ایمان و عمل، دو بال پرواز هستند

نویسنده


قسمت نهم: عمل

آخرین منزل و عالی‌ترین مقصد در امر تربیت دینی، التزام عملی دانش‌آموزان به آموزه‌های دینی و تبدیل این آموزه‌ها به رفتارهای عملی فردی و اجتماعی است. همه‌ی تلاش‌هایی که در راه پرفرازونشیب تربیت دینی صورت می‌گیرد، آن‌گاه به نتیجه‌ی مطلوب می‌رسد که خود را در وادی عمل متجلّی و هویدا سازد.

اهمیت این اصل بدان پایه است که در آیه‌های قرآن و روایت‌های معصومین(ع) ایمان به‌خدا و عمل صالح را دو بال پرواز و در کنار یک‌دیگر آمده است و اساساً از منظر آیه‌ها و روایت‌ها، ایمان بدون عمل صالح نمی‌تواند موجب تعالی و نجات انسان بشود؛ چراکه تربیت دینی از این منظر باید به عمل‌گرایی منجر بشود.

در قرآن کریم، خداوند متعال، معیار اعطای درجه‌های کمال و سعادت را به آدمی میزان پای‌بندی او به ‌اعمال شایسته دانسته و می‌فرماید: «برای هر کسی براساس آن‌چه کرده است، درجه‌هایی است»(انعام/ 132‌). قرآن در سوره‌ی عصر نیز همه‌ی انسان‌ها را در خسران و زیان می‌داند؛ غیر از کسانی که به زیور ایمان و عمل صالح، به‌صورت توأمان آراسته شده‌اند.

همان‌گونه که ملاحظه می‌شود‌، در آیه‌های این سوره‌ی کوتاه، خداوند متعال به‌صراحت به دو رکن سعادت انسان که همانا ایمان و عمل صالح باشند، اشاره کرده است. هم‌چنین در جای دیگر نیز شرط دست‌یابی به حیات طیّبه را که همانا هدف نهایی تربیت دینی است، عمل صالح مردان و زنانی می‌داند که دارای ایمان و اعتقاد درست بوده و در یک کلمه، مؤمن‌اند: «هر کسی کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمال که انجام می‌داده‌اند، خواهیم داد»(نحل/ 97‌‌).

در خصوص شاخص عمل، ذکر چند نکته ضروری به نظر می‌رسد.

* همان‌گونه که مشاهده شد، در آیه‌هایی که شاهد مثال ذکر کردیم، همه‌جا از ایمان و عمل به‌صورت توأمان یاد شده و معنای آن این است که نه ایمان بدون عمل سعادت‌بخش است و نه عمل بدون ایمان و اعتقاد. چه‌بسا کسی که با زبان و قلب، حقایق الهی را تصدیق کند؛ ولی در عرصه‌ی عمل کاهلی نماید، و برعکس، آن کس که به انجام فرایض و اعمال دینی مبادرت می‌ورزد؛ ولی نه از روی صدق ایمان و اعتقاد، بلکه از روی عادت یا تقلید کورکورانه یا اجبار و اکراه و یا از سر ترس و طمع.

واضح است که هیچ‌کدام از این‌دو، به‌تنهایی مفید نبوده و آدمی را به منزل کمال نخواهد رسانید. مربی باید ضمن آن‌که خود به این مهم معتقد و عامل باشد، ظرافت و اهمیت امر را برای دانش‌آموزان نیز بازگو کند؛ متأسفانه بعضاً دیده می‌شود‌ که در خصوص مسئله‌ی حجاب برخی می‌گویند مهم آن است که انسان دلش پاک و اعتقادش صاف باشد و مهم همین نیّت پاک است؛ حال آن‌که واقعیت آموزه‌های دینی و تعالیم شرع مقدس، برخلاف این برداشت غلط و انحرافی است؛ لذا مربی باید دقت لازم را در این خصوص داشته باشد.

* یکی از نکته‌های مهم در این رابطه که باید مورد توجه قرار گیرد رعایت اصل تدریج است؛ چراکه دانش‌آموزان براساس وضعیت سنّی، توان جسمی، فهم و درک عقلی و استعدادی که دارند، ممکن است نسبت به انجام اعمال و تکالیف دینی، اشتیاق لازم را نشان ندهند؛ لذا بر مربی است که با نظرداشت این ویژگی، به‌مرور و با حوصله نسبت به درونی­سازی امر تربیت و سپس واداشتن کودکان و نوجوانان به انجام اعمال مورد نظر اقدام کند.

به‌نظر می‌رسد یکی از دلایل عدم درونی‌سازی تعالیم دینی، بی‌توجهی به این نکته‌‌ی مهم است. «متأسفانه، گاه تعلیم و تربیت دینی در جامعه‌ی ما تنها محدود به القای برخی مفاهیم نظری شده است؛ بدون آن‌که کودکان و نوجوانان آن‌ها را باور داشته و در عمل تجربه کرده باشند که مقصود اصلی از دین، مجموعه‌ای از رفتارها و آثار درونی و برونی است که باید به آن‌ها متعهد شد. قسمت عمده‌ی این کار را باید با کودکان ده‌ساله به بالا انجام داد؛ زیرا در سنین پایین‌تر، خردسالان در سطحی از رشد قرار ندارند که بتوان از آن‌ها توقع داشت، تجربه‌ی مناسبی در عمل به‌دست آورند» (باهنر).

ابن‌خلدون نیز با مهم دانستن اصل تدریج در امر تعلیم، معقتد است که: «آموزش دانش به متعلّم، هنگامی به یادگیری متعلّم می‌انجامد و موجب حصول ملکه در وی می‌شود‌ که به‌تدریج و در طول زمان صورت می‌گیرد؛ زیرا فکر، استعداد و هر چیز دیگر به تدریج از قوّه به فعلیّت می‌رسد؛ بنابراین آموزش باید کم‌کم و در مراحل مختلف صورت گیرد؛ به این‌صورت که برای مثال، اول اصول و موضوع‌های محوری دانش به‌اجمال مطرح شود تا ذهن متعلّم برای فهم مسائل مربوط به موضوع آماده گردد و بعد با شرحی بیش‌تر همراه با دلیل، آموزش مسائل صورت پذیرد تا متعلّم خوب بفهمد و سپس اشکال‌ها و مسائل مختلف بررسی و توضیح داده شود و قفل‌های آن گشوده گردد» (بررسی آرای دانشمندان مسلمان، ج4، ص116).

سیره‌ی ائمه‌ی معصومین(ع) هم در این خصوص حاکی از توجه ایشان به اصل تدریج در امر تربیت است. برای نمونه، در خصوص آموزش نماز، از مجموعه‌ی روایت‌هایی که در دست است چنین استفاده می‌شود‌ که آموزش نماز دارای سه مرحله‌ی ابتدایی، متوسط و نهایی است. مرحله‌ی ابتدایی از پنج یا شش‌سالگی شروع و به شش یا هفت‌سالگی ختم می‌شود‌. مرحله‌ی متوسط از شش یا هفت‌سالگی آغاز و به نُه یا ده‌سالگی ختم می‌شود‌ و مرحله‌ی نهایی از نُه یا ده‌سالگی آغاز و به سن بلوغ ختم می‌شود‌.

در تمامی این مراحل، دانش‌آموز به‌تدریج با این فریضه‌ی الهی آشنا شده و انس می‌گیرد؛ به‌گونه‌ای که پس از ورود به مرحله‌ی بلوغ، کاملاً آمادگی انجام آن را با طیب‌خاطر داراست؛ هم‌چنین به‌دلیل تکرار، تمرین و عادت‌، انجام این فریضه برای او امری مبهم، خسته‌کننده و سخت نخواهد بود.

«عبدالله‌بن‌فضاله از امام باقر یا امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: «آن‌گاه که پسر سه‌ساله شد به او می‌گویند هفت‌بار بگو: «لااله‌الا الله». وقتی سه‌سال و هفت‌ماه و بیست‌روز شد، به او می‌گویند هفت‌بار بگو: «محمّد(ص) رسول‌الله». وقتی چهارساله شد به او می‌گویند هفت‌بار بگو: «صلی‌الله علی محمد و آل محمد» و آن‌گاه که پنج‌سالش تمام شد، از او می‌پرسند: «دست چپ تو کدام و دست راست تو کدام است؟» اگر جواب صحیح داد، او را رو به قبله می‌کنند و می‌گویند: «سجده کن» و رهایش می‌کنند تا شش‌ساله شود. زمانی که شش‌سالش تمام شد، رکوع و سجود به او می‌آموزند و به نمازش وامی‌دارند تا هفت‌ساله شود. وقتی هفت‌سالش تمام شد به او می‌گویند: «دو دست و صورتت را بشوی»، آن‌گاه به او می‌گویند: «نماز بخوان» تا نُه‌سالش تمام شود. در آن‌هنگام، وضو به او می‌آموزند و برای آن او را تأدیب می‌کنند و نماز را به او می‌آموزند. هرگاه وضو و نماز آموخت، خداوند والدین او را مشمول رحمت خود می‌کند» (حرعاملی، ج21، ص472، روایت 3).

* نکته‌ی مهم دیگری که در ارتباط با این شاخص حائز اهمیت است، آن‌که مربی باید ضمن اقدام عملی برای تربیت دانش‌آموزان، خود نیز در عمل، پای‌بندی‌اش را به اعتقادها، احکام و ارزش‌های دینی نشان دهد؛ چراکه در غیر این‌صورت، تلاش‌های او نه‌تنها به نتیجه‌ی مطلوبی نخواهد رسید؛ بلکه چه‌بسا منتج به نتیجه‌ای غیر از هدف مربی شود.

خداوند متعال ضمن نهی از گفتار بدون عمل می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا سخنانی می‌گویید که بدان‌ها عمل نمی‌کنید» (صف/ 2). و در جای دیگر، آن دسته از آمران به کارهای نیک را که دچار خودفراموشی شده‌اند مخاطب قرار داده و می‌فرماید: «آیا مردم را به نیکی فرمان می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید» (بقره/ 44).

رسول گرامی اسلام(ص) نیز در توصیه‌ای به ابن‌مسعود می‌فرمایند: ای پسر مسعود! از کسانی مباش که بر دیگران سخت‌گیری می‌کنند و بر خود آسان می‌گیرند. خداوند متعال می‌فرماید: «چرا سخنانی می‌گویید که بدان‌ها عمل نمی‌کنید» (نوری، ج 2، ص363).

عدم پای‌بندی عملی مربی به گفته‌های خود، ضمن آن‌که باعث ایجاد زمینه‌ی بی‌توجهی دانش‌آموزان می‌شود‌، می‌تواند موجب ایجاد بدبینی و بی‌اعتقادی نسبت به تعالیم دینی گردیده و آرام‌آرام زمینه‌ساز دین‌گریزی و یا دین‌ستیزی آنان بگردد. امیرالمؤمنین علی(ع) با بیانی توبیخ‌آمیز، این دسته از افراد را لعن کرده و فرموده‌اند: «خداوند، کسانی را که امر به معروف کرده و خود آن را ترک می‌کنند و نهی از منکر کرده و خود آن را انجام می‌دهند، لعنت کند» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 129).

مربی باید بداند که دانش‌آموزان در هر سنی که باشند، میزان صحت و درستی گفتارهای او را در نحوه‌ی رفتارش جست‌وجو می‌کنند. اگر مربی از بدیِ دروغ و عواقب این گناه بگوید و خود بدان صفت ناپسند مبتلا باشد یا اگر کودکان را به رعایت انصاف، مساوات و دوری از تبعیض دعوت کند و خود عملاً انصاف و عدالت را رعایت نکند، تمام گفته‌هایش بی‌تأثیر یا کم‌تأثیر خواهد شد؛ چراکه دانش‌آموز به‌دلیل این‌که به مربی خود به‌چشم یک الگوی عملی می‌نگرد، از رفتار او بیش‌تر تأثیر می‌پذیرد تا از گفتار او.

برعکس، اگر مربی به صفت‌های اخلاقی پسندیده متّصف باشد، حتی در صورت عدم بیان نکته‌های تربیتی و اخلاقی هم می‌تواند به‌صورت غیرمستقیم و از راه عمل بر مخاطبان خود تأثیر تربیتی لازم را بگذارد. از این‌روست که امام صادق(ع) می‌فرمایند: «با غیرزبان (با عمل) مردم را (به کار نیک) دعوت کنید. (اگر) در شما پرهیزکاری، تلاش، نماز و کار خیر مشاهده کنند، این خود دعوت (مردم) است» (کلینی، ج2، ص78).

منابع:

1. قرآن کریم.

2. نهج‌البلاغه.

3. باهنر، ناصر؛ مجموعه مقاله‌های همایش تربیت در جامعه معاصر.

4. کلینی، محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق (1367)؛ اصول کافی، تهران: دارالکتب‌الاسلامیه.

5. حرعاملی، محمدبن الحسن؛وسائل‌الشیعه، چاپ ششم، تهران، انتشارات اسلامیه.

6. نوری، حسین؛ مستدرک‌الوسائل.