نگاهی به پدیدهی همسرآزاری، آسیبشناسی و ارائهی راهکار
اشاره
همسرآزاری در بسیاری از جوامع مطرح است و بهعنوان یکی از مؤلفههای خشونت خانگی، انواع گوناگونی از آزارهای صورت گرفته نسبت به همسر را دربرمیگیرد. همسرآزاری خشونتی است فیزیکی یا روانی که از طرف یکی از زوجین بر دیگری اعمال میشود و به دو گروه زنآزاری و شوهرآزاری تقسیم میشود که دو پدیدهی کاملاً متفاوت هستند و هریک به سه دستهی زبانی، روانی و فیزیکی تقسیم میشوند. به تعریف سادهتر، همسرآزاری، بدرفتاری با یکی از زوجین به وسیلهی زوج دیگر که انواع مختلف دارد و اغلب به تروما منجر میشود و از آسیبهای جزئی تا ترومای شدید و شکستگی اندامها و دندهها و خونریزی داخلی و آسیب مغزی نیز متفاوت است. خشونت علیه زنان، نوعی بیماری است که در سکوت پیشروی میکند و همهی ملیتها کموبیش به آن مبتلا هستند. گاهی این آزارها بهحدی است که سبب پناهبردن زن به مراجع قانونی میشود. البته گاه زنآزاری بهحدی دلخراش است که قربانیِ آن را باید در بیمارستان و یا در تالار تشریح دید.
همسرآزاری و ابعاد آن در بستر خانواده
در قرن بیستویکم بهرغم پیشرفتهای علمی و فرهنگی، هنوز معضل زنآزاری بهعنوان یک مسئلهی حاد اجتماعی دیده میشود که شامل خشونت فیزیکی و خشونت کلامی است. در متون جامعهشناسی شیوههای زنآزاری را هرگونه سوءرفتار با زن که به اشکال مختلف نظیر پرخاشگری، بدرفتاری روحی- روانی، هتاکی، ضرب و شتم، منع روابط اجتماعی، خشونت در رفتار جنسی و یا رفتار جنسی بدون رضایت است تعریف میکنند. همسرآزاری، گسترهی وسیعی از صدمههای روانی- جسمی تا مرگ زن را بهدنبال دارد. در اعلامیهی رفع خشونت علیه زنان در سال 1993، این پدیده بهعنوان مانعی جهت دستیابی به برابری، توسعه و صلح معرفی شده است. بر اساس گزارش بانک جهانی، تجاوز و خشونت خانوادگی بیش از بیماریهایی نظیر سرطان سینه و رحم و تصادف، سبب از بینرفتن سلامتی زنان پانزده تا 44ساله میشود. آزارهایی مانند کتکزدن، مجروحکردن و سوزاندن، بدرفتاری جسمانی است و مواردی مانند تحقیر، محدودکردن زنان از اشتغال یا ادامهی تحصیل و دیگر فعالیتهای دلخواه، جزء بدرفتاریهای عاطفی هستند. بدرفتاریهای جنسی، شامل هرگونه بدرفتاری و آزار نسبت به همسر در زمینهی جنسی است. «شوهر با استفاده از اقتدار خود با ایجاد ترس و تهدید با اعمال جسمی و جنسی بهمنظور وادار کردن زن به انجام عمل و رفتاری مطابق با میل وی»(اعزازی، 54) همسرآزاری میکند و بدینتربیت، روابط خانوادگی بین زوجین و دیگر اعضای خانواده سست و به سلامت روانی زن، آسیب فراوانی وارد میشود. زنآزاری معمولاً دربرگیرندهی یک ترکیب متغیر از تهدید، خشونت عاطفی، تجاوز جنسی و حملههای جسمی است که پیامدهای آن برای زنان میتواند بهصورت دردهای جسمی و روانی، از شکلافتادگی، ناتوانیهای موقتی و دائمی، سقط جنین، نقص عضو و حتی مرگ باشد.
آسیبشناسی پدیدهی همسرآزاری
پیامدهای جسمی: پیامدهای جسمی را میتوان به چهار دستهی سطحی و عمقی، شکستگی و بیماریهای مقاربتی تقسیم کرد که هریک بهاختصار توضیح داده میشود. در «آسیب سطحی»، رفتار خشونتآمیز وارد بر جسم، آسیبهای جدی بر تمام اعضای در معرض آسیبدیدگی وارد میکند. آسیب و عوارض ناشی از این خشونت، بسته به نوع ابزار مورد استفاده و محل صدمهدیده متفاوت است. صدمههای پوستی و آسیبهای سطحی مانند سرخی و کبودی پوست که ممکن است بر اثر ضربهزدن ایجاد شود. در «آسیبهای عمقی» که در اثر استفادهی متجاوز از وسایل برنده و نافذی، همچون چاقو ایجاد میشود. در شکستگی، استخوانهای بدن بر اثر هلدادن یا آسیبهای وارده، همچون شکستگی بینی، دندان، فک و صدمهدیدن پردهی گوش بر اثر ضربههای مشت و سیلی یا پرتاب اشیا از دیگر پیامدهای جسمی است. و در انتها «بیماریهای مقاربتی» که پیامد خشونت جنسی است و شامل باروریهای ناخواسته، درد مزمن در لگن، درد شکم و خطر ابتلا به بیماریهای مقاربتی را در بردارد.
پیامدهای روانی: پیامد تبعی و غیرمستقیم خشونتهای جسمی و پیامد مستقیم خشونت های عاطفی، پیامدهای روانی است که بهویژه در پی خشونتهای جنسی بر بزهدیدگان وارد میشود که شامل اضطراب، افسردگی و خودکشی است. «شایع ترین پیامد روانی ناشی از خشونت را میتوان اضطراب و عدم امنیت دانست؛ بهویژه آنکه ترس از بزهدیدگی تجاوزهای جنسی، بهشدت وضعیت روشی زنان را تحتتأثیر خود قرار میدهد. در یک تحقیق صورت گرفته توسط وزارت کشور انگلستان، حدود 70 درصد زنانی که بین 17 تا 35 سال قرار داشتند، بهطور دائم نگران بودند که مورد تجاوز جنسی از سوی مردان قرار گیرند»(رنجبران و دبیرزاده، 37). اغلب اختلالهای افسردگی، در پی موقعیتهای تنشزا ایجاد و یا تشدید میشود؛ فلذا چنانچه شرایط زندگی زنان درون خانواده و اجتماع نامناسب باشد و نیز چنانچه زنان بزهدیده نتوانند کشمکشهای درونی ناشی از خشونت وارده را حل کنند، احساس شرمندگی، تحقیر و بیارزشی نیز برایشان غالب خواهد شد. برخی از زنان بزهدیده بهویژه آنانی که سابقهی خشونت جنسی داشتهاند، بهدلیل احساس شکست در زندگی و احساس عدم توانایی در مقابله با خشونت و بهعنوان راهی برای خروج از بحران، به خودکشی مبادرت میکند.
آسیبهای خانوادگی: از آسیبهای خانوادگی میتوان به انزواطلبی و تضعیف اراده اشاره کرد. زنان بزهدیدهی خشونت بهویژه در خشونتهای جنسی، انزوا را ترجیح میدهند و حتی از خانواده و همسر خود با طرد از سوی ایشان جدا میشوند. همچنین خشونتهای خانوادگی سبب تضعیف اراده و قدرت تصمیمگیری آنان و نیز تحقیر زنان در خانواده و مانع از بروز کرامتهای انسانی ایشان در درون جامعه میشود. بدین ترتیب، آن ها نمیتوانند به درستی نقش خود را بهعنوان دختر، مادر یا همسر ایفا کنند.
آسیبهای اجتماعی: نابهنجاری در روابط اجتماعی و کاهش کارایی و گسترش فحشا را میتوان از آسیبهای اجتماعی پدیدهی همسرآزاری نام برد. زنان بزهدیدهی خشونت در محیطهای اجتماعی، گوشهگیر و منزوی بوده و بهعلت پایینبودن اعتماد بهنفس در آنها، قادر به برقراری روابط با دیگران نیستند. همچنین، بزهدیدگان خشونت در محیطهای کار خود، بهدلیل رفتارهای غیراجتماعی و نابهنجار با دیگران کارایی پایینی دارند، بهویژه آنکه ترس و احساس ناامنی در ایشان از یکسو و درگیری درونی با خودشان از دیگر سو، اجازهی فعالیت کارآمد به ایشان را نمی دهد.
«در گسترش فحشا، متعاقب رفتارهای خشونتآمیز از خانه نسبت به زنان و دختران، تمایل آنها به فرار از خانه و پناهبردن به جایگزینهایی که بتواند در بالا بردن اعتماد بهنفس و فرار از انزوا به آنها کمک کند، گسترش مییابد. این مسأله منجر به تمایل بزهدیدگان خشونتهای خانگی بهسوی دامهای جدیدی میشود که خود زمینهساز افزایش فحشا در جامعه را فراهم میسازد. از سوی دیگر، پژوهشگران اعتقاد دارند که زنانی که در کودکی مورد تعرض و خشونتهای جنسی و جسمی قرار گرفتهاند، بیش از سایرین به فحشا روی میآورند»(رنجبران و دبیرزاده، 39).
آمارها حکایت از خشونت خانگی دارد
اخیراً یک بررسی در مورد زنانی که از شوهران خود کتک خوردهاند بهعمل آمده است. این تحقیق با تکنیک مصاحبه با زنانی که بهمراکز مشاورهی بهزیستی در تهران در سال 1380 مراجعه کردند، انجام گرفت. سن زنان کتکخورده از بیست تا پنجاه در نوسان بود. سن ازدواج زنان، متفاوت و از ازدواجهای زودرس زیر چهارده تا ازدواج در سنین سی تا چهل پراکنده بود (اعزازی، 298). طول مدت ازدواجشان هم متفاوت و در مواردی بیش از بیست سال بود. از جهت تحصیلات از بیسواد تا تحصیلکردهی دانشگاهی با مدرک لیسانس را شامل میشد. 44 درصد از زنان در زمان مصاحبه، شاغل و عمدتاً به کار معلمی و کارمندی مشغول بودند. 47 درصد شوهرانی که خشونت را در خانواده اعمال کرده، عمدتأ در ردهی سنین بیست تا 25 ازدواج کرده بودند، شوهران در ردهی سنی بیست تا 25 ازدواج کرده بودند و عمدتاً تفاوت سنی زن و مرد بین پنج تا ده سال بود. سطح سواد مردان هم از بیسواد تا تحصیلات بالاتر پراکنده بود(بخارایی، 306). در مجموع، زوجینِ درگیر همسرآزاری در خانوادههای متلاشی تربیت یافتهاند.
انگیزههای اجتماعی مؤثر در بروز پدیدهی همسرآزاری
خشونت معضلی اجتماعی است که شیوع آن از فراوانی بالایی برخوردار است. براساس تحقیقهای پزشکی قانونی، همسرآزاری محدود به قشر خاصی نیست. همسرآزاری به چهار گروه همسرآزاری روانی، مالی، جنسی و جسمی تقسیم میشود. برآورده نشدن هریک از نیازها در زمینههای مالی، روانی و جنسی میتواند یکی از انواع همسرآزاری را بهدنبال داشته باشد. «فقر، اعتیاد، بیدقتی در انتخاب همسر، تفاوتهای فرهنگی، رشد اجتماعی زنان و عدم باور مردان، مرد یا زن سالاری، نقش رسانهها در ارائهی چهرهای نادرست از زنان و ازدواجهای قبل از رشادت، از جمله عوامل زمینهساز همسرآزاری است»(اکبری، 121). در صورتی که مرد قادر به تأمین نیازهای مادی همسر و خانوادهاش نباشد، ممکن است تبعات آن به صورت همسرآزاری بروز کند و مرد از شرایط عادی خارج شود. با بالا بردن سطح فرهنگی جامعه، مهارتهای زندگی، بهبود شرایط زندگی و نیز توجه بهسنتها و احادیث بزرگان دینی و ترویج فرهنگ دینی در امر ازدواج و روابط خانوادگی و اجتماعی میتوان موارد همسرآزاری را به حداقل رساند. جامعهشناسان معتقدند حدود 2/1درصد مردان همسرآزار مشکل عدم شغل دارند. 3/1 درصد این مردان مکرراً اخراج میشوند. در زمینهی فرهنگ، متأسفانه بعضی فرهنگها فکر اشتباه مرد را که همسرآزاری را حق خود میداند مورد تأیید قرار میدهند. بهطور کلی، عوامل رفتاری، فرهنگ بین فردی و روانی در ایجاد پدیدهی همسرآزاری دخالت دارند. شوهران بدرفتار اغلب از خانوادههایی برآمدهاند که رفتار خشن در آنها عادی بوده و شخص از دوران کودکی شاهد کتک خوردن زنهای خانواده بوده و یا خود هدف آزار قرار گرفته است.
ویژگیهای رفتاری مردان همسرآزار
مردان زنآزار تمایل دارند با خشم، عصبانیت، سوءظن، بدبینی و تنش خودشان را بزرگ و به همه نشان دهند! آنها ممکن است بر همهی رفتارهای پرخاشگرانهی خود سرپوش بگذارند. احساس ناامنی و بازندهبودن در بین آنها دیده میشود و ممکن است برای فرار از دست اینگونه احساسها و نقشها در زندگی دست به خشونت بزنند! مردانی که زنان خود را کتک میزنند، معمولاً شخصیتی بدرفتار و متزلزل داشته و کمحوصله هستند. آنها حس پرخاشگری خود را که دیگران برانگیختهاند از لحاظ جسمی به همسران خود منتقل میکنند. جامعهشناسان معتقدند وابستگی، عامل مهمی در بهمخاطره انداختن تندرستی افراد بهویژه زنان است و اغلب باعث سوءاستفاده و آسیب رساندن به آنها میشود و پنج عامل خودآزاری، خودکمبینی، خودپنهانی، مشکلهای پزشکی و اصالت خانوادگی را در ایجاد وابستگی مؤثر میدانند». خانه جایی است که مرد میتواند بدون تنبیهشدن این احساسها را بیان کند. احساس خشم نسبت به رئیس و زدن او، بهحتم تاوانی در پی دارد؛ اما زدن همسر چنین تاوانی به دنبال ندارد. در یک بررسی مشخص گردید که در مقایسه با شوهران خوش رفتار، شوهران بدرفتار در مقایسه با زنان خود در روابط اجتماعی، کمتر جرأتورزی میکنند. احتمال دارد که این قبیل مردها در کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته باشند و بیشتر احتمال دارد که شاهد بدرفتاری با همسر بین والدین خود بوده باشند. شوهرانی که زن خود را کتک میزنند، اغلب افرادی ناپخته، وابسته و متزلزل بوده و از احساس عمیق بیکفایتی رنج میبرند. پرخاشگری آنها رفتار آزاردهندهای است که برای تحقیر زنهایشان بهمنظور جبران اعتماد بهنفس پایین خود اختصاص یافته است! شوهر بدرفتار، بیحوصله و تحریکپذیر، حس تهاجمی خود را که به وسیلهی دیگران برانگیخته شده است، بهصورت لفظی و یا جسمی به همسر خود منتقل میکند!
در بررسی فاکتورهای شخصیتی مردان زنآزار باید گفت تعدادی از این مردان اختلال شخصیتی دارند. این مردان احساس تملک کامل بر همسرانشان دارند و وقتی فکر میکنند که همسرانشان به آنها وابستگی دارند اقدام به همسرآزاری میکنند. مردان همسرآزار هرچند حسود هستند و همسر خود را کتک میزنند، به علت اعتماد بهنفس پایین، بدون او نمیتوانند زندگی کنند و هدفشان از زنآزاری این است که وابستگی همسرشان را بهخود بیشتر کنند. این افراد احساس بیکفایتی عمیق میکنند. به این ترتیب، معلوم شده زنانی که کتک میخورند و مردانی که کتک میزنند، زمینههای اجتماعی مشابهی دارند و اکثریت آنها در دوران کودکی، خشونتهای خانوادگی را تجربه کردهاند و اغلب متعلق به خانوادههایی هستند که پدری لاابالی و خشن داشتهاند. بنابراین در بزرگسالی، پسرها رفتار پدرانشان و دخترها رفتار مادرشان را تکرار میکنند.
از بروز پدیدهی همسرآزاری پیشگیری کنیم
در رابطهی زن و شوهر، برخی رفتارهای تسهیلکنندهی ارتباطی از این قرارند: «در روابط کلامی گوش شنوا داشته باشید و به گفتههای همسر بدون پیشداوری و بیتوجهی دقت کنید؛ مثبتنگر باشید؛ انعطافپذیر باشید؛ پرگویی نکنید؛ ابراز وجود کنید؛ شکرگذار باشید و قدرشناسی خود را ابراز کنید؛ مهر و محبت را ابزار کنید؛ درستکاری و صداقت نشان دهید»(برنشتاین، 184). خداوند فرموده: «از نشانههای او اینکه از بین خودتان همسرانی برایتان قرار داد تا به وسیلهی آن آرامش یابید و نیز بین شما دوستی و رحمت قرار داد(روم/30). بسیاری از مردان، تصورهای نادرستی دربارهی وظایف زن در خانه و خانواده دارند. آنان، همهی مسئولیتهای درون خانه را بر عهدهی زن میدانند و زن را خدمتگزار خویش در درون خانه میشمارند. وقتی مردی زندگی مشترک خویش را با چنین برداشتی آغاز کند، توقعهای او از همسرش بسیار بالا میرود و همین نگرش زمینهی اختلاف و گاه خشونت را در خانه فراهم میسازد.
این نگرش، طی سالها در بسیاری از مردان شکل گرفته است و تغییر آن، زمانی طولانی میطلبد. دیدگاه اسلام با چنین نگرشی دربارهی زنان سازگار نیست. از نظر اسلام مسئولیتهای اصلی زن در خانواده عبارت است از: پذیرش مدیریت و سرپرستی مرد در خانواده، معاشرت و رفتار مناسب در خانواده، همراهی در روابط جنسی(مادهی 1108 قانون مدنی ایران)، همکاری با شوهر در تقویت مبانی خانواده و تربیت فرزند. برای اصلاح چنین برداشتهایی در مردان، دو موضوع را باید برای آنها روشن کرد: محدودهی مدیریت شوهر در خانواده، و شیوهی مدیریت او. دربارهی روش مدیریت نیز شیوههای غیرمستقیم و غیرکلامی مؤثرترند. روش کلامی نیز بیان تصمیم، با آرامش و متانت است. اجبار زن و روشهای تند هرچند در کوتاهمدت مؤثر میافتد و مدیریت مرد را تثبیت میکند، در درازمدت به سرخوردگی همسر و اعضای خانواده میانجامد. اگر به مردان شرایط استفاده از راهحل نشوز زن آموزش داده شود، استفاده از این روش بسیار محدود خواهد شد. همچنین هنگام استفاده از این روش «قصد مرد فقط باید اصلاح رفتار زن باشد، نه انتقام یا چیز دیگر. افزون بر این حد مجاز تنبیه مزبور تا آنجاست که به بدن زن آسیب نزند، جراحتی ایجاد نکند و حتی بدن او سرخ یا سیاه نشود. بنابراین، خارج از محدودهی فوق، زدن زن از نظر دینی حرام و از نظر اخلاقی و انسانی، بسیار ناپسند و نشان رشدنایافتگی و درک پایین مرد است»(سالاریفر، 271).
خانواده، کانون آرامش و محفل انس مقدس زن و شوهر و نردبان رشد و تکامل آنها و نیز عامل پرورش نسل پاک و سالم آینده است. با بالابردن سطح فرهنگی جامعه، مهارتهای زندگی، بهبود شرایط زندگی و نیز توجه به سنتها و احادیث بزرگان دینی و ترویج فرهنگ دینی در امر ازدواج و روابط خانوادگی و اجتماعی میتوان موارد همسرآزاری را به حداقل رساند.
منابع:
-اعزازی، شهلا (1380)، خشونت خانگی و زنان کتکخورده، تهران، انتشارات سالی.
-اعزازی، شهلا (1390)، دگرگونی در نقش زنان، تهران، نشر علمی.
-اکبری، ابوالقاسم؛ اکبری، مینا (1390)، آسیبشناسی اجتماعی، تهران، انتشارات رشد و توسعه.
-بخارایی، احمد (1387)، جامعهشناسی انحرافات اجتماعی در ایران، تهران، نشر پژواک جامعه.
-برنشتاین، ف.اچ (1380)، زناشویی درمانی، ترجمهی حسن پورعابدی نائینی و غلامرضا منشئی، تهران، نشر رشد.
-رنجبران، قاسم؛ دبیرزاده، الهه (1390)، خشونت بر زنان در حقوق کیفری ایران، تهران، نشر فرهنگ شناسی.
-سالاریفر، محمد (1389)، خشونت خانگی علیه زنان، قم، نشر هاجر.