چارقدی به رنگ دلم

نویسنده


گفت‌وگو با سمیه ملاتبار، سردبیر سایت چارقد

اشاره: باغی از گل است. نگاهش که می‌کند یاد جلد قرآن می‌افتد که پر بود از گل‌های زیبا و طرح‌هایی که یاد فرشتگان را به‌ذهن سرازیر می‌کرد. دو طرفش را می‌گیرد و بلندش می‌کند. باغ گل، نرم و راحت روی سر می‌نشیند و حالا گل‌های رنگارنگ، تصویر یک فرشته را قاب گرفته است. این دشت پرگل چارقدی است برای عید همه‌ی دختران و زنان مسلمان! کسانی که می‌خواهند هرروزشان عید باشد و هر صبح‌شان صبح نوروز!

 چارقد، همان چیزی که زنان باوقار مسلمان ایران برای حفظش مردانه جنگیدند، پارچه‌ای که زنان قدیم ایران برای حفظ حجاب و معصومیت بر سرشان می‌انداختند و هرزنی آن را در خانه‌اش با دست‌های هنرمندش می‌بافت، امروز برای بخشی از دختران ایرانی حکم یک نماد مقدس را پیدا کرده است و نام مجله‌ای الکترونیکی است که جایی برای ابراز توانایی‌ها و خواسته‌های یک دختر مسلمان ایرانی است.

این بار در ادامه‌ی معرفی سایت‌های مربوط به‌ زنان و دختران به‌سراغ «چارقد» و «سمیه ملاتبار» سردبیر آن رفتیم و در مورد «چارقد» با او به گفت‌وگو نشستیم. وی در معرفی خودش می‌گوید: «متولد سال 65 در بابل هستم. در رشته‌ی مترجمی زبان انگلیسی مشغول تحصیلم. از سال 85 فعالیتم را در فضای مجازی شروع کردم. طی این مدت، سردبیری چارقد، گزارش‌گر سایت حج و طلبه‌ی وبلاگ و دبیر سایت مهرخانه و به‌دخت و همکاری با مجله‌ی پیام‌زن و ماهنامه‌ی حلقه‌ی وصل را در کارنامه‌ام دارم. اگر چه ترجیح می‌دادم فقط شاعر باشم.»

*چه اتفاقی باعث شد تا به فکر تأسیس چنین سایتی باشید؟

صد دختر وبلاگ‌نویس در اردویی به نام طهورا دور هم جمع شده بودند و دنیایی از فکر و خلاقیت داشتند که باید یک جایی خرج می‌شد. در اردوی طهورا بود که جرقه‌ی ساخت یک سایت درست و حسابی که دغدغه‌ی اصلی‌اش دختر مسلمان باشد، زده شد. همان‌جا تصمیم گرفته شد مجله‌ی الکترونیک چارقد را راه بیندازند که بعدها از یکی از شعرهایم، شعاری انتخاب شد، مصرعی که همه‌ی بچه‌های چارقد دوستش داشته‌اند و خوش‌آهنگی‌اش هم باعث شده قابلیت شعار شدن را پیدا کند. «یک چارقد به رنگ دلم سر کشیده‌ام» شد شعار سایت و وبلاگ‌نویس‌هایی از سراسر ایران هم شدند هیئت تحریریه‌ی مجازی. به‌همین سادگی مجله‌ی الکترونیکی چارقد در سال 86 راه افتاد. چارقد یعنی روسری. رنگ دل‌مان هم معصوم و صادقانه ا‌ست و اصلاً سیاه نیست. چارقد هم همین رنگی بود.

*محتوای اصلی چارقد از چه مطالبی تشکیل می‌شد؟

 اگر دقت کنید، چارقدِ اولیه با پرونده‌هایی مثل امنیت و رسانه و کنکور شروع شد. یعنی این‌طور نبود که از بین دغدغه‌های مختلف دخترانه‌ای که داشتیم، روی حجاب و عفاف تأکید کنیم؛ اما در سال‌های اخیر، برای عفاف و حجاب خیلی کار کردیم.

دغدغه‌ی چارقد، دغدغه‌ی دختر مسلمان است. اعم از تحصیل‌کرده و کم‌سواد، عشایر و روستایی و شهرنشین؛ فارغ از شعارهای افراطی و تفریطی مردگرایانه یا زن‌گرایانه. تلاش چارقد، تمرکز بر ارائه‌ی یک سبک زندگی، مبتنی بر به‌روز بودن و فعالیت اجتماعی در پناه و توجه به‌حیا و عفاف دختر مسلمان است. البته دغدغه‌ها‌ی حوزه‌ی زنان کم نیست. همین الآن احکام فقهی خانواده و زناشویی که برگرفته از دین هست، دشمنان پر و پا قرصی دارد. وقتی مخالفت‌هایی را از جمعیت‌های به‌ظاهر مدافع حقوق زنان در کشور می‌بینم، بیش‌تر مصر می‌شوم تا سعی کنیم با زبانی صمیمی به آن بپردازیم. کار سختی‌ است؛ اما هدف ما آگاهی‌ دادن صحیح است. باید ثابت کرد که دستورهای اسلام دقیقاً حمایت‌‌کننده‌ است و در جهت حمایت از ارزش‌ها و کرامت انسانی، چه مرد و چه زن شکل گرفته است.

*چه‌قدر از زمان شما و همکاران‌تان در روز به چارقد اختصاص پیدا می‌کرد؟

چارقد جزء زندگی‌ام بوده. من و اعضای خانواده‌ام با چارقد زندگی می‌کردیم. از سختی‌هایش فاکتور می‌گیرم؛ چون طبیعت هر کاری با سختی است. هر روز فقط با ایمیل‌ها، اینترنت، مدیریت سایت، به‌روزرسانی، هماهنگی‌ها و نقد مطالب مشغول می‌شدم. خارج از نت هم، تماس تلفنی و پیامک و…

البته یک گروه چند نفره برای محتوای اصلی داشتم که همیشه از کمک‌های‌شان بهره می‌گرفتم؛ مثل دوست بسیار خوبم اعظم ایرانشاهی که همیشه حاضر بود. غیر از این، دنیای زنان برای کل اعضای تیم پر از سوژه‌ها و دغدغه‌های میدانی و علمی بود. ما همیشه سوژه برای نوشتن و کارکردن داشتیم؛ ولی چون مشکل‌های مثل دور هم ‌نبودن و نبودِ نیروی انسانی کافی و حتی هماهنگ کردن برای مصاحبه‌ی خاصی داشتیم، مجبور شدیم فقط به مواردی بپردازیم که در توان‌مان بود.

*هیئت تحریریه‌ی چارقد به چه صورت کار می‌کند؟

از آغاز تأسیس سایت، فرصت انسجام نداشتیم. نمی‌دانم ضعف است یا قوت؛ ولی ما برای چارقد حتی یک دفتر هم نداشتیم و همه‌چیز در اینترنت ردوبدل می‌شد. چارقد شورای تحریریه‌ی ثابتی ندارد. شاید از ابتدای تولدش تا به امروز، بیش از یک‌صد نویسنده داشته‌ایم؛ اما چارقد فعلی فقط با همکاری چند نویسنده فعال و تقریباً ثابت دختر و پسر، دو خبرنگار جهت بخش گزارش‌های خبری و مصاحبه‌های اختصاصی، چند عکاس و دبیر عکس و هم‌چنین سردبیر به‌عنوان ناظر و هماهنگ‌کننده و منتشر‌کننده‌ی مطالب کار می‌کند.

*چارقد تا به‌حال توانسته راهش را پیدا کند؟ در واقع چه‌قدر مخاطب دارد؟

 راه بسیار سخت و پرفراز و نشیبی است که چارقد شش‌سال متمادی در آن حرکت کرده و تا رسیدن به قله‌ی آرمانی فاصله بسیاری هم دارد؛ اما نوشتن از دنیای دختران مسلمان، مشکل‌ها و سختی‌ها و حساسیت‌های فراوانی به‌همراه داشت که باید به آن‌ها دقت می‌کرد. نوشتن درباره‌ی مشکل‌های دخترهای مسلمان، کار آسانی نیست. کاری پر از حساسیت، که بچه‌ها را مجبور می‌کند حواس‌شان را خوب جمع کنند؛ اما این حواس جمع هرگز باعث نمی‌شود دست به‌عصا راه بروند یا یک جایی حرف‌شان را قورت بدهند. به‌هرحال، مخاطبان نظرهای متفاوتی در مورد محتوا و طراحی چارقد می‌دادند؛ اما غالباً به‌دلیل تنوعی که در چینش مطالب بود، خوش‌شان آمده بود و ابراز رضایت کرده بودند، و فکر می‌کنم آن‌قدر خوب کار کرده‌ایم که مقام اول جشنواره‌ی تولیدهای رسانه‌ای حجاب و عفاف را به چارقد اختصاص داده‌اند.

*مطالبی که در چارقد آورده می‌شود دسته‌بندی شده است یا در هم و از هر دری سخنی؟

پنج سرویس در چارقد وجود دارد: «رسانه، جامعه، تاریخ، خانواده و ورزش». کل مطالب هم در صفحه‌ی اصلی بر اساس همین دسته‌بندی در دسترس است. یعنی اگر فردی برای اولین بار هم چارقد را می‌بیند، با کلیک‌کردن روی لیبل‌های پایین صفحه که همین سرویس‌ها هستند، متوجه رنگ خاص هر سرویس و مطالب می‌شود.

 مطالبی هم ویژه‌ی مردان منتشر کرده‌ و در برنامه‌ها قرار داده‌ایم. قشر مخاطب چارقد، متنوع است و اکثراً تحصیل‌کرده و دانشگاهی و یا مشغول به تحصیل هستند، که باید خوب به این نکته‎ها توجه داشت.

*چه سختی‌هایی در چارقد بیش‌ترین فکر و وقت شما را به‌خودش اختصاص می‌داد؟

یکی از سختی‌های چارقد تربیت نویسنده بوده؛ چون با تعداد زیادی ایمیل مواجه می‌شدیم که درخواست همکاری بود. این‌که به هرکدام از ایمیل‌ها جواب بدهیم و مشخصات لازم را دربیاوریم و قلم فرد را با موضوعی تست کنیم، خیلی زمان‌بَر بود؛ ولی ما چون هدف بلندمدتی برای این ‌کار داشتیم، این کار را انجام می‌دادیم و کم‌کم فرد را طبق صلاحیتی که داشت، در سرویس خاصی قرار می‌دادیم. از دست‌دادن دوست عزیزمان، مرضیه پژمان‌یار، همکار بسیار فعال و نویسنده‌ای بسیار متعهد، برای همه‌ی چارقدی‌ها سخت بود، بقیه‌ی مسائل هم که در همه‌ی کارها هست.

*به‌نظرتان چه چیزی در چارقد جذاب بود؟

بچه‌های سایت چارقد، زیاد هم را نمی‌دیدند. چه بشود که بتوانند در یک اردو یا در جلسه‌های انگشت‌شمار دور هم بنشینند و در کنار حرف زدن درباره‌ی سایت‌شان یک کمی هم درد و دل کنند. ارتباط بچه‌ها بیش‌تر به‌صورت تلفنی و ایمیلی بود. تیم پرشور و شعفی را مجسم کنید که هم گاهی خودم قاطی شیطنت‌شان می‌شدم و هم گاهی حس مادرانه‌ام گُل می‌کرد و هیس‌هیس گفتن‌هایم شروع می‌شد!

خیلی از همکارانی که از جاهای مختلف خبرگزاری و سایت‌های مختلف به جمع‌مان اضافه شدند، بیش‌تر جذب صمیمیتی بودند که بین اعضا حاکم بود. گاهی از میزان صمیمیت نویسنده‌ها بهت‌زده می‌شدند؛ خودم هم گاهی از دست برخی کارهای تیمم خیلی بهت‌زده شدم، از میزان خلوص و احساسی که داشتند، از کارهای غیرمنتظره‌ای که انجام می‌دادند، و همه‌ی چیزهایی که باید صبر کنید تا در کتاب «چارقد و همه‌ی دردسرهایش» آن‌ها را بخوانید.

*مهم‌ترین خبری که شوک بزرگی به تیم چارقد و مخاطبانش وارد کرد، چه بود؟

چارقد، سال 92 هفت‌ساله می‌شد و مطمئناً راه پرفراز و نشیبی پیش رو داشت. من و تیم خوبم که واقعاً تعداد کمی بودیم، «یازهرا»ی شروع کار را گفتیم و دستش را گرفتیم تا زمین نخورد. درست است که نیم‌سال اول ۹۱، شاهد دویدنش بودیم؛ اما از هر مادری بپرسید مطمئناً می‌شنوید که می‌گوید: «بچه‌ام کوچک بود، دردسرهایش کم‌تر بود!»

دقیقاً بعد از ماه مبارک امسال، به‌دلیل مشکلات مالی، از ما خواسته شد که به‌روزرسانی چارقد به ماهی سه‌چهار مطلب کاهش پیدا کند و این خبر برای تیم شوک بزرگی بود. متأسفانه این خبر با تعطیل‌شدن فرقی ندارد. الآن ماه‌هاست که حتی با یک مطلب هم به‌روز نمی‌شود.

*حرف آخر راجع به چارقد؟

«چارقد، خانه‌ای است برای دختر مسلمان ایرانی، با تمام مشخصاتش. دختری که علی‌رغم زیاد تکرارشدن نامش و سوژه ‌شدنش غریب مانده است و هیچ‌کس نمی‌خواهد آنی که واقعاً هست را به رسمیت بشناسد. نه سریال‌های تلویزیون در نمایش این شخصیت با تمام مؤلفه‌هایش موفق بوده‌اند و نه در قاب سینما آنی که واقعاً هست به تصویر کشیده شده است. نه فعالان دفاع از حقوق زنان او را می‌شناسند و نه طیف‌های سنتی مذهبی‌مان جنبه‌های به‌روز شده‌ی این هویت را در نظر می‌گیرند.

این شده است که او دیده نمی‌شود، یا اشتباه دیده می‌شود، جایی را ندارد برای معرفی‌کردن خودش. سینما مال او نیست، در سینما اغلب دخترهای پیش‌رفته و تحصیل‌کرده، دخترهای بی‌بند و بار و بی‌تعهد به ارزش‌های اخلاقی و دینی هستند.» این‌‌ها قسمتی از متن صفحه «درباره‌ی ما»ی سایت چارقد بود که حرف همه‌ی ماست امیدوارم به زودی چارقد هم بهتر از قبل به فعالیت بپردازد.