گفتوگویی با دانشجویان هنر
اشاره:
این روزها تعدادشان کم نیست بانوانی که با شکستن حد و مرزها ثابت میکنند که میتوانند همردیف مردان و گاهاً حتی پیشتر از آنها در برخی عرصهها بدرخشند. این اثبات وجود در بعضی رشتهها بهخصوص وقتی پای هنر وسط میآید بیشتر و بیشتر متبلور میشود؛ تا آنجا که میبینیم همین بانوان ایرانی که از دیرباز میگفتند از هر انگشتشان یک هنر میبارد، امروز در این مقولهها هنرمندان صاحبنظری بهحساب میآیند. همین امر، ما را با چندتن از بانوان هنرجو، همکلام کرد.
«سعیده حسینیان» هنرجویی است که در رشتهی دوخت و طراحی لباس فعالیت میکند. وی گرانی اجناس را مهمترین مشکل هنرجویان و فعالان طراحی لباس میداند؛ تا آنجا که برخی از هنرجویان و فعالان این رشته، دورههای مهارت و کار خود را برخلاف میل باطنی رها میکنند. اگر دولت و مسئولان این اجناس را بهقیمت تعاونی به هنرجویان ارائه دهند، این مشکل برطرف خواهد شد. همچنین بسیاری از هنرجویان بعد از اتمام دورههای مهارت، با دست پر از آموزشگاه فارغالتحصیل میشوند؛ اما بهخاطر اینکه سرمایهی کافی ندارند تا محلی را برای درآمدزایی خود راهاندازی کنند مشغول بهکار نمیشوند و در نتیجه در اثر گذشت زمان، آموزشها فراموش میشود. حال آنکه اگر سازمانهای مربوطه مراکز تولیدی راهاندازی کنند تا هنرجویان پس از آموزش در این مراکز مشغول شوند هم بهاقتصاد جامعه کمک خواهد شد و هم مشکلهای اقتصادی خانوادههای آنها با این درآمد کاهش مییابد.
این هنرجو تصریح میکند: «در شرایط فعلی برخی هنرستانها فاقد امکانات و تجهیزات هستند. آنهایی هم که اندکی تجهیزات دارند فرسوده شدهاند و پاسخگوی نیاز هنرجویان نیستند. نبود کتابخانه، کلاس درس و کارگاههای آموزشی و عدم تجهیز آنها از جمله مشکلهاست.»
«مریم موسوی» یکی از دانشجویان رشتهی تئاتر است. وی داشتن علاقه و استعداد ذاتی را علت پرداختن به این رشته عنوان میکند و میگوید: «هنوز جایگاه بانوان در برخی رشتههای هنری آنطور که باید تعریف و تثبیت نشده است. کنار این مسئله، نبود برخی امکانات هم به مهجورماندن برخی رشتههای هنری دامن میزند. بهطور مثال، بچههای رشتههای هنری بهخصوص بچههای تئاتر وقتی که میخواهند تمرین کنند، هنوز هیچ جای مشخصی برای تمرین ندارند.»
این بانوی هنرمند معتقد است: «وجه عملی آموزش در دانشگاههای هنری ما کمرنگ است. بهطوری که ما حتی کلاسهای عملیمان نیز بیشتر تئوریک هستند و در عمل، عملی نیستند. این مسئله باعث شده که فارغالتحصیلان این رشتهها اغلب در حد کارشناس هنری باشند، نه هنرمند. مشکل دیگر، عدم بومیسازی مواد علمی است؛ بهعبارت دیگر، هرچند که بسیاری از موضوعهای علمی، دارای تعاریف و استانداردهای جهانی و واحد هستند، لازم است که در محتوای دروس بنابر نیازهای بومی و فرهنگی کشور خودمان تغییرهایی دهیم که چنین اتفاقی در دانشگاههای ما نمیافتد. نتیجهی این عدم بومیسازی هم این است که فارغالتحصیلان رشتههای هنری غرق در هنر غربی بار میآیند.»
«مهدیه رهبری» هم دانشجوی معماری دانشکدهی ولیعصر تهران است. وی اظهار میدارد: «بهخاطر علاقه و روحیهی خودم رشتهی معماری را انتخاب کردم؛ اما امکانات دانشکدهها بهخصوص دانشکدههای فنی برای دانشجویان معماری در حد وسایل ضروری، مانند میز و سیستمهای کامپیوتری نیز بسیار محدود است. در حال حاضر، در این دانشکده تعداد دانشجویان در کلاسها زیاد بوده و گاهی در آتلیهها دانشجویان مجبور به استفادهی یک میز کار برای چند نفر هستند. وسایل مورد نیاز رشتهی معماری و ماکتسازی بسیار گران هستند.
مشکل دیگر و در حقیقت دغدغهی اکثر هنرجویان، آیندهی کاریشان است. هنوز کار خانمها در برخی عرصهها زیاد جدی گرفته نمیشود. یکی دیگر از مشکلهای این رشته در شاخهی فنی این است که حتی با مدرک کارشناسی پروانهی طراحی نمیدهند.
یکی از مهمترین دلایلی که باعث بهوجود آمدن این شرایط شده است، عدم ارتباط صحیح و منطقی بین دانشگاه و بازار کار است تا جایی که هریک از این بخشها بهصورت کاملاً جدا از دیگری کار میکند. دانشگاهها امروز در رشتههای گوناگونی بدون توجه به نیاز واقعی بازار کار، دانشجو تربیت میکنند؛ اما بازار کار تنها به آن بخشی از فارغالتحصیلان توجه دارد که بتواند نیاز واقعی خود به نیروی کار را برطرف کند.»
وی افزود: «باقی ماندن این شرایط دربارهی اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی و ناتوانی دانشگاهها و یا بیتوجهی دانشجویان به لزوم کسب مهارتهای شغلی مورد نیاز بازار کار، باعث شده تا همواره نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی که انتظار میرود باید در وضعیت مناسبی باشد، بیش از سایر گروهها و تا دو برابر متوسط نرخ بیکاری کشور باشد.
ناشناخته ماندن ظرفیتها در بحث مهارتآموزی و کمتوجهی دانشجویان به نیازهای واقعی بازار کار، علاوه بر اینکه باعث افزایش تعداد بیکاران فارغالتحصیل در رشتههای گوناگون شده است، زمینهی بیاعتمادی کارفرمایان به این گروهها را نیز دامن میزند؛ بهنحوی که کارفرمایان تصور نزدیک به یقین دارند، تنها تعدادی از نیروهای بهکار گرفته شده دارای مهارت لازم هستند!»
وی به ارائهی جزوه از سوی مدرسان اشاره و تصریح میکند: «گویا روال کار بر این اساس شده است که مدرسان رشتههای هنر، جزوهی سی تا چهل صفحهای را در کلاسها روخوانی کنند و تمام وقت کلاس به نوشتن جزوه اختصاص یابد که جا دارد مسئولان به رشتهی معماری در شاخهی فنی ارزش بیشتری بدهند. امکانات دانشکدههای فنی را تأمین کنند و همچنین مشکل گرانی وسیلهها را برطرف سازند.»
«فاطیما جهانبخش» یکی دیگر از دانشجویان رشتهی معماری در مقطع کارشناسی است وی در جایگاه یک دانشجوی خوابگاهی، دوری از خانواده، سختی رفتوآمد و تأمین هزینههای سنگین را از اهم دغدغههای خود عنوان میکند و میافزاید: «هزینهی کتابها و وسایل مورد استفاده در این رشته بسیار سنگین است و روزبهروز قیمتها بالا میرود. از طرف دیگر، برای خوابگاهها فضا و امکانات برای کار کردن بچههای معماری نیست. ما برای کار به میز نور، میز تحریر و معماری و میز و صندلی برای کارکردن با لپتاپ نیازمندیم؛ اما در هیچ خوابگاهی این وسایل نیست. کمبود نور اتاقهای خوابگاه، خرابی تلفنهای خوابگاه، فقدان میز مطالعه در اتاقها، فرسودگی موکتها، فقدان سایت رایانه در خوابگاه، هزینههای بالای اجارهبهای اسکان دانشجویان شبانه، جمعیت زیاد اتاقهای دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد، فاصلهی زیاد خوابگاه از امکانات ضروری و نامناسب بودن زمان ورود و خروج از خوابگاه هم دیگر مشکلهای موجود است.
خوشبختانه رشتهی ما زیبایی و تنوع زیاد دارد، دارای روح و رنگ است و پر از احساس. شاید بهدلیل ظرافت کار و دقت خانمهاست که در کارهای نقشهکشی و طراحی بیشتر، بانوان پیشتازند؛ چنانکه در کارهای اجرایی بهدلیل مردانه بودن کار، نیز خانمها کمتر استقبال میکنند.»
این دانشجو در جایگاه یک توصیه به هنردوستان متذکر میشود: «چه خوب است بانوان ما اگر به هنر علاقه دارند سراغ این رشته بیایند، نه صرفاً جهت سرگرمی و پرکردن وقتهای فراغتشان؛ چون این رشته سختیهای خودش را دارد؛ لذا کسانی مراحل پیشرفت و ترقی را طی میکنند که همچون کوه استوار باشند.»
وی از مسئولان و استادان نیز میخواهد تا نگاه جامعتری به دروس و متون تدریسی داشته باشند. او میافزاید: «اگر دروس به شکلی طبقهبندی شده تدریس شوند، وضعیت آموزش دانشگاهها به مراتب اعتلا مییابد. حال آنکه معمولاً مطالب آموزشی در دانشگاههای هنری بهشکلی پراکنده به دانشجویان و هنرآموزان عرضه میشوند. در حالی که اگر به شکل مواد آموزشی تجربه شده و فکر شده و بعد بهشکل عملی و تجربی درآیند، نتیجهی نهایی مطلوبتر خواهد شد. پس لازم است این کار از سوی تصویبکنندگان دروس و مواد آموزشی صورت گیرد.»
«زهرا کاشف» هنرجوی دیگری است که در رشتهی عکاسی تحصیل میکند. وی با مبهم خواندن آیندهی شغلی خود و دوستانش به نبود آتلیهی طراحی و عکاسی اشاره و تأکید میکند: «این معضل، زمانی که دانشجویان به ترمهای بالاتر و عملیتر برسند، بیشتر نمود پیدا میکند. کمبود استادان مجرب، فراهم نبودن امکانات درسی و کمبود منابع درسی مورد نیاز هم از دیگر مشکلهای دانشجویان این رشته است.»
وی تصریح میکند: «در برخی از دروس از استادان رشتههای دیگر که بهطور تجربی در رشتههای هنر مهارت دارند استفاده میکنند که آنها نیز نمیتوانند پاسخگوی نیاز دانشجویان باشند. در حقیقت، بهدلیل محدودیتها در پرداخت هزینههای مربوطه و همچنین مسیر طولانی استادان مجرب رغبت کمتری برای همکاری دارند.»
«سیما نقوی» دانشجوی رشتهی سینما نیز با اظهار تأسف از وضعیت حاکم بر فضای دانشکدههای هنر توضیح میدهد: «یکی از مشکلهای سنتی و دیرین دانشگاهها و دانشکدههای هنر، قهر قشر متعهد و متدین جامعه با این عرصه است که در درازمدت، فضای دانشگاههای هنری ایران را بهسمت غربزدگی و اباحهگری سوق میدهد. نتیجه این شده که استاد متعهد نیز در اینگونه دانشگاهها کم حضور دارد و دانشجویان اغلب تحتتأثیر گرایشهای غربی بار میآیند.
وی همچنین کمبود امکانات و تجهیزات لازم را از دیگر مشکلهای اساسی در این زمینه میداند و میگوید: «یکی از بدویترین امکانات برای تدریس سینما در یک دانشکده، وجود ویدئوپروژکتور در کلاسهاست که متأسفانه اکثر کلاسها فاقد آن هستند. اتاق صدا، سالن نمایش فیلم با کیفیت و ... از حداقلهایی است که انتظار میرود در یک دانشکدهی سینمایی در دسترس باشد؛ اما بسیاری از دانشگاههای هنری در این زمینهها با کمبودهای شدیدی مواجه هستند.»
این دانشجوی سینما همچنین نحوهی تدریس هنر در دانشگاه را نیز غلط ارزیابی میکند و خاطرنشان میسازد: «در خیلی از رشتههای هنری نظیر سینما، آموزش باید بهصورت کارگاهی و عملی صورت گیرد. این در حالی است که در دانشگاهها مثلا از ده جلسه کلاس تصویربرداری، تنها سه جلسه امکان کار با دوربین فیلمبرداری پیش میآید.»
اظهارهای هنرجویان و بانوان هنرمند کشورمان و مطالبههایشان در جایگاه دانشجو، خواستههایی بهحق است؛ چرا که آنان در اندیشهی ترسیم ایرانی آباد و زیباتر هستند. هرچند امروز در دانشگاههای هنری ما تا حدودی به آرمانهای علمی نزدیک شدهایم؛ اما آرمانهای انقلاب اسلامی همچنان در این عرصه مهجور هستند. بیشک در عرصهی آموزش هنر نیز باید با معیار قرار دادن فلسفه و جهانبینی اسلامی، بهسمت تحول برویم. این در حالی است که هماکنون معیار و اصل محتوای دروس رشتههای هنری دانشگاههای ما، آموزههای غربی و اومانیستی است. این در حالی است که باید به اندیشههای فلاسفه و حکمای خودمان بازگردیم.
در شرایط فعلی، ضرورت ایجاد تحول در آموزش هنریاش از پیش احساس میشود. این امر اگرچه آرمانی بهنظر میرسد؛ اما در بلندمدت عملی است. اگر مسئولان بخواهند پس بهجاست در پاسخ خواستهی عموم دانشجویان رشتههای هنر، مسئولان آموزشی کشورمان، حداقل فکری بهحال کتابها، جزوهها و منابع کنند. قطعاً یکی از بدیهی و ضروریترین موضوعهایی که باید در برنامهی بومیسازی علوم در نظر گرفته شود، تجدیدنظر و بازآفرینی اینگونه آثار است.