نویسنده

با تأسیس حکومتی دینی و اسلامی براساس تعالیم قرآنی، ضرورت تغییری بنیادین در تمام نظام‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، به‌ویژه در نظام تعلیم و تربیت کشور احساس می‌شود. این ضرورت هم به‌‌لحاظ ماهیت فرهنگی و معنوی انقلاب و هم به‌لحاظ تأثیرپذیری از سایر نظام‌های تربیتی بود. بر همین‌اساس، تبیین مبانی و اصول اساسی نظام تعلیم و تربیت اسلامی با استفاده از منابع اسلامی و نظر عالمان دینی و حکمای الهی و مسلمان بسیار لازم و ضروری است.

در نظر اسلام، انسان به‌عنوان موضوع تعلیم و تربیت، نقش بسیار اساسی و تعیین‌کننده‌ای در نظام تربیتی دارد و هرگونه نگرشی به آن می‌تواند تأثیر مستقیم و انکارناپذیری در نظام آموزش و پرورش ما داشته باشد. علمای مسلمان، تربیت براساس فطرت انسانی را که در نظر رئالیسم اسلامی، ام‌المعارف نامیده شده است، آرمان تربیت صحیح و اسلامی دانسته‌اند. در واقع، تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و اولیای الهی با پذیرش رنج هدایت بشر در طول تاریخ، تعلیم و تعلم را به‌صورت سنت حسنه‌ی آفرینش محقق ساختند. انسان‌ها نیز با تأسی به آن‌ها و پذیرش این مسئولیت و عشق، نام خویش را به واژه‌ی مقدس «معلم» آراسته‌اند.

به بیان استاد شهید مرتضی مطهری، معلم باید نیروی فکر و قوه‌ی ابتکارِ متعلم را زنده کند و آن را پرورش دهد و او را به‌سوی استقلال رهنمون کند؛ لذا شأن والای معلم اقتضای این را دارد که ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک کند و ندای فطرت را به‌گوش همه رساند. هم‌چنین سیاهی جهل را از دل ها زداید و زلال دانایی و بهره‌گیری از عقل را در روان بشر جاری سازد.

پیوندهای انسان

انسان به‌تنهایی زندگی‌اش غیرممکن است؛ لذا پیوندهایی با دیگران دارد. پیوندهای انسان با دیگران را به نسبی، سببی، آموزشی، شغلی، رفاقتی و... معنوی تقسیم‌بندی می‌کنند؛ چنان‌که قرآن در رابطه با محیط معنوی می‌فرماید: «إِنَّمَا المُؤمنونَ إِخوَه»(حجرات/10) اولین محیط که قوی‌ترین پیوند و قوی‌ترین حب در آن‌جا هست، پیوند خانوادگی است. پیوند و محبّت میان فرزند و پدر و مادر، برادر و خواهر و... قهراً شدیدترین محبت‌هاست.

لزوم ادب و تربیت فرزند

در روایت‌ها آمده است که اولاد، میراث و امانتی الهی است. فرزند، دنباله‌ی وجودی و ادامه‌ی وجود پدر و مادر است؛ پس لزوماً انسان نباید ادامه‌ی وجودش را منقطع کند و از بین ببرد. میل به‌ بقا و امانت‌داری از مفطورهای هر انسانی است. فطرت، خیانت را قبیح و هم‌چنین هدر دادن ارثیه را زشت می‌داند. تنها راه عدم انقطاع ارثیه و هدر ندادن آن، ادب و تربیت است.

از امام علی(ع) نقل شده که حضرت فرمود: «بهترین چیزی که پدر برای فرزند به ارث می‌گذارد، همان تربیت اوست»(کلینی، ج8، ص150). رابطه‌ی مال با انسان اعتباری است؛ پس ارثیّه در مال نیست. حضرت امام صادق(ع) نیز فرمودند: «همانا بهترین چیزی که پدران برای فرزندان به ارث می‌گذارند، ادب است نه مال؛ چراکه مال از بین می‌رود و ادب باقی می‌ماند»(کلینی، ج8، ص150).

ادب، شاکله‌ی وجودی و روحی انسان را می‌سازد و آن را شکل می‌دهد. شاکله‌ی وجودی و باطن هرکس شکل خاصّ خودش را دارد. ممکن است باطن انسان، گرگ درنده‌ای باشد. البتّه با مرگ، چشم برزخی آدمی باز می‌شود: «فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدیِدٌ»(ق/22) امروز چشمت تیزبین شده است؛ یعنی حقیقت همه‌چیز را می‌بینی؛ لذا وظیفه‌ی اصلی هر پدر و مادری، تربیت الهی فرزندش است تا این‌که مورد رضای پروردگار قرار گیرد.

تربیت از راه سمع و بصر، روش خداوند است

 تربیت از دو طریق صورت می‌گیرد: سمعی و بصری. این روش تربیتی، برگرفته از آیه‌های قرآن و روایت‌های معصومان است. بهتر است که پدر و مادر در ارتباط با فرزندشان از این روش بهره بگیرند. چه در بعُد مسائل عقل نظری که جنبه‌های اعتقادی است، چه از نظر بُعد عملی که جنبه‌های رفتاری است، این روش کاربرد دارد.

قرآن می‌فرماید: همانا ما انسان را از نطفه‌ای آمیخته آفریدیم و او را پروراندیم؛ پس او را شنوا و بینا قرار دادیم(انسان/3)؛ یعنی نیروی شنوایی و دیداری، برای تربیت انسان و الهی شدن، دو وسیله هستند؛ چنان‌که در بُعد دیداری، آیه‌های الهیّه و نشانه‌های خلقت را ببیند و از طریق معلول پی به علّت ببرد و هم‌چنین به وسیله‌ی آن پی به مبدأ و معاد ببرد. از آن طرف، آن‌چه را که از طریق وحی به‌وسیله‌ی ارسال رسل و انزال کتب برای ابنای بشر فرستاده است؛ یعنی جنبه‌های شنیداری آن‌ها را از طریق نبی و رسول الهی بشنود.

 از طرفی می‌دانیم که بذر هدایت در همه‌ی انسان‌ها وجود دارد و اگر انسان بخواهد به غایت تربیت برسد؛ یعنی انسانی الهی بشود، راه آن همین است. قرآن می‌فرماید: ما انسان را به راه، هدایت کردی (انسان/3).

سمع و بصر دو وسیله‌ی بسیار خوب هستند؛ اما آن‌چه که اصل و مهم است، بذر الهی است که خدا در درون انسان پاشیده است «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ» که این بذر الهی همان عقل است، چه در بُعد نظری آن، که تشخیص حق از باطل است و چه در بُعد عملی آن، که تشخیص خوبی از بدی است.

در ذیل این آیه‌ی شریفه، عبارتی از پیغمبر اکرم است: هر فرزندی بر فطرت الهی زاده می‌شود(مجلسی، ج3، ص281). خدا فطرت را در جان آدمی قرار داده است؛ امّا این فطرت باید از طریق سمعی و بصری تربیت بشود تا به فعلیّت برسد و آن بذر نهان شکوفا شود.

تربیت در محیط آموزشی

استفاده از روش سمعی و بصری در تربیت بعد از محیط خانواده در محیط آموزشی نیز کاربرد دارد. مقطع زمانی تعلّم و آموزش دانش‌آموزان، یعنی از هفت‌سالگی تا 21سالگی، مقطعی است که اثرگذاری تربیتی‏اش روی انسان بیش از مقاطع دیگر عمر اوست؛ به‌خصوص اگر رابطه‌ی بین «استاد و شاگرد» و «معلّم و دانش‏آموز»، همراه با چاشنی محبّت و برتری علمی معلم باشد، اثر تربیتی استاد روی شاگرد تشدید می‏شود. از آن جایی که همیشه تعلّم همراه با تربیت است، دقت در انتخاب معلم موضوعیت دارد.

 قرآن می‌فرماید:‏ پس باید انسان به غذایش بنگرد(عبس/24). مُراد از این‌که انسان در خوراکش دقّت کند، این نیست که انسان به‌لقمه‏ای که برمی‏دارد، نگاه کند که دارد چه می‏خورد! مثلاً ببیند موادّش چیست، چه ویتامین‏هایی در آن هست و امثال این‌ها.

طبق روایت‌ها، روح انسان مانند جسم انسان احتیاج به غذا دارد تا نیرو بگیرد و پرورش پیدا کند، آن هم نیاز به غذای متناسب با خودش دارد. پس به ما هشدار می‌دهد که نگاه کن ببین آشپز کیست و دست‏پخت چه کسی را داری می‏خوری! به‌کسی که می‏خواهی غذای روحت را از او بگیری نگاه کن! ببین کیست! نقطه‌ی ثقل و تأکید این روایت بر روی «شخص» است. یک وقت می‏گوید به آن‌چه که او می‏گوید توجه کن، یک وقت می‏گوید خودش مهم است و شخص «معلّم» موضوعیّت دارد. «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ» این غذای روح را که می‏گیری، «عَمَّنْ یَأْخُذُهُ»؛ ببین این آشپز چه‌گونه آدمی است؟ این معلّم و استاد چگونه آدمی است؟ ببین دانشت را از چه کسی می‏گیری؟

در روایتی از پیغمبر اکرم(ص) آمده است: این علم را از چه کسی می‏گیرید(حکیمی، 760)؟ این‌جا حضرت به نوع علم کاری ندارد؛ بلکه به شخص کار دارد. می‏فرماید دقّت کنید؛ یعنی این شخصِ معلّم را بررسی کنید. امام هفتم(ع) می‏فرماید: تنها، استادِ «تربیت شده» عالم است(ابن‌شعبه حرانی، 387). دانش و علم جز نزد عالم ربّانی وجود ندارد. حضرت به‌صورت بسیار واضح، عنوانِ «علم بودن» را، از غیرِ «عالم تربیت شده» نفی می‏کند. پس باید دانش را از یک دانشمند تربیت شده گرفت. استاد باید مؤدّب باشد، معلّم باید ربّانی باشد و تربیت الهی شده باشد. تربیت هم این است که به ادب الهی و انسانی آراسته باشد. یک چنین آدمی، به درد استاد شدن می‏خورد و نزد چنین آدمی باید تعلّم کرد. اگر انسان نزد یک فردی بدون تربیت الهی درس بخواند، چه بسا مضرّ باشد. دانش است؛ اما دانشی است مضرّ. مانند چراغی است که به‌دست دزد می‏دهد. چو دزدی با چراغ آید، گزیده‏تر برد کالا!

بنابراین در ابتدا پدران و مادران نسبت به آلودگی‌های وسایل و رسانه‌های تصویری و صوتی از قبیل ماهواره و اینترنت باید هم خود و هم فرزندان‌شان را محافظت کنند تا در آینده دچار مشکل‌های تربیتی نشوند و هم‌چنین، کسانی که متصدی امور آموزش و پرورش کشور هستند، دقت در به‌کارگیری معلمان مهذب کنند که در این صورت، «خدمت» بزرگی به جامعه کرده‏اند؛ زیرا دوران کودکی و نوجوانی هم از نظر مقطع سنّی که سنّ فراگیری است، و هم نسبت به اهمیت رابطه‏ی بین استاد و شاگرد، بسیار پرارزش است. پس باید نسبت به آموزش معلمان متقی و مؤمن و کارآمد از طریق تربیت معلم و... اقدام لازم صورت گیرد و این تفکر از ذهن همه خارج شود که معلمی، شغل خوبی برای همه است؛ بلکه هرکس لایق است و خود را تهذیب کرده سراغ این کار بیاید. به‌قول شهید رجایی، معلمی شغل نیست، عشق است؛ یعنی عشق انسان‌سازی و پذیرش رنج تهذیب خود و دیگران در این مسیر است تا شیرینی این سیر را چشیده و به قرب الهی نائل شود.

منابع:

- قرآن مجید.

- حکیمی، محمدرضا(1380)، الحیاه، دفتر نشر.

- ابن‌شعبه حرانی(1363)، تحف‌العقول، جامعه‌ی مدرسین.

- کلینی، محمد بن‌یعقوب‌ بن‌اسحاق(1407)، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه.

- مجلسی، محمدباقر(1403)، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه.