌ی آنان گذاشته میشود. امروزه در برخی فیلم‌ها و برنامههای تلویزیونی و در گذشته در اکثر آن‌ها، شخصیت زن به‌صورت مستقل مفهومی نداشت؛ و شخصیت خانوادگی و اجتماعی او تنها با اتکا به مردانی چون شوهر، پدر و پسر تعریف میشد. در سال‌های گذشته، مخاطبان رسانه شاهد زنانی بودند که کارشان تنها شستن ظرف و پاک کردن سبزی بود. اکنون زنان در مجموعه‌های تلویزیونی حق اظهارنظر دارند؛ هرچند در کمیت و نه حتی کیفیت حضور. با وجود این، این نقش‌های به‌ظاهر مثبت، هنوز کافی و کارساز نیستند؛ و گاه به‌جای نشان دادن شخصیتی کاملاً زنانه، در دام ارائه‌ی زنی مردصفت با کردار و گفتار متناقض، گرفتار می‌شوند.

نقش اصلی زنان و پایگاه اجتماعی آنان اغلب در نقش‌های از پیش آماده شده‌ی همسر و مادر صورت می‌گیرد. دختران جوان نقش آینده‌‌ی خود را به ازدواج، همسری و مادری محدود می‌بینند. آنان نه‌تنها در جامعه فردی مفید نیستند؛ در اغلب مواقع مادر و همسر خوبی نیز نیستند و قابلیت‌های خاصی ندارند. به تصویر کشیدن مادران سر درگم، عصبی و پرخاش‌گر، تنها تأثیر منفی روی مخاطب می‌گذارد و جایگاه زن را در ذهنش مخدوش می‌کند. ارائه‌ی چنین نقشی از زنان، به‌معنای محدود کردن و آگاهی ندادن اجتماعی و حتی خانوادگی به آنان است. باید توجه داشت که به زن باید هم‌چون یک انسان نگریست؛ نه موجودی دست دوم که فقط برای پر کردن صحنه و ایجاد جذابیت‌های بیش‌تر به فیلم سنجاق شده است.

نشان دادن جسارت زنان به‌عنوان شخصیتی مستقل از مرد، در کم‌تر اثری دیده میشود. زنی که قدرت‌مند و تواناست و با فداکاری و مهر و عطوفت مادرانه، رفتار درستی در خانه و محل کارش دارد؛ اشتباه‌های خود را میپذیرد و همیشه شرایط را درک میکند، کیمیاست. زنان بازیگر در نقش‌های‌شان یا ضعیفه هستند یا ظریفه. گاه زن اغواگر و ویران‌گر (Fame fatal ) است و گاه مظلوم و ساده؛ گاه وسیله‌ی کسب لذت است و گاه به‌ظاهر الگوی زنان جامعه.
پذیرش فرهنگ مردسالاری، نگاه سطحی به زن، ساده‌لوح پنداشتن وی، روان پریش، عصیان‌گر و گستاخ دانستن او؛ در مقابل تقلید رفتارهای مردانه، دزدی و هفت‌تیرکشی، ریاست باند تبهکاری و جاسوسی، همه و همه در کنار دغدغه‌های روشن‌فکری، دوست‌یابی در کوچه و خیابان و... به خشونت‌های خانگی، تنش‌های خانواده و جامعه و... دامن می‌زند و زشتی ناهنجاری‌های اجتماعی را برای بیننده از بین می‌برند. این برنامه‌ها تنها باعث عقب ماندن شخصیت حقیقی زن در جامعه می‌شوند و از نشان دادن کمال‌های واقعی انسان و به‌ویژه زن غافل می‌مانند. الگوهایی که این زنان برای مخاطب عرضه می‌کنند؛ الگوهای کامل و بی‌نقصی نیستند. ارائه‌ی شخصیت کلیشه‌ای از مادر، وجود فرزند کم‌تر و تنظیم خانواده، افزایش خانواده‌های تک‌والد، مجردان مستقل با خانه‌های خصوصی، شکستن قبح طلاق و تمامی معضل‌های اجتماعی، بی‌توجهی به حفظ و تقویت ایمان، رفتارهای نامعقول مردانه و... همه و همه کاستی‌هایی هستند که هر روز از سوی رسانه‌ی ملی به‌نمایش درمی‌آید و امری عادی تلقی می‌شود.
انگیزه و هدف ازدواج و تشکیل خانواده هم در اکثر فیلم‌ها، نامعلوم است. عشق‏هاى لحظه‏اى و خیابانى علل ازدواج است؛ عشقى که سریع مى‏آید و مى‏رود. وقتی عشق و علاقه از روی ایمان و دوری از گناه نباشد، انتظاری هم جز از هم‏گسیختگى خانواده در دنیای خیال و واقع نمی‌رود. از دیدگاه اسلام، آرامش روحى و روانىِ حاصل از ازدواج قابل توجه است و زمینه‌ساز ترقى و رشد اعضاى خانواده. نقش زن و مادر در به‌وجود آوردن این آرامش روحى و روانى بین اعضای خانواده، مهم است.
خانواده محل رشد و انتقال ارزش‏هاست. ثبات یا بى‏ثباتى خانواده به‌طور مستقیم بر جامعه تأثیرگذار است. اگر ارزش‏هاى خانواده استوار نباشد، اخلاق عمومى هم سقوط خواهد کرد و بالعکس. ارائه‌ی تصاویر به‌نمایش درآمده از جدایى‏ها و طلاق‏هاى سریع و حساب نشده، یا قهر و آشتى‏هاى بى‏مایه، معضلى است که سرمشق خانواده‏ها شده و پایدارى جامعه را به خطر مى‏اندازد. نشان دادن ناهنجارهایى چون بدحجابى، مدگرایى، بى‏هویتى، خودآرایى، دوستی‌های خارج از محدوده، لذت و تفریح‌های ناسالم، اعتیاد به سیگار و مواد افیونی و ... برای نسل جوان، بسیار جذاب است. حال این وظیفه‌ی بازیگر زن است که شخصیت‌های منفی و رفتارهای پر خطر را در آثار کمدی و تراژدی، چنان جذاب نشان ندهد که به‌جای مشمئز کردن مخاطب، برعکس او را به داشتن آن رفتار و یا شخصیت نامناسب تشویق کند؛ طوری‌که داشتن آن رفتار، نوعی ارزش در بین هم‌سالان تلقی گردد. از دگرسو اگر یک بازیگر زن با وجود جذابیت‌های تصویری بیش از مادر و مهر مادری، برای یک فرزند جوان جذاب باشد و به حریم خانوادگی او پای بگذارد؛ چه تمهیدی می‌توان برای این دلسوزی بیش از حد اندیشید؟

رابطه‌ی میان رسانه و جامعه رابطه‌ای متقابل است. به‌تصویر کشیدن نیازهاى اساسى خانوادهها و مطرح کردن آنها، از وظایف تولیدکنندگان برنامه‌های رسانه‌ای است. بزرگ‌نمایی مشکل‌های پوشالى و جلوهگرى نیازهاى غیرواقعى در سطح خانواده، به دگرگونى فرهنگ و ارزشها و بىهویتى فرد و به تبع آن، جامعه منجر می‌شود. مفاهیم و آموزههاى دینى و اخلاقى در بین افراد خانواده، با به تصویر کشاندن علل موفقیت و یا عدم آن، در بعضى از اعضاى خانواده، میسر می‌شود. برنامه‌های رسانه، چون بلندگویی روحیه‌ی مخاطب را تقویت یا تضعیف کرده و با ترویج افکار کلیشه‌ای و خرافه‌ها، سطح درک و تأمل او را در حد بسته‌ای نگه می‌دارد؛ یا موجب رشد و تعالی او می‌شود.

در سیر صعودى فیلم‌سازى کشور، گاه فیلم‌هایى ساخته می‌شود که نه‌تنها حرفى براى گفتن ندارند؛ بلکه فقط کپى آثار خارجى، آن هم از نوع بی‌ارزشش هستند. به‌طور طبیعی زنان و مادران این‌گونه فیلم‌ها نیز، تنها عروسکی مى‌شوند که دچار باندبازى قهرمان‌های فیلم‌ها مى‌گردند. شخصیت‌های زن این آثار، افرادى بى‌حوصله و بى‌عاطفه هستند؛ که یا علیه مردان‌شان شورش مى‌کنند و یا برعکس، در مقابل مرد جرأت ابراز نظر ندارند. روشن نیست ساخت این فیلم‌ها تا چه زمانى ادامه خواهد داشت و ذهنیت بیننده تا چه هنگام نسبت به کلیشه‌هاى موجود، حساسیت نشان خواهد داد؛ و وای به حال کسانى که این زنان تصویری الگودهنده و ناجى آن‌ها باشند!

ساختار دراماتیک فیلم اقتضا می‌کند تا آثار جذاب خلق شوند؛ و اگر فیلمی جذابیت نداشته باشد، شاید دیگر فیلم نباشد؛ چراکه تماشاگر در وهله‌ی اول باید تسلیم جذبه‌ی فیلم شود تا بتواند با آن ارتباط برقرار کند؛ اما این ایجاد جذابیت باید به چه میزانی باشد؛ و تماشاگر به چه میزان درگیر جاذبه‌های گاه کاذب فیلم‌های داستانی شود؛ تا منزلت زن، مادر و خانواده زیر سؤال نرود؟
زنان در قاب تصویر باید بتوانند با هنر خود، فرهنگ و رفتار درستی را به‌مخاطب خویش منتقل کنند و در برهه‌ای که تهاجم فرهنگی بیداد می‌کند، از آزمون هنر سربلند بیرون بیایند و منجر به‌ تولیدات بهتر دیگری شوند. شخصیت حقیقى زن بازیگر و نقشی که بازی می‌کند باید تبلورى از معنویت و معرفت باشد؛ تا او بتواند نکات مثبتى درباره‌ی حضور درست زن در اجتماع به دیگران منتقل کند. در واقع، هرکسى در آب بیند نقش خویش.