اشاره
با مطرح شدن مسئلهی سبک زندگی و نقش آن در ساخت تمدن نوین اسلامی از سوی مقام معظم رهبری پرسش های متعددی در باب این موضوع پیش روی محققان قرار گرفت؛ از جمله، نقش زن مسلمان در دستیابی به تمدن نوین اسلامی. در این نوشتار تلاش می شود با بررسی نقش های اجتماعی و خانوادگی زن در جامعه ایران، تحلیلی از نقش زن در ساخت تمدن نوین اسلامی ارائه دهیم؛ زیرا تحلیل جامعه، وابسته به عناصر جامعه است و زن نیز از آنجاییکه از عناصر جامعه بهشمار می رود، بررسی جایگاه و تأثیر او در جامعه در تحلیل آن جامعه، ضروری است.
سبک زندگی و تمدن
سبک زندگی به مجموعه ای تقریباً هماهنگ از تمامی رفتارها و فعالیت های یک فرد در زندگی روزمره اطلاق می شود که تا حدی نیازمند مجموعه ای از عادت ها و جهت گیری هاست که از نوعی وحدت برخوردار است و ارتباط بین گزینش های فرعی موجود در یک الگوی نسبتاً منظم را تامین می کند (گیدنز، 1382، 121). به دیگر بیان، می توان گفت که سبک زندگی مجموعه رفتارهایی است که فرد از آنها برای برآورده کردن نیازهای روزمرهی خود و نیز برای هویت بخشی به خود انتخاب می کند.
سبک زندگی تحتتأثیر مؤلفه های مختلفی نظیر فرهنگ، پوشش، شغل، آموزش، هنر و ادبیات، معماری و هر چیز دیگری که بنیان های فرهنگی و اجتماعی جامعه را شکل می دهد، قرار دارد. همچنین در شکل گیری سبک زندگی عوامل متعددی مانند علم، تکنولوژی، تاریخ، آداب و سنن و عرف دخیل می باشند و از آنجاییکه این مؤلفه ها متغیر هستند و می توان گفت که سبک زندگی نیز مقوله ای ثابت و ایستا نیست. در حقیقت پیشرفت و یا عقب ماندگی جوامع با سبک زندگی آن جامعه در ارتباط است. بنابراین بهمنظور بررسی وضعیت کنونی جامعه و همچنین پیشبینی روندهای آیندهی آن، باید سبک زندگی همواره مورد رصد باشد. می توان گفت که سبک زندگی از مولفه های مهم و تاثیرگذار بر جامعه است و چون امری پویا است با تغییر آن، تمدن نیز تغییر میکند. به دیگر بیان، رابطه ای که بین تمدن و سبک زندگی وجود دارد رابطه ای خطی نیست، بلکه رابطه ای چرخه ای است و هر دو بر یکدیگر اثر می گذارند.
در مباحث نظری مطالعات تمدنی، پرسش هایی نظیر: تمدن چیست؟ و چه فرایندی برای دست یابی به آن نیاز است؟ طرح می شوند. «فوکوتساوا یوکیچی» یکی از مهم ترین نظریه پردازان در زمینهی تمدن، دو تعریف از تمدن ارائه می دهد؛ در تعریف اول، او تمدن را بهمنزلهی امری محدود معرفی می کند: یعنی افزایشدادن آنچه که انسان مصرف می کند؛ یعنی افزایش صورت مادی تمدن. در تعریف دوم تمدن بهمعنای گسترده معرفی می شود: که در کنار رفاه در زمینهی ضرورت های روزانه به پالایش معرفت و پرورش فضیلت بهنحوی که زندگی بشری را به مرتبهی بالاتری بکشاند نیز توجه میشود؛ یعنی او برای تمدن دو سطح قائل است: یک سطح مادی و دیگری سطح معنوی است که بهمثابهی زیربنای تحقق تمدن در نظر گرفته می شود و مانند موتور محرکهی تمدن عمل می کند و بر اساس نیازهای موجود به صورت های مادی تمدن شکل می دهد (یوکیچی، 1379، 119). از سویی دیگر، تمدن ها اموری پویا هستند که در اثر رابطه میان بُعد مادی و معنوی ایجاد میشود؛ لذا برای حفظ پویایی تمدن بایستی هم در بُعد مادی و هم در بُعد معنوی پویایی خود را حفظ کند (مقصودی و تیشهیار، 1380،158). بهعبارتی دیگر، تمدن به حالتی از توسعه در زندگی بشر گفته می شود که توسعهی فکری، فرهنگی، مادی و همچنین توسعه علمی و هنری را دربر می گیرد. این توسعه در زمینه های یاد شده به شکلگیری نهاد های سیاسی و سازمان های اجتماعی منجر می شود. بنابراین می توان تمدن را بهمثابه فرهنگ یا جامعه ای در نظر گرفت که در منطقه ای خاص و یا در دوره ای مشخص ظهور می کند.
دکتر شریعتی نیز در تعریف تمدن میگوید: «تمدن بهمعنای کلی عبارتست از مجموعهی ساخته ها و اندوخته های مادی و معنوی جامعهی انسانی... باید انسان را تغییر داد، نه اینکه وسایل زندگیاش را مدرن کرد. وقتی وسایل عوض شود، بهخاطر سازش و آمادهشدن برای مصرف آن کالاها، مسلماً انسان یک مقدار عوض می شود؛ ولی بینش انسان عوض نمی شود فقط ذوق مصرف انسان عوض می گردد. هر جامعهی متمدنی ماشین، برق، تلویزیون و هواپیما و اسلحه دارد؛ اما هر جامعه ای که این ها را داشته باشد حتماً متمدن نیست» (شریعتی، 1368، 8). تمدن با تغییر روح تکتک افراد جامعه که تغییر در روح کلیت جامعه بهعنوان یک ملت آغاز می شود. در نتیجه می توان گفت مادامی که این حرکت استمرار دارد، تمدن سازی نیز ادامه خواهد داشت.
در باب رابطهی زن و تمدن، باید گفت «تقریباً در تمامی مباحثی که در رابطه با تمدن مطرح می شود جایگاه و موقعیت زنان بهعنوان معیاری برای سنجش سطح تمدن در نظر گرفته می شود» (مازلیش، 2004، 157). هنگام بررسی نقش زنان در رابطه با تمدن، فرهنگ نقشی تعیینکننده ایفا می کند. به دیگر بیان، این تمدن نیست که نقش زنان را بر آنها تحمیل می کند، بلکه فرهنگی که به آن تعلق دارند نقش ها را به آنها دیکته می کند و بر اساس نقش های دیکته شده از سوی فرهنگ است که زنان سبک زندگی خود را تعیین می کنند. بنابراین می توان گفت که نقش های زنانه یکی از متغیرهای تأثیرگذار در ساخت تمدن است.
نقش های زنانه و تمدن سازی اسلامی
سبک زندگی و تمدن، اموری پویا هستند و با توجه به نیازهای جدید سبک زندگی افراد یک جامعه تغییر کرده و در جهت پاسخگویی به نیازهای جدید برمی آید. با تغییر سبک زندگی نقش های جدیدی به افراد محول می شود. بنابراین می توان گفت که افراد با ایفای نقش های جدید به تغییرهای اجتماعی پاسخ می دهند. زن نیز بهعنوان بخشی از عناصر جامعه در این فرایند نقش های متفاوتی را ممکن است بر عهده بگیرد. نقشهای جدید ممکن است همسو با هنجارها و آرمانهای تعیین شده از سوی منابع تمدنی باشد و یا اینکه با آن منافات داشته باشد. در صورتی یک جامعهی اسلامی به سمت اهداف خود که همان تبدیل شدن به یک تمدن اسلامی است، پیش خواهد رفت که نقش های جدید افراد هماهنگ با ساخت تمدن نوین باشد.
در گام نخست، مهمترین نقشی که اسلام برعهدهی زن نهاده و زن با ایفای آن می تواند زیربنای ساخت یک تمدن نوین اسلامی را تضمین کند، نقش تربیتی است که در واژهی مقدس مادر خلاصه می شود. این نقش در نهاد خانواده ایفا می شود که در کنار نقش هایی همچون همسری تعریف می شود. امام خمینی(ره) دربارهی این نقش زن فرمودند: «زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد میکند». در جامعهی مدرن و امروزی که سبک زندگی بهدلیل ارتباطات گسترده، مدام در حال تغییر و تحول است نقش هایی که به زنان، بهعنوان عضوی از جامعه که سبک زندگی آنها بر سبک زندگی جامعه تأثیر بسزایی می تواند داشته باشد، محول می شود، متنوع تر است و با گذشته فرق دارد. از طرفی دیگر، تغییر در سبک زندگی جامعه نیز بر تغییر در سبک زندگی زنان تأثیرگذار بوده و این رابطه رابطه ای دوسویه است. به دیگر بیان، جامعه شرایطی را بهوجود آورده است که زنان در آن می توانند نقش های جدیدتر و بیشتری را در محیط کلان اجتماعی بر عهده بگیرند. نقش هایی که بعضاً حتی ممکن است با روحیهی لطیف زنانه سازگاری و تناسب چندانی نداشته باشد؛ و همین امر باعث می شود که زن تدریجاً از لطافت و ظرافتی که خداوند برای او در نظر گرفته است دور شود و دیگر نتواند وظیفهی مادری و نسل پروری خویش را به آنچنان که شایستهی اوست به انجام برساند.
بنابراین آنچه که باید در فرایند تمدنسازی و توجه به سبک زندگی متناسب با فرهنگ ایرانی به آن اهمیت داده شود، نقش هایی است که زن در فرآیند دست یابی به تمدن بایستی برعهده گیرد. از این رو برای ساخت تمدن اسلامی ضروری است که هویت تمدنی همواره در مسیر تعالی و تکامل، بازتولید و تقویت شود و تنها از این طریق است که می توان به دست یابی به تمدنی متفاوت از تمدن غرب و سایر تمدن ها امید داشت و این هویت زمانی بهطور صحیح شکل می گیرد که ریشه در ارزش های اسلامی ایرانی داشته باشد.
خاتمه
زنان عنصری سازنده در جامعه که علاوه بر نقش های اجتماعی خود، وظیفهی پرورش و تأثیر بر نسل ها را دارند تأثیر بسزایی بر جوامع خود می گذارند و حتی می توانند بر سیر تاریخی جامعه تأثیرگذار باشند و مسیر آن را تغییر دهند. نقش زنان در اسلام بهخوبی مشخص شده است. وظیفهی اصلی او پرورش نسل و وفاداری به همسر است. بین سبک زندگی و نقش زن در یک جامعه یک رابطهی دوسویه برقرار است، گاهی نقش زن فقط محدود به داخل خانه می شود و زمانی هم بخشی از محیط کلان تر را شامل می شود و نقش های اجتماعی خارج از محیط خانه را بر عهده می گیرد. این تغییر نقش ها سبک زندگی را عوض می کند و گاهی هم عکس این قضیه رخ می دهد و سبک زندگی نقش او را تغییر می دهد. در سبک زندگی جدید بخشی از فعالیت های زن به نهاد های اجتماعی واگذار می شود و به تحولهای جدید دامن می زند. برآیند این تغییر در سبک زندگی در تمدن پدیدار و باعث می شود که تمدن تغییر کند. در تحلیل نقش زن در ساخت تمدن نوین اسلامی باید دانست نقش زن در جامعه چیست؟ باید توجه داشت تغییرهایی که در جامعه ایجاد می شود، سبک جدیدی بهوجود می آورد که طبق آن تمدن نیز تغییر می کند.
منابع:
1. گیدنز، آنتونی(1382)، تجدد و تشخص، ترجمهی ناصر موفقیان، تهران: نی، چاپ دوم.
2. یوکیچی، فوکوتساوا(1379)، نظریه تمدن، ترجمهی چنگیز پهلوان، تهران: گیو. چاپ دوم.
3. مقصودی، مجتبی و تیشه یار، ماندانا(1388) تمدن ایرانی فراسوی مرزها، تهران: تمدن ایرانی.
4. شریعتی، علی(1368)، تاریخ تمدن، تهران: قلم.
-Mazlish, Bruce (2004) Civilization and its Contents. Stanford, CA: Stanford University Press.