«کارن گارنر» کارشناس والدین و بنیانگذار مؤسسهی کمک به مادران میگوید: «امروز صبح پسرم یک چاقو را در تُستر روشن فرو برد. او یک پسر چهاردهسالهی باهوش است که هنوز بهدلایلی نمیداند این کاری که میکند خطرناک است.»
دیدن اینکه فرزند ما اشتباه میکند آزاردهنده است. خواه آنها با دوستشان مشکل پیدا کنند، خواه از جایی پرت شوند، اقتضای ما این است که از فرزندانمان مراقبت کنیم. آنها نیز درسهای مهمی از اشتباههایشان میگیرند و وقتی از اشتباهشان بهسلامت فارغ میشوند، اعتماد بهنفس پیدا میکنند.
نقش مهم هوشیاری احساسها این است بدانیم بعد از اینکه مرتکب اشتباهی شدیم چه کنیم. دکتر «جان باکنر» از دانشگاه پزشکی هاروارد میگوید: «آموزش کنترل عصبانیت و ناکامی عناصر اصلی در روبهرو شدن با مشکلهای زندگی است. ما اغلب برای جلوگیری از احساس افسردگی و پریشانی، فرزندانمان را از اشتباه کردن منع میکنیم؛ اما فرزندان کوچک نگران به هم ریختگی نیستند. فقط زمانی که بچهها بزرگتر میشوند از لحاظ اجتماعی آگاهی پیدا میکنند که هنگام ارتکاب یک اشتباه، احساس شرمندگی کنند.» دکتر «رندی کیل» روانشناس خانواده میگوید: «کودکان تنها بهخاطر واکنش والدینشان از اشتباه کردن هراس دارند. برای مثال، وقتی عصبانیت یا تأسفمان را بروز میدهیم. بسیاری از ما ممکن است سرزنشها و توبیخهای دوران کودکیمان را بهیاد بیاوریم که در آن موقع، بینهایت احساس سرافکندگی میکردیم و این عوامل بود که باعث میشد ما شکست را با ترس مرتبط بدانیم. سعی کنید آن قسم از تجربههایتان را که باعث ایجاد نگرانی در خصوص اشتباه انجام دادن کاری میشد بشناسید؛ چراکه این کار میتواند به شما کمک کند تا از ایجاد همان نگرانیها در کودک خودتان جلوگیری کنید.»
براساس نظر دکتر «کیل» بسیاری از والدین وقتی کودکشان کاری انجام میدهد فوری و وسط کار اشتباه او را تصحیح میکنند؛ اما نمیدانند که پیآمد طبیعی اشتباه فرزندشان نود درصد آموزش را در بردارد. او بیان میکند انگیزهی زیادی در کودکان برای خجالتزده شدن وجود دارد که نیازی نیست شما آن را تشدید کنید. اگر به یک کودک اجازه دهید روند عواطفش را طی کند، نیازی ندارید به اینکه چیزی بگویید یا کاری انجام دهید. با سرعت و ناگهانی، اشتباهها را تصحیح کردن هم میتواند تأثیر عکس بگذارد. یک آدم غولپیکر را تصور کنید که با چشمانی پر از خشم و عصبانیت از بالا به شما نگاه میکند.
اگر فرزندتان بهطرزی منفی عصبانی میشود، شما درست مکانیزم جنگی او را برانگیختهاید. آمادهاند تا پای خود را در یک کفش کنند. علاوه بر این، تحقیقها نشان داده است واکنش منفی در اکثر موارد برای کودکان زیر دوازده سال بینتیجه بوده است. یک تحقیق صورت گرفته روی کودکان هشت و نه سال توسط دکتر روانشناس، اولین کرون نشان میدهد که آن قسمت از مغز کودکان که مسئول کنترل ادراکی آنهاست به بازخوردهای مثبت، شدیداً و به بازخوردهای منفی، خیلی کم عکسالعمل نشان میدهد؛ اما این روند از دوازدهسالگی وقتی که آنها به همان اندازه شروع میکنند به بازخوردهای منفی هم توجه کنند تغییر پیدا میکند.
در حقیقت تنها به هنگام انجام دو اشتباه نیاز به دخالت شما ضروری است. اول اینکه اگر امنیت فیزیکی کودکتان در خطر باشد و دوم اینکه اگر نتیجهی اشتباه یا رفتار نادرست کودکتان برای مدت زیادی آشکار نشود. برای مثال اگر شنیدید که دخترتان در حال دروغ گفتن به یک کودک دیگر است، نتیجهی این دروغ تا هفتهی بعد روشن نمیشود. دکتر «کیل» میگوید: «اگر دیدید فرزندتان در حال انجام کار نگرانکنندهای است که نمیتواند پیآمد فوری آن را ببیند، پس یک پی آمد برای آن بسازید. میتوانید دروغ کوچک او را با یک سؤال ظاهراً سادهلوحانه برملا کنید تا بدون خجالتزده کردن فرزندتان نشان دهید که متوجه دروغش شدهاید.»
دنیا را چهطور میبینید؟ وظیفهی شما بهعنوان یک مادر چیست؟ اگر جواب شما «محافظت از فرزندم» باشد، سبک مادری شما ترسمحور است. بر اساس نظر دکتر «کایل» هر زمان والدین تصمیمشان بر این اساس باشد که سعی کنند از چیزی جلوگیری کنند، باعث ایجاد اضطراب در فرزندشان میشوند. والدینی که دائماً به فرزندشان کارهایی را که باید بکند تذکر میدهند، آنها را به مواظبت بیش از حد سوق میدهد. مسواک بزن، از ماشین پیاده شو، کیفت را آماده کن؛ این نوع یادآوریها ناخواسته به یک کودک زرنگ و بااستعداد میآموزد که باور کند کارهایی را غیر از آنچه به او گفته میشود نمیتواند انجام دهد.
از طرفی دیگر اگر جواب شما «بزرگ کردن فرزندی که در هرشرایطی موفق شود» باشد، پس شما بر این باورید که او میتواند از اشتباههایش درس بگیرد. کودکان بیش از آن چیزی که ما فکر میکنیم انعطافپذیر هستند و بهندرت از تجارب اولیهی خود هراس دارند. آنها نمیتوانند خطر شرایط را آنطور که بزرگسالان میتوانند درک کنند و به اندازهی بزرگسالان به چیزها توجه ندارند.
آیا فرزندتان را نمونهی کوچکشدهی خودتان یا یک نوع شخص متفاوت میدانید؟ مهم نیست که آنها چه ویژگیهایی را از شما بهارث بردهاند. سرنوشت آنها تکرار اشتباههای شما نیست. یکی از بهترین هدایایی که میتوانید به کودکتان بدهید استقلال در گرفتن تصمیمهای خودشان است. «گاردنر» میگوید: «بسیاری از ما قبل از اینکه پدر یا مادر شویم مدیر بودهایم؛ پس اگر به این مسئله که واگذار کردن کاری است نگاه کنیم، میتواند کمک زیادی به ما بکند. وقتی شما کاری یا چیزی را حواله میکنید نباید انتظار داشته باشید آن شخص کار را دقیقاً مثل خودتان انجام دهد؛ پس شما نیز وقتی تصمیم گرفتن را به عهدهی کودکتان میگذارید نباید انتظار داشته باشید آنها نیز همان انتخابهای شما را داشته باشند.»
از خودتان بپرسید آیا این واقعاً یک اشتباه است؟ تصور یک کودک از موفقیت متفاوت از تصور شماست؛ پس مراقب باشید ارزشهای خود را به آنها تحمیل نکنید. اگر آنها قطعههای یک هواپیمای بههم ریخته را کاملاً اشتباه بههم وصل کردهاند؛ شما ممکن است اشتباهها و غلطهای آن را ببینید؛ در حالی که آنها چیزی را میبینند که ساختهی دست خودشان است و به آن افتخار میکنند. آیا این نوع اشتباهها واقعاً به تصحیح کردن نیاز دارد؟
اینکه اجازه دهید کودک شما اشتباه کند، نهتنها باعث تقویت ارادهی آنها میشود؛ بلکه اعتماد بهنفس و اطمینان خاطر را نیز در شما بهوجود میآورد. با دادن این اطمینان که آنها میتوانند زندگی را اداره کنند، شما نیز شروع به فهمیدن این موضوع میکنید که بله درست است میتوانند. دکتر «کیل» میگوید: «شما بایستی این حس را به آنها القا کنید که دستخوش هر اتفاقی که در زندگی شوند باز هم میتوانند آن را مهار کنند. اصلیترین چیزی که لازم است به کودکانمان انتقال دهیم این مسئله است که آنها لایق و کارآمد هستند.»
منبع:
psychologies magazine 2014