نویسنده

قسمت هشتم: آزادی و اختیار

آزادی و اختیار یکی از بارزترین شاخصه‌های انسانی است. حرّیت به‌معنای آزادگی و آزادمنشی، بیرون شدن از بندگی مخلوق‌ها و بریدن از تعلّق‌ها است(معین، 1371) و «آزادی یعنی این‌که انسان، رها باشد از قید و بندهایی که جلوی رشد و تکامل و فعالیت‌های او به‌سوی کمال را می‌گیرد»(مطهری، ص25). از آن‌جا که انسان دارای نیروی عقل، اراده و اختیار است، قطعاً در مقام انتخاب‌گری و التزام عملی در امر تربیت، نباید آزادی‌اش را سلب کرد و او را به اجبار و اکراه واداشت؛ در واقع، اکراه و اجبار با ویژگی حرّیت و آزادگی انسان در تضاد است.

دسته‌های متعددی از آیات قرآن کریم بر اختیار و آزادی انسان گواهی داده و او را موجودی آزاد، مختار، صاحب قدرت تصمیم­گیری و عمل بر مبنای اراده و تصمیم می‌دانند. در برخی از این آیات، انسان را در پذیرش دعوت انبیای الهی آزاد و مختار دانسته و می‌فرماید: «ما راه را به او نشان دادیم. خواه شاکر باشد [و بپذیرد] و خواه ناسپاس»(انسان/ 3). در جای دیگر به‌صراحت از عدم اکراه در پذیرش دین یاد کرده و می‌فرماید: «در دین هیچ اجبار و اکراهی نیست»(بقره/ 206). هم‌چنین می‌فرماید: «هر کس به‌راه آمد تنها به سود خود به‌راه آمد و هر کس به بی‌راهه رفت، تنها به زیان خود به بی‌راهه رفته»(اسراء/ 7‌)؛ یعنی آن‌چه موجب سودمندی یا زیان‌کاری آدمی است به اختیار خود او واگذار شده؛ یا راه راست را بر می‌گزیند و به سعادت می‌رسد و یا به بی‌راهه پای می‌نهد و به گمراهی و ضلالت دچار می‌شود‌.

باز هم با اشاره به سنّت آزمایش و امتحان انسان که ناشی و حاکی از اختیار و آزادی او در عرصه‌ی  انتخاب و عمل است می‌فرماید: «اما آن‌چه را که بر زمین است، زیوری برای آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام‌یک از ایشان، نیکوکارترند»(کهف/ 7‌).

خداوند - متعال- برای این‌که اختیار و آزادی انسان را به‌عنوان اصل و شاخصی اساسی، متبلور و روشن سازد، مسئولیت اخلاقی اعمال او را برعهده‌ی خود او نهاده است؛ چراکه این امر در صورتی معقول و پذیرفتنی است که فرد در انجام اعمال خود آزادی و اختیار داشته باشد: «هر کس در گرو دستاورد خویش است»(مدّثر/ 38‌).

در سیره‌ی رفتاری و گفتاری رسول اکرم(ص) و اهل‌بیت ایشان(ع) نیز توجه به این ویژگی فراوان به‌چشم می‌خورد. به‌عنوان نمونه، علی(ع) می‌فرمایند: «من کسی را به چیزی که کراهت دارد، اجبار نمی‌کنم»(بلاذری، ج2، ص390).

آن حضرت برای فکر، اراده، استقلال و آزادی انسان در انتخاب مسیر خود احترام قائل بوده و پذیرش اجبار و تحمیل را خوش نمی‌داشت؛ چنان‌که ایشان در توصیه به فرزند خویش، امام حسن(ع)، او را آزاد می‌گذارد تا در خصوص راه پدران و نیاکان خود تحقیق کند و چنان‌چه آن را پسندید، برگزیند و در صورتی که نپسندید، با فکر و تحقیق، خود راه درست را انتخاب کند. «اگر نفس تو پذیرفتن چنین نتواند و خواهد چنان که آنان می‌دانستند بداند، پس بکوش تا جست‌وجوی تو از روی یافتن باشد، نه به شبهه‌ها در افتادن و جدال را بالا بردن و پیش از آن‌که این راه را بپویی باید از خدای خود یاری جویی...»(نهج‌البلاغه، نامه‌ی21 و 22).

آن‌چه از آیه‌ها و سیره‌ی پیشوایان دینی ذکر شد، همه نشان‌‌دهنده‌ی این واقعیت است که در امر تربیت دینی، باید به حفظ آزادی و تقویت روحیه‌ی آزاد‌اندیشی و آزادمنشی نونهالان توجه ویژه‌ای را مبذول داشت.

مربی باید به‌گونه‌ای حرکت کند تا هم در بیان تعالیم اعتقادی، عبادی و اخلاقی دین و هم در پذیرش آن‌ها از سوی دانش‌آموزان، رعایت آزادگی و حرّیت او بشود؛ به بیان دیگر، مرّبی به بهانه‌ی ترویج دین، نباید اعتقادها و اصول دین را با اکراه و اجبار به دانش‌آموزان تحمیل کرده و آن‌ها را از طرح هرگونه سؤال، شبهه و انتقادی منع کند؛ بلکه باید بداند طرح هر سؤالی چنان‌چه با پاسخی مناسب، همراه باشد، به‌منزله‌ی ورود به وادی یقین، اطمینان و ایمان قلبی است؛ چنان‌که حضرت موسی(ع) نیز با طرح تردید و سؤال در خصوص مسئله‌ی معاد، توانست با هدایت و روشن‌گری الهی به وادی یقین برسد و اطمینان قلبی حاصل کند.

مربّی نباید با اعمال نفوذ و قدرت و با تحکّم و زور، دانش‌آموزان را به پذیرش و انجام تعالیم دینی مجبور سازد.

مربی باید بداند که نقش او در این عرصه، نقش رهبری و هدایت‌گری است، نه نقش ریاست و سلطه؛ چنان‌که خداوند متعال نیز به مربی بزرگ بشریت، می‌فرماید: «پس، تذکر بده، همانا تو فقط تذکردهنده هستی، تو بر آنان سلطه‌گر نیستی»(غاشیه/ 21 و 22‌).

مربی هم‌چنین باید بداند که تربیت و به‌خصوص تربیت دینی، جز با میل، رغبیت و انگیزه و خواست دانش‌آموزان تحقق نمی‌یابد و هنر مهم تربیت، هم‌سوکردن دانش‌آموزان با مربی براساس خواست و میل او و نه براساس اجبار و اکراه است و هیچ‌گاه نمی‌توان با زور، نور ایمان را در دل آنان شعله‌ور ساخت.

ابن‌خلدون، در این خصوص معتقد است که: «تکلیف دادن معلم، مربی، والدین یا هرکس دیگر که به‌نحوی فرد یا افرادی را تدبیر و هدایت می‌کند، دوستانه و برانگیزاننده‌ی احساس آزاد و شخصیت متعلّم و متربی (دانش‌آموزان) باشد و از دستورهای حاکمانه و آمرانه پرهیز شود»(بهشتی، ابوجعفری،  ج4، ص126).

وی سپس می­افزاید: «تکالیف دوستانه‌ی تأدیبی و آموزشی که در مورد کودکان معمول است، در متعلمان و متربیان اثر مثبت دارد و بدون این‌که توان‌مندی و احساس شخصیت آنان را از بین ببرد، آنان را به تسلیم، انقیاد و عمل به تکالیف می‌کشاند؛ ولی در صورتی که مافوق با سیطره، زور، تهدید و بدون محبت دستورها را صادر کند، توانایی فرد را می‌شکند. او احساس ذلّت و شکست می‌کند و مانند نفوس افراد ستم‌دیده به کسالت و سستی روی می‌آورد»(بهشتی، ابوجعفری،  ج4، ص126).

او آن‌گاه اضافه می‌کند که: «شیوه‌ی تعلیم و تربیت و تکلیف به انجام دادن وظایف را باید از پیامبر گرامی(ص) یاد گرفت. اصحاب و مردمی که تحت تعلیم و تربیت آن حضرت قرار می‌گرفتند، نه‌تنها توانایی و شجاعت ابراز وجود و احساس شخصیت را از دست نمی‌دادند؛ بلکه احساس شخصیت و توان‌مندی‌شان قوی‌تر می‌شد. بدین دلیل که موضع شارع در تعلیم و تربیت، موضوع یک قدرتمند و حاکم نبود؛ بلکه موضع رفاقت و دوستی بود و تکلیف به انجام‌دادن وظایف و تبشیر از یک سو، و انذار و هشدار از سوی دیگر، همراه با محبّت بود... به‌دلیل شیوه‌ی درست تعلیم و تربیت و اعتقاد آنان، فراگیری و عمل به تکالیف از روی میل و علاقه بود و این امر باعث می‌گردید، توان‌مندی‌های آنان بالاتر رود و احساس شخصیت کنند»(بهشتی، ابوجعفری،  ج4، ص126).

نکته‌ای که ذکر آن در پایان این بخش ضرور به‌نظر می‌رسد این است که، در خصوص تقویت روحیه‌ی حرّیت و آزادگی در دانش‌آموزان باید توجه داشت که اوّلاً از نظر تربیت اسلامی، آزادی شامل آزادی معنوی و آزادی اجتماعی است. در آزادی معنوی، آزادی انسان از قید هر چیزی غیر از خدا، مدّنظر است. آزادی معنوی از منظر اسلام، یعنی نفی عبودیّت خدایان دروغین، رها شدن از زیر یوغ وسوسه­های شیطان و هوای نفس، اسیر نشدن در دست شهوات، جهالت‌ها، خرافه‌ها، تعصّب‌ها و تحجّرها.

از منظر اسلام «انسانی که شهوت­پرست و شهوت‌ران است و وابستگی‌های حیوانی‌اش زیاد است، هرگز آزادی معنوی ندارد، روحش واقعاً محبوس است، و خودش هم نمی‌داند» (مطهری، ص255).

روزی پیامبر اکرم(ص) به‌میان اصحاب صُفّه آمد. با یکی از این‌ها صحبت می‌کرد. او عرض کرد: «یا رسول‌الله اصلاً روح من از دنیا آزاد شده، به‌طوری که الآن سنگ و طلای این دنیا برای من مساوی است.» پیغمبر(ص) به او فرمود: «پس حالا تو یک آزادمردی»(مطهری، ص256‌).

در آزادی اجتماعی هم که هدف آن، رهایی از قیود محدودیت‌ها و موانع ایجاد شده توسط خود بشر است، اسلام هم افراد را از بندگی دیگران منع می‌کند؛ «لاتکُن عبد غیرک فقد جعلک الله حُرّا؛ خود را بنده‌ی هیچ کس مگردان؛ چراکه خداوند تو را آزاد آفریده»، و هم به آنان اجازه‌ی ظلم کردن و تحت ظلم واقع‌شدن را نمی‌دهد.

در منطق اسلام، هیچ‌کس همان‌گونه که حق ندارد به دیگری ظلم کند، حق ندارد مظلوم واقع شده و مورد ظلم و ستم قرار گیرد؛ بلکه در منطق اسلام افراد ضمن آن‌که آزاد هستند، حق ندارند آزادی اجتماعی دیگران را هم از آنان سلب کنند. «اساس اسلام آزادی اجتماعی است؛ یعنی اسلام هرگز به هیچ بنده­ای اجازه نمی‌دهد که آزادی افراد دیگر را سلب کند. اسلام قانون عادلانه و بدون تبعیض دارد، همه در مقابل این قانون تسلیم‌اند؛ اما از قانون که بگذرد همه در مقابل یک‌دیگر آزادند و هیچ‌کس حق ندارد که فرد دیگری را در مقابل شخص خودش تسلیم کند و او را منقاد شخص خودش قرار بدهد»(مطهری، ص261‌).

ثانیاً: باید دانست آزادی و حرّیت نیز همانند هر اصل تربیتی دیگری دارای حدّ اعتدال، افراط و تفریط است. حدّ اعتدال در این شاخص همان است که در آزادی معنوی و اجتماعی آمد؛ حدّ افراط آن لجام‌گسیختگی، عدم تقیّد به دستورهای دینی، عدم رعایت حقوق اجتماعی دیگران و... بوده؛ حدّ تفریط آن هم عدم اعتماد به‌نفس، نفی اختیار و تقلید و تحجّر است. بدیهی است که مربی با رعایت همه‌ی جوانب امر، ضمن پروارندن روحیه‌ی آزاد منشی و حرّیت در دانش‌آموزان، باید از بروز زمینه‌های افراط و تفریط در این حوزه خودداری کند.

منابع:

قرآن کریم.

نهج‌البلاغه.

احمدبن‌یحیی‌بن‌جابر، بلاذری (1996)، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر.

بهشتی، محمد؛ ابوجعفری، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت.

مطهری،مرتضی، پانزده گفتار.