آمیختگی زندگی زن ایرانی با هنر، قدمتی به بلندای تاریخ ما دارد بهطوری که امروز زنان ما علاوه بر حضوری درخشان در رشتههای مختلف آکادمیک هنری و نقشآفرینی در عرصهی اجتماع، توانمندیهای بیشمار خود را در عرصهی هنرهای خانگی و کمک بهاقتصاد خانواده نیز بهاثبات رساندهاند. از آنجا که زن رکن اساسی و عنصر اصلی خانواده است و در صلاح و فساد آن ارتباط مستقیم دارد، این موفقیتها تا زمانی که در تعارض با نقش اصلی او در خانواده نباشد ارزشمند است. در تجربهی مشاورهی خانواده گاه شاهد زنان هنرمندی هستیم که گرچه در زمینهی هنری خود در حد بالایی درخشیدهاند؛ اما قافلهی صیانت از خانواده، همسرداری و فرزندپروری را باختهاند و دستیابی به سطح درآمد بالا یا موقعیت اجتماعی آنان را دچار غرور کاذب کرده است. با امید به اینکه زنان فرهیختهی ما در هرجایگاه و منزلت اجتماعی که قرار میگیرند، از وظیفه و مسئولیت اصلی خود که همانا همسرداری و مادری است غفلت نورزند.
خانم س. ح؛ خانهدار
تقریباً بیست سال است ازدواج کردهام. همیشه علاقهی زیادی به کارهای هنری داشتم و بعد از ازدواج هم به دلیل نیاز مالیمان شروع به کار خیاطی و گلدوزی کردم. در طی این سالها خیلی پیشرفت کردم و الآن درآمد خیلی خوبی از این هنر دارم بهطوری که مخارج زندگی و تحصیلات فرزندانمان را خودم تأمین میکنم. چیزی که خیلی زجرم میدهد این است که با اینکه همسرم مرد خوبی است، برخلاف دیگران از هنر من تعریف نمیکند و من فکر میکنم او هیچگاه قدر سالها زحمت من را نمیداند یا مرا درک نمیکند. بههمین دلیل با وجود آنکه دیگران مرا زنی موفق میدانند و خیلیها حسرت موقعیت من را میخورند، در دلم احساس خوبی ندارم و احساس شکست میکنم. لطفاً مرا راهنمایی کنید.
مشاور: اینطور بهنظر میرسد که همواره پشت مردان و زنان موفق همسرانی قرار داشتهاند که بهصورت محسوس یا نامحسوس آنان را یاری کردهاند، بههمین جهت سعی کنید با دوری از افکار منفی، کمی واقعبین باشید و خودتان این همراهیها را از جانب همسرتان در زندگی مشترکتان پیدا کنید. از طرفی یکی از مهارتهای زندگی زناشویی، بیان احساسهای واقعی و نیازهای روحی به همسر است. بنابراین بهنظر میرسد با وجود اینکه اذعان دارید همسرتان مرد خوبی است، هیچگاه از این نیاز خود یعنی بیان احساسش نسبت به هنر شما با او صحبت نکردهاید و همسرتان اصلاً از اهمیت اظهارنظرش دربارهی شما و اینکه چهقدر نظر او برایتان مهم است و موجب تقویت انگیزهی شما میشود آگاهی ندارد.
مسئلهی دیگر اینکه تا زمانی که تلاش و زحمتهای شما در جهت حفظ بنیان خانواده و تأمین یک زندگی شرافتمندانه برای خود و سایر اعضاست، این تلاش ستودنی و بسیار باارزش است و در صورتی که بدون توقع از همسر و فرزندانتان این تلاش را انجام دهید احساس رضایتمندی بیشتری خواهید داشت؛ و اگر توقعهای ذهنی شما در سطح مورد نظرتان برآورده نشود، دلزدگی، خستگی و احساسهای منفی زیادی را تجربه خواهید کرد. بنابراین بهتر است با گنجاندن تفریح و استراحت در برنامهی روزانهی خود به جای دامن زدن به افکار منفی، بهخاطر این استعداد و توانمندی ویژه از خداوند شاکر باشید.
خانم م. ع؛ خانهدار
حدود 32 سال دارم و دوازده سال است ازدواج کردهام و دارای دو فرزند نه و ده ساله هستم. از دو سال پیش، بعد از فوت مادرشوهرم، بهخاطر ارث و میراث بین شوهر و خواهرشوهرهایم اختلاف خانوادگی پیش آمد و از آن به بعد با هم قطع رابطه کردیم. از وقتی ارتباطمان قطع شده آرامش داریم؛ ولی شوهرم بهتازگی تصمیم گرفته در عید نوروز امسال حتماً با خواهرهایش رفت و آمد کند. بچهها هم بر این ارتباط اصرار دارند چون دلشان میخواهد با بچههای آنها ارتباط داشته باشند؛ اما من معتقدم اگر این ارتباط برقرار شود، دوباره مشکلهای قبلی، حرفها و گلهها شروع میشود و آرامشمان را میگیرد و من حوصلهاش را ندارم. بهنظرتان چگونه میتوانم این مسئله را به شوهرم بفهمانم و او را متقاعد کنم.
مشاور: گرچه شما از من بهعنوان مشاور برای رسیدن به این هدف کمک خواستهاید؛ از آنجا که خواستهی شما را منطقی نمیدانم، نمیتوانم در این جهت کمکتان کنم. خواهرشوهرهای شما از بستگان درجهی اول و در واقع، ریشههای همسرتان هستند و شما نمیتوانید همسر و فرزندان خود را از ارتباط با آنها منع کنید و با توجه بهفقدان وجود مادرشوهرتان، چه بسا این نیاز در آنها شدیدتر هم باشد. حذف این افراد از حلقهی ارتباطهای خانوادگی، پاک کردن صورت مسئله و نگه داشتن کدورتهاست که بهمرور زمان، نهتنها مشکلها را برطرف نمیکند، بلکه شرایط را پیچیدهتر نیز خواهد کرد. دوری از آدمهایی که با آنها مشکل داریم آسانترین و غیرمؤثر ترین راهکار ارتباطی است. پس بهنظر میرسد یادگیری مهارتهای ارتباط خانوادگی از سوی شما سپس برقراری ارتباط و گفتوگو کردن دربارهی موارد اختلاف، با حفظ حرمتها، این مشکل را برای همیشه حل خواهد کرد. بنابراین، تلاش شما برای متقاعد کردن همسر و فرزندانتان در جهت دور نگهداشتن آنها از فامیل، بینتیجه و نادرست است و آرامشی که از آن صحبت کردید، از آنجا که نیازهای همهی افراد خانواده را تأمین نمیکند، یک وضعیت موقتی و ناپایدار است.
خانم ل. ش؛ کارشناس مخابرات
45 ساله و متأهل هستم. یک دختر 21 ساله داریم که دانشجوست و درسش هم تا بهحال خوب بوده، من و همسرم برای تربیت و بزرگ کردن او زحمتهای زیادی کشیدیم و در حد توانمان خواستههای او را برآورده کردهایم؛ اما بهتازگی از طریق دانشگاه به ما اطلاع دادهاند که دختر ما دو ترم متوالی مشروط شده است. من و پدرش خیلی ناراحتیم و واقعاً شوک شدیم. هرچه فکر میکنیم نمیفهمیم مشکل دخترمان کجاست؛ چون هروقت از او راجع به درسش میپرسیدیم همیشه میگفت درسهایش روبهراه است و در ظاهر هم در خانه درس میخواند. واقعاً نمیدانیم با این مسئله چهگونه برخورد کنیم. آیا باید با او برخورد خیلی شدید کنیم. لطفاً راهنمایی کنید.
مشاور: با وجود اینکه میتوانم حال شما را درک کنم و متوجه شوم از اینکه دخترتان زودتر شما را در جریان وضعیتش قرار نداده چهقدر آزرده هستید، بهنظر میرسد عصبانیت و برخورد شدید با او علاوه بر از بین بردن حرمتها و رابطهی دوستانهای که باید بین جوانان و والدین وجود داشته باشد نتیجهای بهدنبال ندارد. بهنظر میرسد دخترتان حتماً برای وضعیتی که برایش پیش آمده توضیح و دلیل دارد؛ اما نتوانسته در مورد آن با شما صحبت کند. با توجه به تجربهی من در مشاوره با دانشجویان، این وضعیت ممکن است بهدلایل مختلفی چون: عدم علاقه به رشتهی تحصیلی، ارتباط با جنس مخالف و پیامدهای آن، تأثیر مشکل یکی از دوستان و یا همکلاسیهای صمیمی، بیماری و ... ایجاد شده باشد که مطمئناً مراجعه به مشاور دانشگاه و در صورت عدم دسترسی به او یک مشاور ذیصلاح قابل پیگیری است. بنابراین با حفظ آرامش خود بهدور از مقایسه، سرزنش و با نشان دادن حمایت همهجانبهی خود به او احساس امنیت و اعتماد بیشتر را در او تقویت کنید و او را برای مراجعه به مشاور ترغیب کنید.
* خوانندگان عزیز شما هم میتوانید سؤالهای مشاورهای خود را در زمینهی خانواده و ازدواج از طریق نشانی Payamezan@dte.ir با مجله در میان بگذارید و در شمارههای بعدی مجله منتظر پاسخ ما باشید.